خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
شیطان‌پرستی
شیطان‌پرستی لاویی


سازمان‌های وابسته
کلیسای شیطان - اولین کلیسای شیطان - معبد ست - فرقه نه فرشته - کلیسای اهریمنی
شخصیت‌های برجسته
آنتوان لاوی - مایکل آکینو - پیتر گیلمور - پگی نارامیا - کلارا لاوی
مفاهیم وابسته
طریقت دست چپ - شیطان
  • ن
  • ب
  • و


ستاره واژگون معروف به پنتاگرام اغلب برای نشان دادن شیطان‌پرستی استفاده می‌شود.
شیطان‌پرستی (به انگلیسی: Satanism) گروهی از باورهای ایدئولژیک یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و قبل از عالم هستی می‌پندارند. آن‌ها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک می‌دانند. شیطان‌پرستی را در گروه «راه چپ» مخالف با «راه راست» طبقه‌بندی می‌کنند.[۱] دست چپی‌ها به غنی سازی روحی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند؛ و بر این باورند که در نهایت باید تنها به خود جواب پس دهند. در حالی که دست راستی‌ها غنی سازی روحی خود را از طریق وقف کردن و بندگی خود در مقابل قدرتی بزرگ‌تر بدست می‌آورند. لاوییان‌ها در واقع خدایی از جنس شیطان یا خدایی دیگر را برای خود قائل نیستند. آن‌ها حتی از قوانین شیطان نیز پیروی نمی‌کنند. این جنبه اعتقادی آن‌ها به‌طور مکرر به اشتباه نادیده گرفته می‌شود و عموماً آن‌ها را افرادی می‌شناسند که شیطان را به عنوان خدا پرستش می‌کنند.[۲]



پنداره‌ای از شیطان، اثر گوستاو دوره در کتاب بهشت گمشده، نوشته جان میلتون
شیطان‌پرستی به جای اطاعت از قوانین خدایی یا قوانین طبیعی و اخلاقی، عموماً بر پیشرفت فیزیکی خود با راهنمایی‌های موجودی مافوق یا قوانینی فرستاده شده تمرکز دارد. به همین دلیل بسیاری از شیطان پرستان معاصر از باورها و گرایش‌های ادیان گذشته اجتناب می‌کنند و بیشتر گرایش‌های خودپرستانه دارند.[نیازمند منبع] به گونه‌ای که خود را در مرکز هستی و قوانین طبیعی می‌بینند و بیشتر شبیه به مکاتبی چون ماده‌گرایی یا خودمحوری و جادومحوری هستند. به هر حال بعضی شیطان پرستان به‌طور داوطلبانه بعضی از قوانین اخلاقی را انتخاب می‌کنند. این یک جریان وارونه سازی را نشان می‌دهد. بر این مبنا شیطان پرستان به دو گروه اصلی شیطان پرستان فلسفی و شیطان پرستان دینی تقسیم‌بندی می‌شوند.[۳][۴]



صلیب وارونه که به عنوان نماد شیطان‌پرستی یاد می‌شود.
محتویات
  • ۱ تاریخچه
  • ۲ انواع و رویکردهای شیطان‌پرستی
    • ۲.۱ شیطان‌پرستی فلسفی
    • ۲.۲ شیطان‌پرستی لاویی
    • ۲.۳ شیطان‌پرستی دینی
    • ۲.۴ شرپرستان
    • ۲.۵ فلسفه شیطانی
  • ۳ منابع
  • ۴ پانویس
تاریخچه
مفهوم شیطان در طول قرنها مورد مکاشفه قرار گرفته‌است. شاید بتوان تاریخچه شیطان‌پرستی را به قرون اولیه پیدایش آدمی نسبت داد.[۲]

شیطان به کسی گفته می‌شود که باعث شیطنت شود و شیطنت یعنی تحـریـ*ک کردن برای انجام عملی نادرست و طبق آیات قرآن در آیه ۳۶ سوره بقره شیطان (که در چند آیه قبل ابلیس را شیطان معرفی کرد) موجب لغزش آدم و حوا شد؛ پس شیطان از ابتدای آفرینش انسان وجود داشته و تنها به ابلیس منتهی نمی‌شود و هر کسی را که با عث لغزش شود را شیطان می‌گویند. طبق گفته‌های عرفان شاه ویسی محقق شیطان‌پرستی به زمان حضرت ابراهیم بر می‌گردد{کتاب اثبات دجالیان نوشته عرفان شاه ویسی}

موضوعی که امروزه دربارهٔ شیطان‌پرستی قدیمی وجود دارد و در برخی کتاب‌ها دیده می‌شود به این مطلب برمی‌گردد که اصولاً شیطان را کلیسا به وجود آورد تا تمام بدیها و پلیدیها را به آن نسبت دهد تا به نوعی هم خدمتی به بشریت کرده باشد و گناهان را از خود دور کند و جادوگران را نیز که در قرون وسطا از قدرت زیادی برخوردار بودند با عنوان جادوگران سیاه به عنوان پیروان شیطان معرفی کند تا هم گناهان را دفع کند و هم قدرت جادوگران را کم کند.[۲]

انواع و رویکردهای شیطان‌پرستی
شیطان‌پرستی فلسفی
این نوع گرایش عبارت است از اینکه محور و مرکز عالم انسان است. این شاخه از شیطان‌پرستی به پایه‌گذاری این فرقه به آنتوان لاوی نسبت داده می‌شود. او کسی بود که کلیسای شیطان را تأسیس کرد (اولین سازمانی که از لغت شیطان‌پرستی فلسفی استفاده نمود) در نظر شیطان پرستان فلسفی، محور و مرکزیت عالم هستی، خود انسان است، و بزرگترین آرزو و شرط رستگاری این نوع از شیطان پرستان برتری و ترفیع ایشان نسبت به دیگران است. شیطان پرستان فلسفی عموماً خدایی برای پرستش قائل نمی‌دانند و به زندگی غیر مادی بعد از مرگ نیز عقیده‌ای ندارند. به هرحال زندگی این گروه از شیطان پرستان عاری از روحیه مذهبی و معنویت نیز نیست.
در نظر شیطان پرستان فلسفی، هر شخص خدای خودش است. آن‌ها با تکیه بر عقاید انسانی وابسته به دنیا، مطالب مربوط به فلسفه عقلانی را عبث می‌شمارند و به آن‌ها به دید ترس از مسائل ماوراء الطبیعی می‌نگرند و تنها به وسیله آن، یک زندگی عقیم و تنها بر مبنای «جهان واقعی» را تشکیل می‌دهند. به‌طور شفافی، آموزه‌های شیطان پرستان فلسفی قدمتی بیشتر از کلیسای لاوی دارد. اگر چه این تصوری از شیطان است، ولی با موقعیت واقعی او تقابل دارد چرا که این تعالیم از آموزه‌های یهودی-مسیحی نشئات گرفته‌است و شیطان را به دلیل خصوصیاتش پلید نگاشته‌است[۳]

شیطان‌پرستی لاویی
این نوع از شیطان‌پرستی بر مبنای فلسفهٔ آنتوان لاوی که در کتاب انجیل شیطان تشکیل شده‌است. لاوی مؤسس کلیسای شیطان بود و تحت تأثیر نوشته‌های نیچه، آلیستر کرالی، این رند، مارکی دو ساد، ویندهام لویس، چارلز داروین، آمبروس بیرس، مارک توین و بسیاری دیگر بوده‌است. شیطان در نظر لاوی موجودی مثبت بوده در حالی که تعالیم خداجویانه کلیساها را مورد تمسخر قرار داده و به مسائل جهان مادی نیز اعتنایی ندارد. یک شیطان‌پرست لاویی، خود را خدای خود می‌داند، آیین مذهبی این گروه از شیطان پرستان بیشتر شبیه به فلسفه میجیک کراولی با دیدی جلو برنده به سمت شیطان‌پرستی است. یک شیطان‌پرست لاویی مدعی آن است که کسانی که خودشان را با شیطان‌پرستی هم ردیف می‌دانند باید به طرز فکر گروهی خواص وفادار نباشند و آن‌ها را از لحاظ اخلاقی قبول نداشته باشند؛ و در ازای آن گرایش‌های انفرادی داشته باشند و من تبع باید به‌طور دائمی یک سر و گردن بالاتر از کسانی باشند که خود را از لحاظ اخلاقی، قوی می‌دانند و در بشر دوستی خود، بدون تأمل عمل کنند[۲]

شیطان‌پرستی دینی
این نوع شیطان‌پرستی شبیه شیطان‌پرستی آنتون لاوی است اما با این تفاوت که در این نوع شیطان گونه‌ای جنبه خدایی و متافیزیکی دارد و این جنبه برداشته شده از ادیان ابراهیمی، افسانه‌ها، آیین‌های متفاوت یا صرفاً ساخته شده ذهن پیروان آن می‌باشد.[۴]

شرپرستان
این فرقه از شیطان پرستان، به دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا مربوط می‌شوند. این نوع شیطان پرستان معمولاً متهم به اعمالی از قبیل «خوردن نوزادان»، «کشتن گوسفندان»، «قربانی کردن دختران باکـ ـره» و «نفرت از مسیحیان» هستند. این طرز فکر در کتاب «مالوس مالیفیکاروم» دسته‌بندی شده‌است.]کتابی که در دوران تفتیش عقاید توسط کلیسا (۱۴۹۰) تألیف شد و در واقع هرگز به‌طور رسمی مورد استفاده قرار نگرفت، کتاب حاوی مطالبی از جن‌گیری و جادوگری و مطالبی از این دست است. ترجمه لغوی نام کتاب پتک جادوگران است.

فلسفه شیطانی
شیطان در ۹ جمله شیطانی منسب به لاوی خلاصه می‌شود:

  1. شیطان می‌گوید دست و دلبازی کردن به جای خساست.
  2. شیطان می‌گوید زندگی حیاتی به جای نقشه خیالی و موهومی روحانی.
  3. شیطان می‌گوید دانش معصوم به جای فریب دادن ریاکارانه خود.
  4. شیطان می‌گوید محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند به جای عشق ورزیدن به نمک نشناسان.
  5. شیطان می‌گوید انتقام و خونخواهی کردن به جای برگرداندن صورت. (اشاره به تعالیم مسیحیت که می‌گوید هرگاه برادری به تو سیلی زد، آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربه‌ای به طرف دیگر بزند)
  6. شیطان می‌گوید مسئولیت پذیری در مقابل مسئولیت پذیران به جای نگران بودن خون‌آشام‌های غیر مادی
  7. شیطان می‌گوید انسان مانند دیگر حیوانات است، گاهی بهتر ولی اغلب بدتر از آنهایی است که روی چهار پا راه می‌روند، به دلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفت‌های روشنفکرانه، او را پست‌ترین حیوانات ساخته‌است.
  8. شیطان تمام آن چیزهایی که گـ ـناه شناخته می‌شوند را ارائه می‌دهد، چون که تمام آن‌ها به یک لـ*ـذت و خوشنودی فیزیکی، روانی یا احساسی منجر می‌شوند.
  9. شیطان بهترین دوست کلیساست چرا که در میان تمام این سال‌ها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساها است.[۲][۵]
و در مقایسه با این جملات، لاوی ۹ گـ ـناه شیطانی را نیز نام بـرده‌است :
حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرایی (انتظار بازپس گرفتن از دیگران، آنچه به آن‌ها داده‌اید)، خود را فریب دادن، پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن بینی ناکافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (به‌طور مثال، قبول کردن چیزی قدیمی در بسته‌بندی جدید، به عنوان نو)، غرور و افتخار بی‌حاصل (مانند غروری که هدف شخصی را از درون می‌پوساند) و کمبود محسنات.[۲][۶]

لاوی ۱۱ قانون شیطانی را نیز وضع کرد، که در حالی که نظام نامه‌ای اخلاقی نیست، ولی راهنمایی‌های کلی برای زندگی شیطان‌پرستی را ارائه کرده‌است:

  1. هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
  2. هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران می‌خواهند آن را بشنوند بازگو نکن.
  3. وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.
  4. اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.
  5. هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیده‌ای به او پیشنهاد نزدیکی جنـ*ـسی نده.
  6. هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو می‌خواهد آن را بگیری.
  7. اگر از جادو به‌طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته هاید استفاده کرده‌ای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواسته‌هایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.
  8. هرگز از چیزی که نیازی نداری در معرض آن باشی، شکایت نکن.
  9. کودکان را آزار نده.
  10. حیوانات -غیر انسان- را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفته‌ای یا برای شکارشان.
  11. وقتی در سرزمینی آزاد قدم برمی‌داری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد، نابودش کن.[۲]
منابع

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ شیطان‌پرستی موجود است.
۱. احسان مقدس، کژ راهه- شیطاننقدی بر انواع و گروه‌های شیطان‌پرستی (تحقیق دانشجویی)، پاییز ۸۴ - دانشگاه علم و صنعت ایران.

۲. روان‌شناسی ساتانیسم (شیطان‌پرستی)، نویسنده: آنتونی موریارتی، مترجم: مهدی گنجی، ویراستار، دکتر حمزهٔ گنجی، نشر ساوالان، ۱۳۸۹


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلیسای شیطان
شیطان‌پرستی لاویی


سازمان‌های وابسته
اولین کلیسای شیطان - معبد ست - فرقه نه فرشته - کلیسای اهریمنی
شخصیت‌های برجسته
آنتوان لاوی - مایکل آکینو - پیتر گیلمور - پگی نارامیا - کلارا لاوی
مفاهیم وابسته
طریقت دست چپ - شیطان
  • ن
  • ب
  • و
کلیسای شیطان (به انگلیسی: Church of Satan) یک سازمان مذهبی برای معتقدین به مبادی مذهبی شیطان‌پرستی است که عقایدشان در انجیل شیطان نوشته شده توسط آنتوان لاوی نگاشته شده‌است. این کلیسا در ۳۰ آوریل ۱۹۶۶ (میلادی) در سانفرانسیسکو تأسیس شد.

محتویات
  • ۱ اعتقادات و باورهای کلیسای شیطان
  • ۲ نماد کلیسای شیطان (خلاصه‌ای مقاله‌ای از گیلمور)
  • ۳ نحوهی عضویت و امکانات کلیسای شیطان
  • ۴ جستارهای وابسته
  • ۵ منابع
  • ۶ پیوند به بیرون
اعتقادات و باورهای کلیسای شیطان
کلیسا اعتقاد ندارد که شیطان مانند یک نهاد به معنی واقعی کلمه وجود دارد و لاوی کسی را به پرستش شیطان تشویق نمی‌کرد. در یک مصاحبه پیتر گیلمور کاهن اعظم فعلی کلیسای شیطان اظهار داشت: «احساس واقعی من این است که هر کسی که به وجود نیروهای ما فوق طبیعت اعتقاد دارد دیوانه است. وقتی آن‌ها به خدا یا شیطان اعتقاد دارند از شعور محروم می‌شوند»، گیلمور کلمه «شیطان» را یک مدل یا یک حالت رفتار تعریف می‌کند و اشاره می‌کند که این کلمه در زبان عبری به معنای «دشمن» یا «مخالف» است. گیلمور می‌گوید: «شیطان‌پرستی با خداناباوری و در نظر گرفتن این دیدگاه که جهان نسبت به ما بی‌تفاوت است شروع می‌شود هیچ خدا، شیطان یا مراقبی وجود ندارد.» لاوی به دنبال پیوستن مجموعهی اعتقاداتش به جهان بینی سکولار که از علوم طبیعی نشات گرفته‌است، بود، بنابراین او اساسی خداناباورانه با انتقاد از مسیحیت و سایر باورهای مافوق طبیعه ارائه کرد.

اعضای کلیسا ممکن است همچنین در مجموعه‌ای از سحر و جادو که لاوی آن را جادوهای کوچک و بزرگ می تعریف می‌کند، شرکت کنند. جادوی بزرگ عملی تشریفاتی-آیینی ست که به معنای تمرکز انرژی عاطفی فرد برای یک هدف خاص است، جادوی کوچک عملی با استفاده از روانشناسی کاربردی و افسون برای منحرف کردن فرد یا وضعیت به میل فرد است. اگر چه بیشتر اندیشه لاوی نزدیک به شکلی از جهان بینی سکولار و علمی‌است، دیگران این اعتقاد را بیان کردند که نیروهای مختلف جادویی در وجود فرد، وجود دارد؛ بنابراین به جای این گونه توصیف ماورا طبیعه، لاوی بیان کرد که این نیروها بخشی از جهان طبیعی اند ولی تاکنون توسط علم کشف نشده‌اند. در انجیل شیطانی لاوی جادو با عنوان «تغییر در شرایط یا حوادث مطابق با میل و ارادهٔ فرد، که با استفاده از روش‌های معمولی پذیرفته شده، غیرقابل تغییر است.» بیان کرد.

اصول کلیسا به گفتهٔ آنتون لاوی بیشتر در خدمت رشد مادی فرد است در نتیجه شیطان‌پرستی لاوی یک دین ماده گرایانه است تا روحانی. او معتقد است که: "سال هاست که بین روانشناسی و مذهب فاصلهی زیادی وجود دارد و هیچ مذهبی بر اساس نیازهای غریزی انسان بنا نشده‌است. همهٔ مذاهب کنونی تأکید بر پرهیزکاری و ریاضت دارند، در حالیکه شیطان گرایی لاوی، مذهبی معتقد به ارضای نفس است و پرهیزکردن از ارضای نفس را عملی بی‌مورد و از روی ترس می‌داند. شیطان‌پرستی لاوی یک مذهب بسیار خودخواهانه و نفس گرایانه است، ما معتقد به خواهــش نـفس و قدرت هستیم، ما معتقد به بلندپروازی و طمع هستیم و تمام آنچه را که ادیان دیگر گـ ـناه می‌خوانند راهی به سوی ارضای نفس و رستگاری خود می‌دانیم.

نماد کلیسای شیطان (خلاصه‌ای مقاله‌ای از گیلمور)
قبل از کلیسای شیطان و انتشار انجیل شیطانی نمادهای آشنای کنونی بز، پنتاگرام، لویتان به عنوان نمادهای شیطان‌پرستی استفاده نمی‌شدند، بررسی ادبیات و تصاویر تأسیسات کلیسای شیطان به سال ۱۹۶۶ بر می‌گردد: شیطان‌پرستی که معمولاً توسط صلیب وارونه یا صلیب و تقلید کفر آمیز از هنر مسیحی نشان داده می‌شود، همچنین تصاویر بز، شیطان، دیو برای نشان دادن شیطان‌پرستی استفاده می‌شود. با این حال در حال حاضر علامت ما «بافومت» است که به عنوان نماد شیطان‌پرستی در ذهن مردم و رسانه پس از تأسیس کلیسای شیطان توسط دکتر آنتوان لاوی ثبت شده‌است. پنتاگرام مدت طولانی است که به فعالیت‌های شیطانی مرتبط است، حداقل از اوایل قرون وسطی کتابچه‌های مراسم سحر و جادو و کتاب‌های راهنما ادعا کرده‌اند که سرچشمه‌اش ملک سلیمان است که از شهرت افسانه‌ای اش برای جادو کردن و به‌کارگیری شیاطین در ساخت معبدش استفاده می‌کرده‌است. از قدیمی‌ترین این متون می‌توان به وصیتنامهی سلیمان در صد سال قبل از میلاد مسیح اشاره کرد که در آن نمودار یک پنتاگرام مرتبط با حلقهی سلیمان که رویش این نقش حک شده بود و با آن شیاطین فرا می‌خواند و به کار می‌گرفت وجود دارد.

نحوهی عضویت و امکانات کلیسای شیطان
کلیسا انواع مراسم تشییع جنازه، عروسی، غسل تعمید، عشای ربانی را انجام می‌دهد، کلیسا دارای شبکهی رادیویی، مجله و انواع فیلم‌های مرتبط است. برای عضویت در کلیسا شیطان باید سنی بالای هیجده داشت و خواندن کتاب‌های انجیل شیطانی و آیین پرستش شیطانی لاوی و کتاب مقدس شیطانی گیلمور ضروری ست.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
معبد ست

شیطان‌پرستی لاویی


سازمان‌های وابسته
کلیسای شیطان - اولین کلیسای شیطان - فرقه نه فرشته - کلیسای اهریمنی
شخصیت‌های برجسته
آنتوان لاوی - مایکل آکینو - پیتر گیلمور - پگی نارامیا - کلارا لاوی
مفاهیم وابسته
طریقت دست چپ - شیطان
لحن یا سبک این مقاله بازتاب‌دهندهٔ لحن دانشنامه‌ای استفاده‌شده در ویکی‌پدیا نیست. لطفاً کلمات ستایش‌گونه و غیر ادبی و عبارت‌های نادانشنامه‌ای را بزدایید. برای راهنمایی بیشتر راهنمای نوشتن مقاله‌های بهتر و لحن بی‌طرف را ببینید.
معبد سِت (به انگلیسی: Temple of Set) یکی از مشهورترین سازمان‌های شیطان‌پرستی است. معبد سِت اولین جامعه مخفی است که ادعای رهبری جهانی «طریقت دست چپ» در جهان را دارد. سِت (به انگلیسی: Set) نام یکی از خدایان مصر باستان است.

محتویات
  • ۱ تاریخچه
  • ۲ تفاوت میان کلیسای شیطان و معبد ست
  • ۳ جستارهای وابسته
  • ۴ منابع
تاریخچه
معبد ست در سال ۱۹۷۵ توسط مایکل آکینو (Michael Aquino) در سانفرانسیسکو بنیان‌گذاری شد. او و گروهی دیگر از کشیشان کلیسای شیطان به خاطر اختلافات عقیدتی و مدیریتی، همچنین به خاطر فساد موجود در کلیسای شیطان، از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشکیل دادند. در همان سال، معبد سِت به عنوان یک کلیسای غیرانتفاعی در کالیفرنیا به ثبت رسید.

تفاوت میان کلیسای شیطان و معبد ست
بارزترین تفاوت میان کلیسای شیطان (Church of Satan) و معبد ست مربوط به مفهوم شیطان است.

معتقدین به کلیسای شیطان (C.o.S)، که شیطان گرا یا سِیتنیست (Satanist) نامیده می‌شوند بر این باورند که شیطان موجودی نمادین است، و وجود خارجی ندارد. آنها از شیطان برای نشان دادن توجهات خود و به استهزاء گرفتن مسیحیت بهره می‌گیرند.

در حالی که پیروان معبد سِت که سِتیانس (Setians) نامیده می‌شوند معتقدند که شیطان واقعی وجود دارد که به آن «پادشاه تاریکی (The Prince of Darkness)» می‌گویند.

آنها او را «سِت، پادشاه حقیقی تاریکی» ("Set" the TRUE Prince of Darkness) می‌نامند. سِیتِن (Satan) نامی است مأخوز از انجیل به عنوان پادشاه تاریکی؛ ولی سِت (Set) نام خداوند مرگ و عالم اموات در مصر باستان است.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیولای اسپاگتی پرنده

هیولای اسپاگتی پرنده
پاستافاریانیسم


مسح شده توسط دست‌های نودلی‌اش[۱] اثر آرنه نیکلاس جنسون.[۲]
فرهنگِ غالب venganza.org
نماد


متن(ها) انجیل هیولای اسپاگتی پرنده
جشن‌ها "تعطیلات"
هیولای اسپاگتی پرنده (به انگلیسی: Flying Spaghetti Monster) (مخفف انگلیسی: FSM) خدای کلیسای هیولای اسپاگتی پرنده یا پاستافاریانیسم است. پاستافاریانیسم (برگرفته از کلمات پاستا و راستافار) یک جنبش اجتماعی است که یک تفکر مذهب غیر جدی را گسترش می‌دهد و با تدریس مباحث مربوط به آفرینش و طراحی هوشمند در مدارس عمومی، مخالف است. به گفته طرفدارانش، پاستافاریانیسم «به اندازه تمام مذاهب دیگر، واقعی‌ست».[۳] این مذهب در کشورهای هلند و نیوزیلند به رسمیت شناخته شده‌است و پیروان آن می‌توانند مراسم ازدواج خود را در چارچوب این مذهب برگزار کنند.[۴] با این حال، براساس حکم یک قاضی فدرال در آمریکا، پاستافاریانیسم در این کشور یک مذهب واقعی به‌حساب نمی‌آید.[۵]

این هیولا در واقع، یک خدای تقلیدی است که توسط بابی هندرسن در سال ۲۰۰۵، در اعتراض به تصمیم ایالت کانزاس مبنی بر آموزش طراحی هوشمند در کنار نظریه تکامل یا فرگشت ساخته شد.

هندرسون، در یک نامه سرگشاده روی وبگاه خود، ادعا کرد که به یک موجود خارق‌العاده شبیه اسپاگتی با گلوله‌های گوشتی به نام هیولای اسپاگتی پرنده اعتقاد دارد و درخواست کرد پاستافاریانیسم در کلاس‌های آموزشی تدریس شود.



محتویات
  • ۱ تاریخچه
  • ۲ باورها
  • ۳ نمادهای مقدس
  • ۴ منابع
  • ۵ برای مطالعهٔ بیشتر
  • ۶ پیوند به بیرون
تاریخچه


لوگوی هیولای اسپاگتی پرنده


کاردستی بافتنی که نمادی از هیولای اسپاگتی پرنده است.
بابی هندرسن در سال ۲۰۰۵ در اعتراض به تصمیم انجمن ایالتی امور آموزشی در ایالت کانزاس، نامه‌ای هجو گونه به آن انجمن فرستاد. انجمن نامبرده پیش از آن، قانونی را مبنی بر اجازه تدریس طراحی هوشمند در مدارس عمومی، به عنوان دیدگاهی متفاوت و چالشی در مقابل فرگشت به تصویب رسانده بود. هندرسن در نامه سرگشاده خود، با اشاره به این نکته که او به موجودی مافوق طبیعی با ظاهری شبیه اسپاگتی و کوفته قلقلی ایمان دارد، تصمیم انجمن امور آموزشی ایالت کانزاس را به گونه‌ای طنزآمیز به باد انتقاد گرفت. او با توضیح این نکته که در نظریه طراحی هوشمند، طراح هوشمند می‌تواند هر چیز قابل تصوری باشد، به معرفی طراح هوشمند خود که همان هیولای اسپاگتی پرنده است پرداخت. او در نامه خود نوشت: «من و بسیاری دیگر در سراسر دنیا به‌شدت معتقد به آفرینش جهان توسط هیولای اسپاگتی پرنده هستیم. او کسی است که هر آنچه ما می‌بینیم و حس می‌کنیم را آفریده‌است. ما معتقدیم که شواهد بسیار فراوان علمی که اشاره به فرایند فرگشت دارند تنها به دلیل تصادف وجود دارند و هیولای اسپاگتی پرنده همگی این شواهد را به وجود آورده‌است.» او سپس با اشاره به این که اگر انجمن نظریه طراحی هوشمند را نظریه‌ای علمی بشناسد ناگزیر باید نظریه وی را نیز علمی تلقی کند، خواهان اجازه تدریس پاستافاریانیسم در مدارس عمومی شد. پاستافاریانیسم نامی ساختگی است که هندرسن برای اشاره به اعتقاد به هیولای اسپاگتی پرنده به کار می‌برد. این نام از ترکیب «پاستا» و «راستافاریانیسم» (نام حرکتی مذهبی در جامائیکا که باب مارلی یکی از اعضایش بود) به وجود آمده‌است

وی سپس به گونه‌ای طنزآمیز به توضیح برخی مشکلات علمی بر پایه دیدگاه پاستافاریانیسم می‌پردازد. برای نمونه او نتایج تحقیقات علمی دربارهٔ تعیین سن اجسام بر پایه نیمه عمر کربن رادیواکتیو را به دلیل دخالت و دست کاری مستقیم هیولای اسپاگتی می‌داند. هیولای پرنده می‌خواهد با دست کاری نتایج به وسیله زواید رشته رشته خود، سن زمین را بیش از آنچه که هست نشان دهد (هجو معتقدان به آفرینش اخیر جهان). وی گرم شدن تدریجی زمین را از سال ۱۸۰۰ میلادی به بعد در ارتباط مستقیم با کاهش هم‌زمان تعداد دزدان دریایی دانسته‌است و برای آن که به آن ظاهری علمی دهد، در نامه‌اش آن را به صورت یک نمودار نمایش داده‌است. او سرانجام پیشنهاد می‌دهد که یک سوم زمان کلاس‌های علوم به آموزش طراحی هوشمند، یک سوم به پاستافاریانیسم و یک سوم باقی‌مانده به گمانه‌های منطقی بر پایه مدارک قابل ارزیابی فراوان علمی اختصاص یابد.

پس از انتشار نامه هندرسن در وب‌گاهش، این نامه به سرعت به پدیده‌ای اینترنتی و نمادی برای مقابله با تدریس طراحی هوشمند در مدارس عمومی تبدیل گردید. امروزه به دلیل آسان بودن دسترسی و همگانی شدن، بسیاری هیولای اسپاگتی پرنده را به عنوان جای‌گزین نوین قوری چای راسل به کار می‌برند. از آن روی که وجود هیولای اسپاگتی پرنده، هم‌چون سایر موجودات مافوق طبیعی پیشنهادی، به دلیل ناپیدا بودن و نایافتنی بودنش غیرقابل رد کردن است، بار اثبات ادعای وجودش بر دوش مطرح کنندگان وجود چنین موجوداتی است. ریچارد داوکینز در این باره می‌نویسد: «کسی که می‌گوید من می‌خواهم به خدا، هیولای اسپاگتی پرنده، جن و پری یا هر چیز دیگری از این دست اعتقاد داشته باشم، بار اثبات مدعای خود را به دوش می‌کشد. این وظیفه ما نیست تا آن را رد کنیم.»

هندرسن پس از انتشار نامه‌اش در وب‌گاه خود، علاوه بر نامه‌هایی که به پشتیبانی از وی پرداخته بودند، پست الکترونیکیهای فراوانی با محتوای تهدیدآمیز و انبوه از نفرت و انزجار نیز دریافت داشت. به تدریج روزنامه‌های معتبری چون نیویورک تایمز و واشینگتن پست نیز نامه او را منتشر کردند.

در ماه مارس سال ۲۰۰۷ میلادی، یک دانش آموز دبیرستانی در ایالت کارولینای شمالی، به نام برایان کیلان به دلیل پوشیدن لباس دزدان دریایی از دبیرستان به صورت تعلیقی اخراج شد. وی ذکر کرد که این لباس بخشی از اعتقاد پاستافاریانی اوست و با اشاره به حق آزادی مذهب و آزادی بیان به این تصمیم اعتراض کرد.

پیش از آن، در ماه فوریه سال ۲۰۰۷ میلادی انجمن ایالتی امور آموزشی ایالت کانزاس با اکثریت ۶ به ۴، قانون الحاقی سال ۲۰۰۵ خود مبنی بر آموزش طراحی هوشمند را باطل اعلام کرده بود.

باورها


هندرسن می‌گوید دزدان دریایی نخستین پاستافاریان‌ها بوده‌اند.


هندرسن در وب گاه خود و در کتابش به نام انجیل هیولای اسپاگتی پرنده، خطوط اعتقادی پاستافاریانیسم را که نگرشی هجو گونه به آفرینش گرایی است مشخص کرده‌است. در مرکز این اعتقاد موجودی نایافتنی و نادیدنی به نام هیولای اسپاگتی پرنده قرار دارد که جهان را پس از باده گساری فراوان خلق کرده‌است. براساس این باور دلیل کاستی‌های جهان مـسـ*ـت بودن هیولای اسپاگتی پرنده در هنگام آفرینش بوده‌است. همچنین تمامی شواهد مربوط به فرگشت به عمد توسط هیولا در زمین قرار داده شده‌است تا بدین وسیله ایمان پاستافاریان‌ها سنجیده شود. پاستافاریان‌ها معتقدند که در بهشت آتشفشانی از نوشیدنی و همچنین کارخانه‌ای برای تولید رقاصان برهنه وجود دارد. جهنم نیز از دیدگاه آن‌ها درست مانند بهشت است با این تفاوت که رقاصان برهنه در آن جا بیماری مقاربتی دارند.

پاستافاریان‌ها در پایان دعاهای خود به جای واژه سامی آمین (در زبان انگلیسی آمن تلفظ می‌شود) از واژه رامن (رآمن نام نوعی رشته خوراکی ژاپنی است) استفاده می‌کنند.

بر اساس باور پاستافاریان‌ها، دزدان دریایی از آن روی که نخستین پاستافاریان‌ها بوده‌اند، موجودات بسیار با احترام و آسمانی هستند. آن‌ها دزدان دریایی قدیم را افرادی صلح جو می‌دانند که آب نبات میان کودکان تقسیم می‌کرده‌اند و باور شایع نسبت به دزدان دریایی مبنی بر دزد و فراری بودن آن‌ها را دسیسه روحانیون مسیحی قرون وسطی و هاراکریشنا می‌دانند.

هندرسن با بحث دربارهٔ ارتباط مستقیم گرم شدن زمین، وقوع زلزله، طوفان و سایر بلایای طبیعی با کاهش تعداد دزدان دریایی در سال‌های گذشته، در واقع به نشان دادن این نکته که «همبستگی دو چیز دلیل علت و معلول بودنشان نیست» می‌پردازد. در سال ۲۰۰۸ و هم‌زمان با افزایش فعالیت دزدان دریایی در خلیج عدن، هندرسن به شکلی طنز گونه برای اثبات ادعای خود به این نکته که سومالی به دلیل داشتن بیشترین دزدان دریایی در میان سایر کشورها، کمترین میزان انتشار کربن را دارد اشاره می‌کند.

نمادهای مقدس
عقاید پاستافارین‌ها به آئین مذهبی شاد نیز کشیده می‌شود و آن‌ها هر جمعه را (برخلاف شنبه و یکشنبه) به عنوان روز مقدس جشن می‌گیرند.[۶] نمازگزاران در انتهای دعای پاستافارینی خود از اصطلاح رآمین (R'amen یا rAmen) که ترکیبی از آمین و سوپ ژاپنی نودلی ماهی رامن است برای اعلام تصدیق خود استفاده می‌کنند.[۷] در نسخه فارسی از صدق الهاپ التهدیگ العظیم به عنوان تصدیق نهایی نیز استفاده می‌شود همچنین گاهی از «تو را چشم در چشمیم». آبکش به عنوان «حجاب واجب روی سر» از نمادهای مقدس اصلی است که حتی در تصویر گواهینامه رانندگی نیز استفاده می‌شود. در اتریش «نیکو آلم» اجازه رسمی رانندگی همراه آبکش روی سر را دریافت کرد و روی گواهینامه وی درج شده‌است که «به دلایل دینی و آیینی حق گذاشتن آبکش بر سرش در هنگام رانندگی را دارد» و پیرو او اشخاص مختلفی در دنیا از جمله ایالات متحده اقدام به این کار کردند.[۸] از نمادهای دیگر کلاه و لباس‌های دزدان دریایی است.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
اسب تک‌شاخ صورتی نامرئی



اسب تک‌شاخ صورتی نامرئی (به انگلیسی: IPU: The Invisible Pink Unicorn)، یکی از تمثیلهای فلسفی است که به پیروی از قوری چای برتراند راسل، مطرح شده‌است.

تمثیل، بیان می‌کند که اسب تک‌شاخ صورتی نامرئی و خدا، هر دو فراطبیعی و اثبات‌ناپذیر هستند؛ و باور به خدا، همانند باور به چنین اسبی، بی‌بنیاد است.

این تمثیل، به صورت یک پارادوکس، ساخته شده است؛ زیرا اسب مذکور، توأماً، نامرئی و صورتی است. تفاوت اصلی اسب تک‌شاخ صورتی نامرئی با مواردی چون هیولای اسپاگتی پرنده نیز در همین جاست؛ زیرا در مورد هیولا، سخن از نفی‌ناپذیری به‌طور مطلق است؛ امّا اسب مذکور، به این علّت که مفهومی خود-متناقضاست (صورتی و در عین حال نامرئی)، قابل رد است؛ امری که در مورد اسب تک‌شاخ معمولی ناممکن است. به عبارت دیگر طرّاحان این ایده بیش‌تر به دنبال تبیین مفهوم بی‌خدایی مثبت‌گرا بوده‌اند، نه بی‌خدایی منفی‌گرا (ندانم گرایی).


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
دادارباوری
خدا
مفاهیم عمومی[نمایش]
مفاهیم اختصاصی[نمایش]
در ادیان خاص[نمایش]
ویژگی‌های[نمایش]
  • تجربه ها
  • اعمال
[نمایش]
مطالب مرتبط[نمایش]
  • ن
  • ب
  • و
دادارباوری[۱]، خدااِنگاری (به انگلیسی: Deism) یا دئیسم، این باور است که خدا وجود دارد و به عنوان آفریننده و دادار، گیتی فیزیکی را خلق کرده‌است؛ امّا در عمل‌کرد آن، مداخله نمی‌کند. دادارباوری مرتبط با فلسفه دینی و جنبشی است که وجود خدا را از عقل استنتاج می‌کند. دادارباوری دربارهٔ این که خدا در خارج از گیتی چه انجام می‌دهد، هیچ‌گونه موضع‌گیری نمی‌کند. این برخلاف اصل اعتمادگرایی در ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت است که بر وحی در کتاب‌های مقدّس تکیّه می‌کنند.[۲]

خداانگاران بیش‌تر، رویدادهای فراطبیعی را مانند معجزه و پیش‌گویی رد می‌کند و باورمندند که خدا در زندگی انسان‌ها و قوانین طبیعی گیتی مداخله نمی‌کند. آنچه که آئین‌های سازماندهی‌شده، وحی و کتاب آسمانی می‌نامند، خداانگاران تفسیرها و برداشت‌های افراد دیگر می‌دانند. به باور خداانگاران بزرگ‌ترین هدیه‌ای که خدا به انسان داده‌است، دین نیست، بلکه قدرت درک و استنتاج و نتیجه‌گیری است.

دادارباوری در قرن ۱۷ و ۱۸ در دوره روشنگری به‌ویژه در فرانسه، پادشاهی متحده و ایالات متحده رواج بسیار یافت. به‌ویژه در میان مسیحیانی که نمی‌توانستند مفاهیمی مانند سه‌گانگی خدا، الٰهی بودن مسیح، معجزه‌ها، بی‌خطایی نوشته‌ها یا عصمت وحی را قبول کنند، امّا به خدای یکتا اعتقاد داشته باشند. در ابتدا گروه خاصّی تشکیل نشده بود، ولی این بینش بعدها باعث به به وجود آمدن آیین‌هایی مانند توحیدگرایی و جهان‌گرایی توحیدگرا بودن شد، و تا امروز به شکل‌های دادارباوری مدرن و دادارباوری کلاسیک ادامه دارد.

پیرامون دادارباوری
دادارباوری خود زیر مجموعه‌ای از خداشناسی است. هر دو شامل باور به خدا هستند. مانند خداشناسی، دادارباوری باوری بنیانی است که ادیان می‌توانند بر آن بنا شوند. مانند ادیان یهودیت، مسیحیت، اسلام که بر اساس خداشناسی بنا شده‌اند؛ آیین‌های جهان‌گرایی توحیدگرا و کنفوسیانیسم نیز بر اساس دادارباوری ایجاد شده‌اند. همچنین دادارباوری به یک سری اعتقادات شخصی دربارهٔ نقش طبیعت در معنویّت نیز منسوب می‌شود.

باورهای دادارباوری دربارهٔ موضوعات دینی گوناگون، دیدگاه‌های متفاوت بسیاری دارند.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
اکنکار

اکنکار


نماد اکنکار
گرایش Sant Mat
متون Main:Shariyat-Ki-Sugmad
Minor:Autobiography of a Modern Prophet and etc.
نواحی جغرافیایی Mostly worldwide
مقرها معبد اک، چنهسن، مینه‌سوتا، مینه‌سوتا
بنیانگذار پال توئیچل
منشأ ۱۹۶۵
ل*ـاس وگاس، نوادا
Congregations 367+ (Late 1990s)
اعضا ۵۰٬۰۰۰–۵۰۰٬۰۰۰
پرستشگاه‌ها ۱
سایت رسمی وبگاه رسمی


معبد اک، چنهسن، مینه‌سوتا
اکنکار (به انگلیسی: eckankar) جنبش نوپدید دینی است که در سال ۱۹۶۵ در ایالات متحده بنیان گذاشته شد. این جنبش بر ممارست معنوی که ممارست کنندگان را به تجربه آنچه پیروانش «نور و صوت الهی» می‌نامند، قادر می‌سازد. تجربه شخصی از این نور و صوت معنوی (شاید) هدف اولیه این روش می‌باشد؛ و ادعا می‌کند که مسیر درونی شخصی، منحصربه‌فرد و فردی را به سوی فهم خود به عنوان روح و توسعه آگاهی بالاتر «هوشیاری» و خدا را فراهم می‌کند.

براساس واژگان‌شناسی اکنکارتوکی پا تو، اصطلاح اکنکار به معنی «همکاری با خدا» می‌باشد.[۱] این احتمال وجود دارد که از کلمهٔ پنجابی اکنکار (Ekankār) یا اک اونکار (Ik Oankār)، کلمه‌ای که برای اولین بار در شری گورو گرانت صاحب و یکی از نام‌های خداوند در دین سیک گرفته شده‌است. کلمه اک یا ایک عدد یک در هندی، اردو و پنجابی (از ایکا سانسکریت) است. اکنکار از اکُنکار یا اک اونکار (سانسکریت اکا اومکآرا)، نامی برای خداوند گرفته شده که توسط گورو نانک بکار بـرده شده و اولین کلمه از مانترای مول (Mūl Mantra) که هر روز توسط سیک‌ها خوانده می‌شود می‌باشد. در الفبای گورموخی نوشته شده، یکی از دو نماد دین سیک است و به صورت نوشته یا رسم شده آن را می‌توان در کالاهای مربوط به سیک، وسایل نقلیه و همه عمارت‌های سیک و معابد گوردوارا (Gurdwāra) یافت.[۲]

از ۱۹۸۵ پیروان اکنکار این طریقت را به‌عنوان آیین نور و صوت الهی توصیف کرده‌اند. قبل از ۱۹۸۵ اکنکار به‌عنوان علم باستانی سفر روح، علم آگاهی کلی و روشی از زندگی شناخته می‌شد.[۳] اک واژهٔ دیگری برای روح مقدس است که همچنین به‌عنوان جریان حیات صوتی، نیروی زندگی یا نور و صوت الهی شناخته می‌شود.

دفتر مرکزی اکنکار در چنهسن، مینه‌سوتا (جنوب‌غربی مینیاپولیس) قرار دارد. معبد اکنکار، کلیسای کوچکی در فضایی باز و ساختمان اداری و محوطهٔ معنوی اک در این مکان واقع شده‌اند.

محتویات
  • ۱ پیشینه
  • ۲ تعالیم
  • ۳ هارولد کلِمپ
  • ۴ سرچشمه
  • ۵ هزینه‌های عضویت
  • ۶ دزدی ادبی
  • ۷ اعدام اعضا
  • ۸ نقدها
  • ۹ جستارهای وابسته
  • ۱۰ پانویس
  • ۱۱ منابع
  • ۱۲ پیوند به بیرون
پیشینه
رهبر اکنکار با نام ماهانتا، استاد زندهٔ اک شناخته می‌شود.[۴] برطبق آموزه‌های اکنکار به استاد زندهٔ اک احترام گذاشته می‌شود اما پیروان اکنکار او را نمی‌پرستند بلکه به او به‌عنوان راهنمایی معنوی برای پیشرفت معنوی پیروان نگاه می‌کنند. پال توئیچل اکنکار را در ۱۹۶۵ با عنوان ماهانتا، ۹۷۱مین استاد زندهٔ اک بنیان گذاشت، و آن را تا ۱۹۷۱ رهبری کرد. داروین گراس (Gross) (نام معنوی: دیپ رن) پس از او ۹۷۲مین استاد زندهٔ اک شد و آن را تا ۱۹۸۱ رهبری کرد. در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۱، هارولد کلِمپ ۹۷۳مین استاد زنده شد و هم‌اکنون رهبر معنوی فعلیِ اکنکار است. کلِمپ در ۱۹۸۳ داروین گراس را از اکنکار اخراج کرد.

تعالیم
یکی از انگاره‌های پایه‌ای این است که روح (خودِ حقیقی) می‌تواند کالبد جسمانی را به‌سوی آگاهی کامل ترک کند و آزادانه در سطوح دیگرِ واقعیت سفر کند.[۵] اکنکار بر تجربه معنوی شخصی به عنوان طبیعی‌ترین شیوه رجوع به خدا تأکید دارد.[۶] به این امر از طریق سفر روح تغییر در آگاهی از جسم به سطوح درونی وجود حاصل می‌شود.[۷] مانتراهای مشخصی جهت تسهیل در رشد معنوی به‌کار بـرده می‌شود. یکی از تمرین‌های معنوی مهم اکنکار خواندن آهنگ و سرود هیو (HU) به‌صورت کشیده‌است. هیو در سنت‌های عرفانی و دیگر سنت‌ها و در اکنکار به‌عنوان «سرود عشق الهی» مشاهده می‌شود. در انگلیسی آمریکایی، با واژهٔ "Hue" به‌صورت کشیده هنگام بازدم تلفظ می‌شود، و این آهنگ به مدت ۲۰ دقیقه خوانده می‌شود.[۸] اکیست‌ها آن را به‌تنهایی یا گروهی می‌خوانند.[۹] اکیست‌ها معتقدند این عمل این امکان را برای دانش‌آموز فراهم می‌آورَد که به مرحله‌ای از ورودیِ قریب‌به‌اتفاقی از حواس فیزیکی و احساسات و دستیابی به دیدگاه بالاتر روحی به‌طور معنوی بازیابند.[۱۰] خواب‌ها به عنوان ابزار تعلیمی مهمی در نظر گرفته می‌شود و اعضا اغلب دفتر شخصی را برای تسهیل در مطالعه این رؤیاها با خود دارند.[۱۱] بر این اساس پیروان اکنکار، سفر رؤیا را اغلب به عنوان دروازه ایی برای سفر روح یا تغییر آگاهی شخصی به حالت‌ها بسیار بالاتر وجود در نظر می‌گیرند.[۱۲]

اکنکار می‌آموزد که آزادی معنوی در طول عمر فرد است و برای همه افراد وصول به حقیقت (شناخت خود به عنوان جرقه ایی از حق تعالی) و شناخت خدا (شناخت خودش به‌عنوان جرقه‌ای از خدا) در طول دوران زندگی امکان‌پذیر است. کارت عضویت اکنکار اعلام می‌دارد که: هدف و مقصود اکنکار همیشه اختصاص به رسیدن به روح به‌وسیلهٔ مسیر برگشت به منبع بهشتی‌اش می‌باشد.

تأکید همیشگی بر تغییر از تجربیات خارج از جسم به بسط آگاهی توسط تجربهٔ عشق الهی در مسائل روزمره منتقل شده‌است. هدف معنوی نهایی همه اکیست‌ها آگاهی به همیار خدا شدن است.[۹][۱۳] شریعت سوگماد که به‌معنای «راه جاویدان» است، کتاب مقدس اکنکار است. شریعت[۱۴] همان‌طور که اکیست‌ها اینگونه می‌نامند مجموعه ایی از دو کتاب است که از معنای معنوی و هدف آنچه توسط ماهانتا، رهبر کنونیِ اکنکار نوشته شده می‌گوید.[۱۵] بعضی از این اعتقادات کلیدی که در شریعت کی سوگماد آموزش داده شده شامل سفر روح، کارما، تناسخ، عشق، نور و صوت و بسیاری از موضوعات معنوی دیگر می‌باشد. اکیست معتقدند سوگماد منبع لایزالی از آنچه همه اشکال را به‌وجود آورده‌است و آنکه اک، جریان صدا، جریانی از سوگماد و در ابعاد پایین‌تر است.[۱۶] شریعت کی سوگماد مجموعه‌ای از دو کتاب و بسیاری از نسخه‌هایی که اکنون به‌عنوان نسخه‌های اکنکار در نظر گرفته می‌شود را شامل می‌شود. هرچند همچنین مجموعه‌ای از نوشته‌های سات سانگ که در دسترس هستند با عضویت سالانه‌ای در اکنکار را شامل می‌گردد. کلاس‌های سات سانگی شامل مطالعهٔ مباحث با دیگران به‌علاوه به‌طور فردی می‌باشد.[۱۷]

هارولد کلِمپ
سری هارولد کلِمپ که هم‌اکنون ماهانتا، استاد در قید حیات است. نام معنوی وی واه زی (Wah Z) است اکنکار همیشه استاد در قید حیاتی دارد. هارولد کلمپ کتاب‌ها و مقالات و مباحثات زیادی را درمورد تعالیم اک نگاشته‌است. ضبط موسیقی و ویدئوهایی از صحبت‌های وی موجود است. وی در یک مزرعه در ویسکانسین متولد شد، به مدرسه الهیات پیوست و عضو فرقه روسیکروسیان(Rosicrucian) بود. در دهه ۱۹۶۰ وی شروع به مطالعه تعالیم اک کرد. بعد از سال‌ها ممارست معنوی جدی، وی ماهانتا و استاد در قید حیات اک در ۱۹۸۱ شد.[۱۸] گفته می‌شود او توانایی عمل هم به عنوان استاد درونی و هم بیرونی برای نوآموزان اکنکار را دارد.[۱۹] بسیاری از نوآموزان تعالی و تغییر در زندگی را در نتیجه برخورد با استاد درونی، واه زی Wah Z از طریق رؤیا، تمارین معنوی، تجارب سفر روح و طرق دیگر گزارش دادند.[۲۰] گفته می‌شود که تعالیمش مردم را تعالی می‌بخشد و به آن‌ها جهت فهم تجارب شخصی شان در زمینه نور و صوت الهی کمک می‌کند.[۱۹] تعالیمش به مردم در سراسر جهان برای دستیابی به آزادی معنوی بزرگ‌تر و عشق کمک کرده‌است. به عنوان استاد در قید حیات اک، هارولد کلمپ مسئول ادامه تکامل تعالیم اکنکار می‌باشد.[۲۱]

سرچشمه
اگرچه توئیچل اکنکار را در سال ۱۹۶۵ بنیان نهاد، اکیست‌ها مدعی هستند که پایه تعالیم اکنکار به آغاز زندگی بشری برمی گردد.[۲۲] بنا به گفتهٔ دوگ مارمان(Doug Marman)، پال توئیچل تحت تأثیر بسیاری از تعالیم مذهبی باستانی و مدرن در ایجاد آموزش اکنکار است، اما منابع اصلی اش به نظر می‌رسد سوفیسم (Sufism) و تعلیم کمتر شناخته شده در هند که «ایمان به اولیا» نامیده می‌شود می‌باشد. این‌جایی است که دیگر تعالیم نور و صوت، همچون سانت مات[۲۳] و سورات شابد یوگا[۲۴] همچنین ریشه‌هایشان منشعب شد.

مجموعه بزرگی از آثار در زمینه نور و صوت توسط متخصصات هندی تألیف شده‌است، و همچنین توسط استادان نور و صوت «شیودال سینگ»(Shivdayāl Singh) (نویسنده سار باچان(the Sar Bachan)، کتاب مقدس پال توئیچل)، ساوان سینگ، کیرپال سینگ (کسی که در ۱۹۵۵ پال توئیچل را متشرف به سورات شابد یوگا کرد)، چاران سینگ، دارشان سینگ و راجیندر سینگ نوشته شده‌است. چاران سینگ بنابراین در کتاب «فرموده استاد» (Beas: RSSB) به پال توئیچل اشاره می‌کند. در این کتاب، شاگردی از این نویسنده در مورد اینکه چطور آمریکایی با نام پال توئیچل می‌آید و تعلیمات طریقت نور و صوت را دریافت می‌کند اما آن را سانت مات نمی‌نامد، می‌پرسد. برای بحث آکادمیکی عمیق و گسترده در این زمینه منبع تعلیم نور و صوت، می‌توانید به منابع زیر رجوع کنید.[۲۵]

دفتر مرکزی اکنکار در اصل در ل*ـاس وگاس نوادا بود. تحت رهبری داروین گروس، سازمان به مینلو پارک کالیفرنیا در ۱۹۷۵ نقل مکان کرد. در ۱۹۸۶، هارولد کلمپ اداره مرکزی اکنکار را به مینیسوتا، جائیکه تا به امروز نیز در آن جا می‌باشد نقل مکان داد.[۲۶]

اکنکار به عنوان سازمانی تجاری تأسیس شد. هر چند، هیئت مدیران از توئیچل برای اینکه با استانداردهای معمول مطابقت داشته باشد خواست، و آموزش بعداً به عنوان سازمانی غیرانتفاعی ثبت شد. ۱۸ سال بعد، در ۱۹۸۳، هارولد کلمپ آن را به نهادی مذهبی به رسمیت شناخته شده تغییر داد. اخیراً، اکنکار به عنوان یک مذهب توسط ارتش آمریکا،[۲۷] سازمان پیشاهنگی پسر آمریکا(the Boy Scouts of America) و بسیاری از نهادهای دیگر پذیرفته شده‌است.[نیازمند منبع]

هزینه‌های عضویت
اخیراً عضویت یک ساله برای یک فرد و فرزندانی که در همان خانه زندگی می‌کنند کمک مالی ۱۳۰ دلاری می‌باشد. عضویت یک ساله خانواده (برای یک زن و شوهر و فرزندان) کمک مالی به مبلغ ۱۶۰ دلار می‌باشد.

دزدی ادبی
بعد از مرگ پال توئیچل در ۱۹۷۱، دیوید سی لین کتابی را انتشار داد[۲۸] که مدعی بود بعضی از کتاب‌های اکنکار پال توئیچل شامل متونی از کتب سایر نویسندگانی است که به آن‌ها استناد نشده‌است. لین ادعا می‌کند «این کشور دور» پال توئیچل سرقت ادبی بود (از یک استاد بزرگ در هند و کتاب مسیر استادان نوشته شده توسط جولیان جانسون از فرقه رادها سوامی سات سانگ بیاس). اکنکار اظهار داشت که نقش توئیچل به عنوان استاد گردآورنده بود!، و در این زمینه هارولد کلمپ گفت.


تعالیم بالای اک به چهار گوشه دنیا پراکنده شده‌است. استادان مختلفی هر یک بخش‌های و قطعاتی از آن را دارند، اما آن‌ها الزامات کوچکی را ضمیمه کردند یا گرفته‌اند: اگر شما می‌خواهید یک پیرو واقعی در مسیر خدا باشید شما بایستی گیاهخوار باشید، یا ملزم به مدیتیشن برای ساعات بسیاری در یک روز هستید؛ و این برای دوران ما اشتباه بود. آن برای فرهنگ دیگری اختراع شده بود.

پال کل تعلیم را جمع کرد و بهترین را برگزید. هر چند ممکن است گفتن این مطلب عجیب به نظر برسد، ولی در این مفهوم من به او به عنوان استادی گردآورنده می‌نگرم. او تعالیم طلایی را که در سراسر جهان پراکنده شدند را گردآوری کرد و آن‌ها را به راحتی در دسترس ما قرار داد؛ بنابراین حالا ما مجبور نیستیم که احساس کنیم که که بایستی ۱۰ یا ۱۵ سال را در آشرامی در هند سپری کنیم و و دور هم با فایل‌هایی پر از گرد و غبار بنشینیم یا آنکه در خود را بر روی جهان ببندیم برای اینکه به‌طور معنوی زندگی کنیم.

در سال ۲۰۰۷ دوگ مارمن، یک متشرف سطح بالای اکنکار، کتابی را با عنوان تمام حقیقت منتشر کرد که در ان سعی در پاسخگویی به انتقادهای وارد شده توسط لین شده‌است.[۲۹] اطلاعات بسیار مفصل و دقیق است و به بررسی انتقادهای به‌طور مفصلی به وسیلهٔ مراجع تاریخی قابل اثباتی می‌پردازد. مارمان همچنین به نادر بودن دیالوگی با رعایت احترام در عصر انتقاد می‌پردازد.[۳۰] در زمینه این کتاب زن توئیچل گفته‌است که بالاخره یک کسی کل حقیقت این مطلب را بیان کرده‌است.[۳۱] [منبع نامعتبر؟]

لین شرحی را بر کتاب مارمن منتشر کرده‌است، و تأکید مجددی بر نظرش که توئیچل تلاش کرده‌است که سرپوشی بر ارتباطات گذشته اش بگذارد و از چندین نویسنده سرقت ادبی کرده‌است، داشت.[۳۲]

اعدام اعضا
به گزارش فعالان حقوق بشر ایران در دهم بهمن ماه ۱۳۹۶ حکم اعدام کریم زرگر، از مدیران پیشین صدا و سیما و بنیانگذار «مؤسسه راه معرفت» در ایران زندان رجایی شهر کرج به اجرا گذاشته شده[۳۳] روزنامه ایران روز ۲۳ بهمن در خبری بدون ذکر نام یا تاریخ از به دار آویختن مردی میانسال خبر داده که به نوشته این روزنامه «با دایر کردن یک مؤسسه عرفان قلابی در تهران و با کمک همسرش، زنان و دختران گرفتار را به خلوتگاه شیطانی کشانده و نقشه‌های سیاهش را اجرا می‌کرد.»

کریم زرگر متولد ۱۳۳۲ در شهر اهواز در جنوب ایران بود و در رشته حقوق در دانشگاه تهران و استراسبورگ فرانسه تحصیل کرده بود. زرگر سال‌ها در صدا و سیمای ایران فعال بود و در سوابق او مدیریت کل سیمای برون‌مرزی، مدیریت پخش شبکه اول سیما و ریاست دانشکده صدا و سیما دیده می‌شود. علاوه بر این او در حوزه سینما هم فعالیت‌هایی داشت که ساختن دو فیلم بلند و بازی در فیلم عروسی خوبان، ساخته محسن مخملباف و مدیریت تولید این فیلم از جمله آن‌ها بود. آقای زرگر مدتی هم صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه «گزارش فیلم» بود.

کریم زرگر اوایل پاییز سال ۱۳۹۴ همراه با مرجان داوری بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. به گزارش هرانا جلسات دادگاه این دو نفر به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی در مهر و آذر ۱۳۹۵ برگزار شده و در نهایت هر دو به اتهاماتی از جمله فساد فی‌الارض به اعدام محکوم شده‌اند. علاوه بر حکم دادگاه انقلاب، کریم زرگر در پرونده دیگری به اتهام «تجاور به عنف» در شعبه ششم دادگاه کیفری استان تهران هم محاکمه و به اعدام محکوم شده بود.

نقدها
جوامع اینترنتی از اعضای اینترنتی سابق و منتقدان، از جمله گروه خبری یوزنت alt.religion.eckankar، انتقادهایی را به اکنکار وارد می‌کنند که بیش از ۱۰ سال سابقه دارند. اکنکار به وسیلهٔ بعضی به صورت یک فرقه برجسته شده‌است، که شامل هم اعضای پیشین و هم نویسندگان مسیحی می‌شود.[۳۴] اکنکار خودش را به عنوان یک فرقه کیش شخصیت برجسته نکرده‌است و هارولد کلمپ در پاسخ به این انتقاد بیان می‌دارد که استادان اک محترم شمرده می‌شوند اما به وسیلهٔ اعضای اکنکار پرستش نمی‌شوند.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
انسان‌گرایی

بخشی از مجموعه مقاله‌های فلسفه


انسان خوشحال


  • نمای کلی انسان‌گرایی
  • فهرست انسان‌گرایان
تاریخ
  • انسان‌گرایی رنسانس
  • انسان‌گرایی در آلمان
  • انسان‌گرایی در فرانسه
  • مانیفست اومانیست
انسان‌گرایی سکولار
  • شورای انسان‌گرایی سکولار
  • یک بیانیه انسان‌گرایی سکولار
  • بیانیه آمستردام
انسان‌شناسی دینی
  • مسیحی
  • یهودی
  • بودایی
سازمان‌ها
  • اتحادیه جهانی انسان‌گرا و اخلاق‌گرا
  • انجمن انسان‌گرای آمریکایی
  • انجمن انسان‌گرای بریتانیایی
  • انجمن سکولار ملی
مقاله‌های مرتبط
  • فرهنگ اخلاقی
  • انسان‌گرایی مارکسیست
  • جهان‌گرایی توحیدگرا
  • انسان‌گرایی کیهانی
  • انسان‌گرایی اگزیستانسیال
  • انسان‌گرایی درونی
  • ترابشریت
  • شخص‌گرایی
  • پساانسان‌گرایی
  • ضدانسان‌گرایی
درگاه:فلسفه
  • ن
  • ب
  • و
انسان‌گرایی (هومانیسم، اومانیسم یا اُمانیسم: Humanism)، جهان‌بینی فلسفی و اخلاقی است که بر ارزش و عاملیت انسان‌ها به صورت فردی یا جمعی تأکید دارد و عموماً تفکر نقادانه و شواهد (عقلانیت و تجربه گرایی) را بر پذیرش دگم اندیشی و خرافات ترجیح می‌دهد. در انتقاد از برخی مضامین انسان‌گرایی فراانسان‌گرایی مطرح شده‌است.[۱]

واژهٔ انسان‌گرایی، نهضتی فرهنگی فکری است که در خلال دوران تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایلی که نسبت به آثار برجستهٔ یونانی و رومی پدید آمده‌است. واژه انسان‌گرایی (Humanism) را فردریچ نیتاما (Friedrich Immanuel Niethammer) از واژه "humanitas" برگرفت ."humanitas" کلمه‌ای لاتین از سری واژگان فیلسوفانه‌ای بود که سیسترون (Cicero) قبل از میلاد آن‌ها را ایجاد کرده بود.

انسان‌گرایان در میان مجردات انتهای دوران باستان و قرون وسطا، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزه‌هایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت می‌گرفت و humanitas یعنی حوزه‌هایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط می‌شده‌است، فرق گذاشتند؛ و از آنجا که حوزهٔ دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشته‌های رومی و به‌طور فزاینده یونان باستان می‌گرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند.

در برخی از موارد انسان‌گرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده‌است.[۲] برای نمونه پروتاگوراس در رسالهٔ خویش «در باب خدایان» انسان را مقیاس همه چیز می‌داند و با این ادعا خدایان را انکار می‌کند و به همین دلیل از آتن تبعید می‌شود. سارتر در کتاب «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (Existentialisme est un Humanism) کوگیتوی دکارتی را تنها نقطهٔ تمایز اگزیستانسیالیسم از بقیهٔ فلسفه‌ها و «تنها مبنای ممکن برای انسان‌گرایی» می‌داند. برخی، از انسان گرایی، به عنوان ایمان به خدای حقیقی یعنی ایمان به خود انسان یاد می‌کنند. از نظر آنها با این که یک ندای درونی در انسان می‌گوید که خدا هست ولی چون انسان آن را نمی‌بیند پس نباید در مورد آن اظهار نظر نماید و فعلاً آن چیزی که هست و انسان آن را می‌بیند، خود انسان است و در واقع انسان همان خداست و به اندازهٔ تمام انسان‌ها خدا وجود دارد.

معرفی انسان‌گرایی از دیدگاه روانشناسی
انسانگرایی به یک مکتب فکری اطلاق می‌شود که پیروان آن معتقدند موجود انسانی با سایر گونه‌های حیات متمایز است و روابط بین فردی وشناخت خود یکی از موضوعات مهم در انسان گرایی است. باور انسان گرایان در تضاد با نظریه پردازان شرطی سازی این است که همه رفتارهای انسان‌ها نتیجه پیامدهای رفتار است. حیطه‌های مورد علاقه انسان گرایان شامل مطالعه خود، انگیزش و روابط میان فردی است. انسان گرایان دارای علایق و نظرگاه‌های متفاوتی هستند. دیدگاه اکثرانسان گرایان (انسان گرایان مدرن یا انسان گرایان طبیعت گرا) ریشه در دیدگاه‌های ارسطو و سقراط دارد. فلسفه انسان گرایی طبیعی به شدت تحت تأثیر فلسفه نوین گرایی است. ورود فلسفه طبیعت‌گرایی به انسان گرایی باعث رد تمام دیدگاه‌های مابعدالطبیعه گشته و روی استدلال علمی دموکراسی و همدردی انسانی و نیز حقوق طبیعی انسانی تأکید می‌کند. دیدگاه انسان گرایی دیدگاهی است که بر طبق آن انسان اشرف مخلوقات شناخته شده و به دو شاخه تقسیم می‌شود: دیدگاه غیر دینی و دیدگاه دینی. در انسان گرایی غیر دینی اعتقاد بر این است که ماهیت منحصر به فرد انسان استعدادهای بی همتای شخصی اوست که باید رشد کند و تحول یابد. انسان گرایان دینی نیز با پذیرش ویژگی‌های منحصر به فرد انسان‌ها دین را عامل مهمی برای تحول درونی در انسان می‌دانند؛ لذا دیدگاه دینی و غیردینی به غیر از موضوع قبول یا انکار دین، وجوه مشترک بسیاری دارند. گروه‌های معتقد دینی با فرضیه‌های انکار خدا به شدت مخالف‌اند. آنان ریشه‌های فکری خود را از افلاطون و آگوستین و مذاهب مختلف گرفته‌اند. به اعتقاد آن‌ها انسان گونه‌ای ممتاز و برتر از سایر گونه هاست. خداوند یا هستی برتر در مرکز هستی قرار دارد. مریتین و دی کاردین دو مدافع اصلی رویکرد خدا پرستانه یا خدا محور هستند. از دیدگاه آنان انسان موجودی مادی و معنوی، خردمند و دارای آزادی اراده است و عالی‌ترین هدف انسان آن است که از روی اراده اجابت کنند و مطیع قوانین الهی باشد (کتاب: بسـ*ـترهای فهم برنامه درسی، تألیف: دکتر مصطفی قادری با ویراستاری در متن). نوشته: سمیرا کریمی


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
جوچه


برج جوچه در پیونگ یانگ، کره شمالی.
جوچه (به انگلیسی: Juche)(به کره‌ای: 주체) که ترجمهٔ مرسوم آن سـ*ـیاست اتکاء بر خود است؛ فلسفه سیـاس*ـی حاکم بر کشور کره شمالی ست که از اواخر دهه ۱۹۶۰ از سوی پرزیدنت کیم ایل-سونگ به‌عنوان یک نظام اندیشه‌ای و ایدئولوژیکی طراحی و توسعه یافت. جوچه تلفیقی است از مارکسیسم، ناسیونالیسم و اومانیسم (انسان‌گرایی) که هدف آن ایجاد جامعه اشتراکی سازمان یافته متکی بر خود در راه سازندگی کشور و تربیت افراد می‌باشد.

جوچه، صرفاً یک ایدئولوژی سیـاس*ـی برای توجیه جهت‌گیری‌های سیـاس*ـی یا یک نظام باورهای فلسفی که رسماً توسط نخبگان حاکم ترویج داده شود، نیست. جوچه، راهی برای زندگی در کره شمالی است؛ لغتی جدایی‌ناپذیر از زندگی به سبک کره شمالی. عملاً در همه جنبه‌های زندگی کره‌شمالی‌ها می‌توان حضور جوچه را دریافت. در نتیجه، فرایند اجتماعی کردن سیـاس*ـی که به موجب آن جوچه در نظام اعتقادی مردم چپانده می‌شود، عمیقاً با این حقیقت تقویت می‌شود که جوچه نه فقط درک و دربارهٔ آن فکر شده، بلکه مهم‌تر این‌که در صف منظمی از موقعیت‌های ملموس حیات مردم «زیسته می‌شود».

محتویات
  • ۱ شکل‌گیری جوچه
  • ۲ جوهر و مضمون جوچه
  • ۳ موسیقی جوچه
  • ۴ معماری جوچه
  • ۵ ادبیات جوچه
  • ۶ ورزش جوچه
  • ۷ پزشکی جوچه
  • ۸ جنبه‌های دیگر زندگی جوچه
  • ۹ پانویس
  • ۱۰ منابع
شکل‌گیری جوچه
یکی از عوامل مهم در به‌وجود آمدن اندیشه جوچه این بود که پس از آنکه قدرت‌های بزرگ کمونیستی یعنی چین و شوروی که دارای رابـ ـطه ویژه‌ای با کره شمالی بودند، راهی در پیش گرفتند که رهبران کره شمالی نمی‌خواستند با آن همراهی کنند، به‌ویژه از اوایل دهه ۱۹۶۰ که اختلاف‌ها و کشمکش‌های میان چین و شوروی منجر به درگیری‌های مسلحانه شد، کره شمالی تصمیم گرفت با مطرح کردن اندیشه جوچه ضمن تأکید بر بعدهای فرهنگی و ملی کره فاصله سیـاس*ـی خود را با این دو قدرت جهان کمونیست حفظ کند؛ و از این روی از اواخر دهه ۱۹۶۰ اندیشه جوچه به‌عنوان یک نظام اندیشوری و ایدئولوژیکی طراحی و در کشور توسعه یافت.

یکی دیگر از عوامل مهم در به‌وجود آمدن جنبش جوچه، نیاز به توسعه روابط دیپلماتیک با کشورهای غیرکمونیستی و رو به رشد بود. زیرا تا پیش از دهه ۱۹۶۰ کره شمالی تنها با کشورهای کمونیستی روابط دیپلماتیک داشت؛ بنابراین دولت تصمیم گرفت که موضع مستقلی را در رابـ ـطه با دیگر کشورهای غیرکمونیستی مانند کشورهای جهان سوم در پیش گیرد. به‌همین دلیل به‌منظور نیل به مقصود و آرمان‌های خود به راهبرد نوینی روی آورد و توانست تا پایان دهه ۱۹۷۰ با بیش از ۹۰ کشور که عمدتاً در قاره آفریقا واقع شده بود رابـ ـطه سیـاس*ـی و دیپلماتیک برقرار کند.

جوهر و مضمون جوچه
ایده جوچه[۱] به زبان ساده یعنی تکیه بر توانمندی‌های بیکران انسان، انسانی که از مشکلات خودش هر چقدر هم بزرگ باشد، بزرگتر است و می‌تواند با امید و اعتماد به نفس از پس هر خطری برآید.

ایده جوچه که مردم کره شمالی به آن خو دارند، کمک کرده تا در آن کشور بی‌چیز و فقیر که رابـ ـطه اش با دنیای بیرون گسسته است، معتاد و بزهکار تکثیر نشود و نگاه مردم به همدیگر فرا تر از سود و زیانهای حسابگرانه و کاسبکارانه باشد.

تبلیغات رسمی در کره شمالی حاکی از این است که برای دست یابی به جوهر جوچه و خروج از قبر خویش، برای اینکه روزمره نو و تازه بشوید باید به این باور برسید که هرچه دارید از خلق و رهبری است.

در جوچه ذوب بشوید و دستتان را به دست «رهبر عزیز» بدهید. با پاهای کیم جونگ[۲] حرکت کنید تا در راه نمانید. اینطور تک تک شما جاودان می‌شوید. دستگاه ارزشی تان تغییر می‌کند و شعله‌ای خواهید بود که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را خاموش کند.

راز «جوچه» اتصال شما به نقطه خارج از خودتان است به کیم جونگ کبیر[۳]

برای غلبه بر ترس و یاس و ناباوری خود را به رهبری بسپارید تا آسمان پر از زیبایی و ستاره باشد.

موسیقی جوچه
معنادارترین جنبه حیات هنری در کره شمالی، موسیقی است. هر صدایی که ممکن است بشنوید، ملودی‌های موسیقایی به هم‌راه دارد. همه امکانات نمایشی و اجرایی تماماً در استفاده‌اند تا «سرگرمی اصولی» (سرگرمی هدف‌دار) را با موسیقی و دیگر صورت‌های سرگرمی پیش ببرند. موسیقی، رسانه‌ای مهم برای وحدت سیـاس*ـی و ایدئولوژیک است. در واقع، این - به اصطلاح - موسیقی جوچه به‌وضوح همه آنچه ایدئولوژی می‌گوید را مجسم می‌کند.
تئوریسین‌ها در کره شمالی اصرار دارند که جوچه صورتی از ضدیت و تعارض با گونه‌های دیگر نیست، بلکه بیشتر سنتزی است که محدودیت‌ها و کاستی‌های خویشتن فرد را – به اندازه محدودیت‌ها و کاستی‌های دیگران - کنار می‌زند. این ادعا با این حقیقت عینیت پیدا کرده که در کره شمالی موسیقی ارکستری با ترکیبی از سازهای غربی و سازهای نوعاً کره‌ای اجرا می‌شود تا موسیقی‌ای را «خلق کند» که بر محدودیت‌های بیان هنری در هریک از این دو جهان موسیقایی فائق آید. افزون بر این، موسیقی جوچه مفهوم بنگ‌چنگ و جلگاوا را به عنوان پالایش خلاقانه میراث و فرهنگ کره‌ای بسط می‌دهد.

بنگ‌چنگ (Bangchang)، موسیقی آوازی را با ترکیب‌های‌سازی در هم می‌آمیزد؛ مشابه کاری که لودویگ وان بتهوون در سمفونی شماره ۹ انجام داده‌است. در تالار نوازندگان که پشت یا زیر صحنه یک اوپرا پنهان شده، خوانندگان معمولاً در کنار نوازندگان می‌نشینند. مفهومی که این‌جا هست این است که نه صدای بشری و نه سازهای موسیقایی نمی‌توانند کامل شوند مگر آن‌که در هارمونی و هم‌سازی با یک‌دیگر باشند؛ چیزی که وعده داده شده وحدت عالیه جهان را نزدیک می‌کند. در بعضی موارد، همه تماشاچیان در آوازخوانی هم‌راهی می‌کنند تا تأثیر وحدت را نشان بدهند.

جلگاوا (Jolgawha) به وزن‌ها و سجع‌بندی‌های عبارت‌بندی‌های موسیقایی اشاره می‌کند. در نظام شعر کره‌ای سنتی - معروف به شیژو (shijo) – این باور هست که چنان ریتم‌هایی مانند ۳-۴-۴-۴، ۳-۴-۳-۴، و ۳-۳-۴، با ریتم نفس‌کشیدن بدن انسان هم‌آهنگ است. این الگوها عموماً در شیژوی سنتی و آوازهای فولک استفاده می‌شدند. آهنگ فولک معروف آریرنگ (Arirang) یک مثال نوعی از چنان بیانی است که از نظر آوایی ساخت‌یافته باشد. اپرای دریای خون (Pibada) که به گستردگی تحسین شد، پر است از همین ریتم‌ها و بنگ‌چنگ. قاعده‌ای مشابه در خلق موسیقی معاصر – از جمله اوپراها و شکل‌های متعدد دیگری از موسیقی مانند آهنگ‌هایی که در تکریم کیم ایل سونگ، کیم جونگ ایل، کودکان، مادران، سربازان، و البته حزب حاکم نوشته شده‌اند – در پیش گرفته شده‌است.
نمونه دیگری از موسیقی جوچه در پی هم‌سازی و هارمونی متکاملی از صدا و هنرهای تجسمی است. همیشه برنامه‌های سرگرمی با تصاویری از کیم ایل سونگ، گل‌ها، و خورشید به‌تنهایی (که به «رهبر کبیر» دلالت می‌کند) آراسته می‌شوند. ترکیب‌ها دائماً در تطابق با موضوع نمایش عوض می‌شود. بارها در همان حالی که اجراکننده‌ها دارند می‌خوانند، شعری خط‌به‌خط روی صفحه تلویزیون پا پرده سینما ظاهر می‌شود. این یعنی وحدت عالیه و هم‌سازی و هارمونی صداها و تصویرها؛ چیزی که نظریه‌پردازان جوچه آن را به عنوان یک صورت یک‌پارچه‌تر و در نتیجه کامل‌تر هنر در نظر می‌گیرند.

این‌که در کره شمالی کودکان این‌طور گسترده از مهد کودک تا آخرین دوره‌های تحصیلی‌شان در دانشگاه با موسیقی سر و کار دارند، شاید در دنیا بی‌نظیر باشد. هر بچه‌ای در برنامه‌های موسیقی شرکت می‌کند؛ یا به عنوان خواننده یا به عنوان نوازنده. در واقع در آغاز تحصیل و در آغاز هر دوره فوق‌برنامه، هر بچه‌ای لازم است یک ساز موسیقی را انتخاب کند و یاد بگیرد. تقریباً هرروز بچه‌ها بعد از کلاس‌های درسی‌شان در مدرسه‌هاشان می‌مانند تا اجراهای تمرین و تکرار داشته باشند. هر مدرسه هم یک تیم از هنرمندان تدارک می‌بیند تا در رقابت‌های منطقه‌ای و ملی، مدرسه‌شان را نمایندگی کنند. مدرسه‌هایی که در این رقابت‌ها برنده می‌شوند، این افتخار را خواهند داشت که هرسال یا هرفصل در در کاخ کودکان در پیونگ‌یانگ اجرا کنند. در برنامه‌های ممتاز، مقام‌های مهم حکومتی و حتی «رهبر کبیر» یا «رهبر محبوب» هم حاضر است.
همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، برنامه معمول برای هر روی‌داد موسیقایی، شامل آهنگ‌هایی دربارهٔ «رهبر کبیر» و «رهبر محبوب» است و البته دربارهٔ حزب و سپاه خلق. آهنگ‌های جدید به تداوم و همواره در حال معرفی‌شدن هستند. در واقع بیشتر افراد جوان در کره شمالی قادر به خواندن شمار فراوانی از آهنگ‌هایی هستند که از نظر سیـاس*ـی و ایدئولوژیک «مهندسی» شده‌اند، اما این توانایی آن‌ها در زمینه‌های دیگر و از جمله در زمینه موسیقی فولک سنتی محدودتر است. هریک از برنامه‌های تلویزیونی، پخش‌های رادیویی، و اجراهای زنده، تقریباً جداجدا توسط دستورالعمل‌های ایدئولوژیکی هدایت می‌شوند که جوچه الزام کرده‌است.

معماری جوچه
عصاره معماری جوچه را می‌توان در «تالار معرفت عالیه خلق» (Inmin Dae Haksopdang) دید که در مرکز پای‌تـ*ـخت واقع است. این‌طور که نظریه‌پردازان کره شمالی می‌گویند نمای بیرونی این ساختمان، فرم‌های معماری کره‌ای سنتی را نمایش می‌دهد، در حالی که هم‌زمان ساختار بنا سادگی امروزین و بهره‌وری و کارکردمداری را در خود دارد. در حقیقت، داخل این ساختمان، تالارها و اتاق‌ها سقف‌هایی به‌افراط بلند دارند و سرتاسر با سنگ‌های مرمری پوشانده شده‌اند. نظریه‌پردازها توضیح می‌دهند که «ترکیب خلاقانه» زیبایی هنری سنتی و راحتی امروزین و مدرن، هدف معماری جوچه است. بیشتر ساختمان‌های عمومی از چنین قاعده‌ای پی‌روی کرده‌اند. حتی در حومه و ییلاقات شهر هم خیلی از خانه‌های شخصی نشان می‌دهد که آن‌ها در پی سبکی منحصربه‌فرد برای بام‌های لبه‌دارشان هستند. این سبک حتی با سبک‌های سنتی چینی یا ژاپنی هم فرق می‌کند. در چشم یک غریبه، این تفاوت ممکن است جزئی و ندیدنی به چشم بیاید اما یک‌بار که درباره‌اش توضیحی داده شود، آن‌گاه بدیهی و آشکار می‌شود. به‌این‌ترتیب، کره شمالی‌ها به شکلی پیوسته و بی‌توقف به یاد می‌آورند که کره‌ای‌ها منحصربه‌فرد هستند و از میراثی غنی برخوردارند که ممتاز و برجسته‌است.



ادبیات جوچه
به قول کیم ایل سونگ «ادبیات به عنوان انسانیات جوچه‌محور، فلسفه زندگی است و با توصیف هنرمندانه زندگی مردم، به پرسش‌های بشر پاسخ می‌دهد». از آن‌جا که ادبیات هم از انسانیات است، پس باید مشکلات مرد و زن را توصیف کند و برای این مشکلات، راه‌حل‌هایی فراهم کند. به این معنا، ادبیات هم مانند هنر باید کارکردهای معرفت‌شناسانه و آموزشی‌ای را با خود داشته باشد که انتظار می‌رود «معنای زندگی را برای خلق به خانه‌شان بیاورد و به شکل‌دهی به دورنمای آن‌ها در زندگی‌شان کمک کند». در نتیجه، «ادبیات باید حاوی معانی سیـاس*ـی و ایدئولوژیکی باشد که منتقل‌کننده ندای عدالت اخلاقی باشد. زمانی که ادبیات فاقد چنین معنا و هدفی باشد، تنها به سمت سانتیمانتالیزم میل پیدا می‌کند و به‌ناچار منحط می‌شود و سلامت روانی جامعه را مختل می‌کند».

در رمان‌ها، داستان‌های کوتاه، و شعرهای کره شمالی، این یک قاعده‌است که قهرمان‌ها به منظور نشان دادن میهن‌پرستی‌شان تصویر بشوند. موفقیت‌ها و دست‌یافت‌های ادبی با توجه موفقیت‌شان در پیش‌بردن و ترویج هدف‌های ایدئولوژیکی که توسط جوچه دیکته شده سنجیده می‌شود و با هر ملاک هنری دیگر در تعارض است. بررسی سرسری ماه‌نامه «ادبیات کره‌ای» (Chosonmunhak) نشان می‌دهد بیشتر داستان‌های کوتاه، شرح‌حال‌ها، شعرها، و حتی کمیک‌ها پر است از پیام‌های ایدئولوژیک و سیـاس*ـی. در کره شمالی معمولاً لازم است کتاب‌داستان‌های معینی خوانده شود و سپس در جلسه‌های «روز مطالعه» هر هفته در محل‌های کار درباره‌شان بحث شود. در این روز عملاً همه کارمندان و شهروندان دیگر لازم است که در جلسه‌های برنامه‌ریزی‌شده بحث که توسط واحدهای اجرایی و برای عوام مردم برگزار می‌شود، شرکت کنند.
یک مثال مهم دیگر برای ادبیات جوچه، مجموعه‌داستان «ملت و سرنوشت» (Minjok kwa Unmyong) است. در این مجموعه، صدها نفر در طول تاریخ کره شمالی که میهن‌پرستی خود را با کیفیتی نامعمول نمایش داده‌اند، به عنوان چهره‌های قهرمانی و حماسی ملی معرفی می‌شوند. این قهرمان‌ها شامل افرادی در مشاغل مختلف و در موقعیت‌های اجتماعی مختلف می‌شود؛ از هنرمندها گرفته تا اسرای جنگی. این مجموعه همچنان دارد بیشتر می‌شود. به محض این‌که نگـاه دانلـود دربارهٔ فردی خاص نوشته می‌شود، آن اثر هم‌زمان به فیلم سینمایی تبدیل می‌شود تا در سطح ملی در سینماها یا روی ویدئو عرضه شود. علاوه بر این مجموعه‌ها که ستودگان متأخرتری را مجسم می‌کند، گروهی از رمان‌ها، فیلم‌نامه‌ها و داستان‌های کوتاه هستند که برای بازنمایی چهره‌های تاریخی طراحی شده‌اند.

از زمان درگذشت رهبر کبیر در ۱۹۹۴، محبوب‌ترین محصول ادبی در کره شمالی، مجموعه «همراه با قرن» (Segiwa doburo) بوده‌است؛ خودزندگی‌نامه کیم ایل سونگ. کیم نوشتن این مجموعه را در ۱۹۹۲ مصادف با هشتادمین سال‌گرد تولدش آغاز کرد. آن‌زمان امور روزمره حکومت‌داری به پسر او کیم جونگ ایل منتقل شده بود تا کیم ایل سونگ فرصت پیدا کند از اوقات فراغتی که لیاقتش را داشت لـ*ـذت ببرد و دربارهٔ زندگی و اندیشه‌های خود بنویسد. در ۱۹۹۴ شش جلد از این مجموعه منتشر شد. بعد از مرگ کیم به خاطر یک حمله قلبی غیرمنتظره در آن سال، جلدهای دیگری هم منتشر شدند و امروز تعداد کتاب‌های آن مجموعه روی‌هم‌رفته هشت‌تاست. این خودزندگی‌نامه به گستردگی در حیات عمومی مردم کره شمالی تنیده شده‌است. این اثر هرشب به صورت‌های مختلفی در تلویزیون معرفی می‌شود؛ از جمله با تصویر بانویی که با لباس سنتی کره‌ای دارد این مجموعه‌ها را می‌خواند. دانشجویان و کارمندان مرتباً درگیر بررسی این مجموعه و تحلیل‌های دانشگاهی دربارهٔ ارزش‌های ادبی این اثر هستند.

ورزش جوچه
در همه ورزش‌ها، آنچه به آن روش جوچه خوانده می‌شود، به کار گرفته می‌شود. این روش تضمین می‌کند که در هرجور تمرین ورزشی، آمادگی روحی و ایدئولوژیک یک مؤلفه کلیدی است و شایستگی فیزیکی و مهارت‌های ورزشی کافی نیست. هرکس در ابتدا باید درک و شناخت کاملی از ورزشی که دارد خود را برای رقابت در آن آماده می‌کند، داشته باشد و دلیلی پیدا کند که بابت سروکارداشتن با یک ورزش خاص احساس غرور کند. به بیان دیگر، ورزشکار باید با هدف روشن افتخارآفرینی برای ملت و رهبر تمرین کند. زمانی که کای سون هوی ۱۶ساله در بازی‌های تابستانی المپیک آتلانتا در سال ۱۹۹۶ مدال طلای جودو را برد، به خبرنگارها گفت که کلید موفقیت این دختر نوجوان، عزمش برای افتخارآفرینی برای سرزمین پدری و رهبر محبوب بوده و برای این که به دنیا نشان دهد کره شمالی در هر زمینه‌ای از عهده پیروزی برمی‌آید.
به نظر متفکران جوچه ورزش‌هایی مانند تکواندو، بوکس، جودو، تیراندازی، و تنیس روی میز، در این خصوصیت مشترک‌اند که همه‌شان به تربیت ذهن هم به اندازه تربیت بدن نیاز دارند. فقط وقتی که ذهن و بدن در هم‌سازی و هارمونی باشند، می‌توان راز ورزش را فهمید. شاید این‌جا بتوان دریافت که مفهوم هم‌سازی و هارمونی بین بدن و ذهن با چشم‌انداز کنفوسیوسی سازگار است؛ این آموزه کنفوسیوسی که «وقتی روح بر نفس فائق آید، چیزی نیست که نشود به‌اش رسید».

پزشکی جوچه
در کره شمالی هر بیمارستان هم به تجهیزات پزشکی غربی و هم به تجهیزات پزشکی شرقی مجهز شده‌است. برنامه آموزشی دانش پزشکی هم شامل هردو می‌شود. با این حال این دو جور پزشکی بیش از آن‌که جداجدا با هم سروکار پیدا کنند، در هم آمیخته شده‌اند. به «سنتز» جزئیات این دو دانش پزشکی، پزشکی جوچه گفته می‌شود. طرف‌دارهای این روش، آن را عامل اصلی رسیدن به «امید به زندگی» بالا در مقایسه با کشورهای غربی صنعتی و کره جنوبی - آن هم در کشوری که از نظر اقتصادی از جهان توسعه‌یافته خیلی دور است - می‌دانند. این‌طور که یک بیمار سرطانی معروف می‌گوید، این روی‌کرد بدعت‌آمیز به او کمک کرده که بیماری‌اش را درمان کند. کیم هیونگ یو، نماینده سابق کره شمالی در سازمان ملل، در سال ۱۹۹۷ بعد از این‌که در بیمارستانی در نیویورک تشخیص داده شد سرطان ریه دارد، سمتش را از دست داد. او با علم به این که سرطانش قابل‌درمان نیست و دارد برای آخرین استراحتش به وطنش بازمی‌گردد، آمریکا را ترک کرد. گروه پزشکی در نیویورک پیش‌بینی کرده بود که او ۶ماه زنده می‌ماند ولی او دو سال و نیم بعد در نوامبر ۱۹۹۹ در راس یک هیئت فرستادگان به نشست روابط آمریکا با کره شمالی که در دانشگاه جورجیا برگزار می‌شد، به آن کشور بازگشت. او در دوم دسامبر آن سال در هتل پلازای سازمان ملل یک کنفرانس خبری ترتیب داد و در آن اعلام کرد:

دیگر حتی یک سلول سرطانی هم در بدن من نیست. دیگر من یک بیمار سرطانی نیستم. وقتی دو سال و نیم پیش این شهر را ترک می‌کردم، هیچ‌کس به بازگشتم فکر نمی‌کرد؛ به خصوص با این فاصله زمانی زیاد؛ ولی امروز به لطف دانش برتر پزشکی میهن پدری‌ام و کشور خیرخواهم و رهبر محبوب کیم جونگ ایل که شخصاً پی‌گیر درمان من بودند، این‌جا هستم. این‌ها همه به خاطر پزشکی جوچه است. از این به بعد، دنیای پزشکی با دیدن من به دانش پیش‌رفته پزشکی و نظام بهداشتی کشورم توجه می‌کند. مطمئن باشید این روح من نیست که از قبرم درآمده و روبه‌روی‌تان نشسته است!
این‌که آیا ادعای مطرح‌شده توسط این سفیر سابق کره شمالی از نظر علمی هیچ اعتباری دارد یا نه، موضوع این بحث نیست. واقعیت مهم این است به نظر می‌رسد مردم کره شمالی به کارایی این گونه درمان باور دارند.

جنبه‌های دیگر زندگی جوچه
تحقق جوچه در موقعیت‌های عینی زندگی را می‌توان در شماری از حوزه‌ها علاوه بر آن‌ها که در این مطلب به‌شان اشاره شد، مشاهده کرد؛ مانند رقـ*ـص، روش‌های کشاورزی، لباس‌ها، و حتی مدل‌های آرایش مو. مثلاً چیزی هست به اسم رقـ*ـص جوچه. این رقـ*ـص با آن حرکت‌های بدن شناخته می‌شود که به بالاتنه - مشخصاً بازوها، دست‌ها، و شانه‌ها - محدود می‌شود. یک نظریه‌پرداز جوچه که در رقـ*ـص تخصص دارد، می‌گوید که این نوع رقـ*ـص به‌وضوح با رقـ*ـص غربی – که عمدتاً بر حرکت پایین‌تنه استوار است – در تعارض است و همچنین با رقـ*ـص آفریقایی که حرکت‌های کل بدن را به کار می‌گیرد، متمایز است.

رقـ*ـص سنتی یا جوچه به گستردگی در مدرسه‌ها آموزش داده می‌شود. از همه دانش‌آموزها انتظار می‌رود قبل از ترک کردن مدرسه، در این زمینه تمرین کنند. فعالیت دیگری که پیش‌تر مفهوم جوچه را بروز می‌داد، حرکات آکروباتیک است. در واقع، حرکات آکروباتیک منسوب به کره شمالی عمدتاً به خاطر سطح دشواری‌شان شناخته می‌شوند اما چپاندن ایده‌هایی - که گفته می‌شود از جوچه به وجود آمده‌اند - به نمایش‌های آکروباتیک، عمدتاً دیده نشده‌است. صورت‌های زیادی از هنر رقـ*ـص هستند که ادعا می‌شود در آن‌ها هنر با ورزش آمیخته شده و در عوض با قواعد جوچه تبیین شده‌اند. در این برنامه‌ها، صحنه اجرا برای نشان دادن نشانه‌ها و صحنه‌های بصری از ایده‌های جوچه استفاده می‌شود. در کره شمالی با استفاده از دود و مواد دیگر از جمله اجسام چرخنده، صحنه‌هایی پرانرژی روی صحنه خلق می‌کنند. همه این بی‌راهه‌روی‌ها از مقررات و عرف رایج، به عنوان بروزهایی از جوچه قلم‌داد می‌شود.

مردم کره شمالی به دریافتی دربارهٔ روش مناسب برای حفظ ظاهر فیزیکی‌شان، پاییدن لباس‌هاشان، کلاه‌ها، کفش‌ها، و حتی شیوه‌های آرایش مو رسیده‌اند. در پی‌روی از این هنجار جاافتاده که برای شهروندان الزامی است از برتری‌طلبی و هرجور رقابت ممکن پرهیز کنند، ظاهرهای متمایز مجاز نیستند. مدرسه‌ها در هر سطحی دانش‌آموزها را ملزم می‌کنند یونیفرم‌هایی بپوشند که اغلب شامل کلاه هم می‌شود. یونیفرم‌ها سالی دو بار به‌رایگان در اختیار گذاشته می‌شود اما معمولاً یونیفرم‌ها زودتر از موعد تحویل بعدی، برای دانش‌آموزها کوچک می‌شوند.

آیین‌نامه‌های به‌خصوصی برای مدل موی دانش‌آموزها وجود دارد که گاه با توجه به سن و سطح آن‌ها به شکلی جزئی تغییر می‌کند. حتی بزرگ‌ترها هم میل دارند مدل موی‌شان قابل‌قبول باشد. مثلاً مدل‌های موی زنان گوناگونی کمی دارد. در یک آرایشگاه زنانه، می‌توان تصاویری را از مدل‌های توصیه‌شده مو برای زنان دید که روی دیوار نصب شده‌اند و به کمک آن‌ها به سادگی می‌توان سلیقه هرکس را دریافت. در واقع این مدل‌های پذیرفته‌شده، مدل‌های جوچه نامیده می‌شوند. علاوه بر ارزش‌های زیبایی‌شناسانه، کره‌جنوبی‌ها ارزش‌هایی ایدئولوژیک را هم به این مدل‌ها منتسب می‌کنند. به محض این‌که پای یک ارزش ایدئولوژیک به میان می‌آید، هرجور بی‌راهه‌روی‌ای دشوار می‌شود چون می‌تواند به عنوان میل به نشان دادن سرپیچی از دولت تعبیر شود.

اما شاید مؤثرترین و ملموس‌ترین جنبه جوچه، معرفی‌شدن تقویم جدید بوده‌است. بر اساس این تقویم جدید، زمان با تولد کیم ایل سونگ آغاز می‌شود. سالی که او متولد شد، ۱۹۱۲، اولین سالی جوچه است؛ بنابراین امسال، سال ۹۶ جوچه است که در تقویم‌های مورداستفاده در هر خانه و هر دفتر کار و حتی در کارت‌تبریک‌های سال نو به آن اشاره شده‌است. این تقویم با درنظرداشتن درگذشت رهبر کبیر بنیان نهاده شده؛ کسی که ابداع فلسفه جوچه به او منتسب است. در هر صفحه این تقویم، آموزه‌های کیم ایل سونگ و کیم جونگ ایل – هردو – چاپ شده و علاوه بر این در هر صفحه رهنمودهای این دو در آن روز خاص در سال‌های گذشته هم تکرار شده‌است. لازم به گفتن نیست که این رفتار، به‌مانند استفاده از سال تولد عیسی مسیح به عنوان سال مبنا در تقویم‌های غربی است.

اجمالاً، کره شمالی‌ها در محیطی زندگی می‌کنند که همه‌جایش به رنگ جوچه است. آنچه آن‌ها می‌شنوند، می‌گویند، حس می‌کنند، و می‌بینند، به‌شدت از ایده‌های جوچه رنگ گرفته‌است. به منظور تصور کردن فرایند چنین اشباع‌سازی فرهنگی، باید چنین محیط را برای زندگی در زمینه یک انقطاع کامل از جهان بیرونی تجربه کند.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
ساینتولوژی

ساینتولوژی


نماد ساینتولوژی از ترکیب حرف S (اول Scientology) و مثلث‌های ARC و KRC، دو عنصر مهم در ساینتولوژی ساخته شده‌است.
تأسیس ۱۹۵۴
مقر Gold Base
شهرستان ریورساید، کالیفرنیا
رئیس هیئت مدیره of Religious Technology Center David Miscavige
وبگاه scientology.org
ملاحظه Flagship facility: Church of Scientology International, Los Angeles, California, U.S.
مختصات:

۳۵°۳۰′۴۲″ شمالی ۱۰۴°۳۴′۴۸″ غربی

نوشتار وابسته: دانش‌شناسی


ال رون هابارد
ساینتولوژی (به انگلیسی: Scientology) یا مکتب علم گرایی، مجموعه‌ای از تعالیم است که رون هابارد (یا ال رون هابارد) نویسنده داستان‌های علمی تخیلی آن را توسعه بخشید. علم گرایی به معنای اعتقاد به لزوم محوریت علوم تجربی و روش تجربی در همه شئون زندگی است.[۱]

در ظاهر، این فرقه می‌کوشد تا به واسطه علم انسان را به خداشناسی نزدیک کند اما در نهایت مشخص شد که این فرقه بیشتر به دنبال کسب منافع شخصی رهبران خود بوده و تمامی افرادی که در آن وارد می‌شوند تحت سلطهٔ رهبران مذهبی آن قرار می‌گیرند.[۲]

محتویات
  • ۱ موافقان
    • ۱.۱ پیروان معروف
  • ۲ آراء مخالف
  • ۳ دیگر کشورها
  • ۴ ساینتولوژی در ایران - عرفان حلقه
  • ۵ جستارهای وابسته
  • ۶ پیوند به بیرون
  • ۷ منابع
موافقان
ساینتولوژی در برخی کشورها به‌طور رسمی مذهب شمرده می‌شود. برخی از این کشورها بدین قرارند: آفریقای جنوبی، استرالیا، ایالات متحده آمریکا، هندوستان، مکزیک، نیوزیلند، پرتغال، سوئیس، تایوان، تانزانیا، ونزوئلا، زیمبابوه.

ساینتولوژی این عقیده را تقویت می‌نماید که انسان‌ها ارواحی فناناپذیرند که اتصال با اصل خود را گم کرده‌اند. در این راستا انسان می‌بایست با هوشیاری کامل تمامی تجربه‌های تلخ زندگی خود را مرور کرده و به یاد آورد تا از آن‌ها گذر کرده به سرچشمهٔ حیاتی خود نزدیک تر گردد.

پیروان معروف
بک هانسن، دنی مسترسون، چیک کوریا، لیزا ماری پریسلی، کریستی آلی، کاترین بل، جان تراولتا، نازنین بنیادی، تام کروز، ویل اسمیت برخی از طرفداران مشهور این فرقه‌اند.[۳] آلکس گیبنی در فیلم مستند «روشن‌سازی، ساینتولوژی و زندان عقاید»، به نازنین بنیادی بازیگر ایرانی‌تبار هالیوود اشاره می‌کند که او در سال ۲۰۰۴ عضو کلیسای ساینتولوژی بوده‌است، و با برنامه دیوید میسکاویچ رهبر فعلی کلیسای ساینتولوژی مأموریت می‌یابد که با تام کروز رابـ ـطهٔ عاطفی برقرار کند. بنیادی بعداً از این کلیسا خارج می‌شود.[۴]

آراء مخالف
بزرگ‌ترین مخالفان این آئین در ایالات متحده را مسیحیان معتقد و اعضا سابق کلیسای ساینتولوژی تشکیل می‌دهند که از میان آنان تری مگو که خود به رده OT VII رسیده بود تشکیل می‌دهند. بسیاری معتقدند این آیین با استناد به حرفهای خود ران هابارد که اعتقاد داشت چنانچه نویسنده‌ای می‌خواهد بیش از یک سنت برای هر خط نوشته درآمد داشته باشد باید دینی بیاورد، تنها برای درآمد زایی ایجاد شده‌است. کلیسای ساینتولوژی به شدت در برابر نوشته‌های مخالف خود واکنش نشان می‌دهد و با استفاده از قانون کپی رایت و ادعای اینکه مخالفان اسرار این دین را فاش کرده‌اند با به دادگاه کشاندن بسیاری از مخالفان آنها را خاموش کرده‌است. همچنین تعدادی قتل هم به طرفداران این دین نسبت داده می‌شود.[نیازمند منبع]

دیگر کشورها


کلیسای ساینتولوژی در شهر مالمو در سوئد
در فرانسه ساینتولوژی فرقه به‌شمار می‌رود و مبلغان حق ندارند برای آن تبلیغ کنند و هر گونه فعالیت در این زمینه ممنوع بوده و شامل جریمه و مجازات زندان می‌شود. ساینتولوژی همچنین در آلمان و بلژیک فرقه محسوب می‌شود. در سوئیس به عنوان مذهب پذیرفته نشد و کارکرد آن را تجاری دانستند. در ایران هیچ مرکز رسمی ساینتولوژی وجود ندارد.

مراحل این دین به OT معروفند و به ترتیب OT I و OT II و… نامیده می‌شوند. در بخش موافقان و در کشور سوئیس بعنوان مذهب پذیرفته شده. در حالیکه در این بخش کارکرد آن را تجاری عنوان نموده‌اند. ممکن است در بسیاری دیگر از کشورها نیز وضعیت آن مشخص نباشد.

ساینتولوژی در ایران - عرفان حلقه
با توجه به اینکه عرفان حلقه یک طب مکمل کاملا ایرانی برمبنای رمز گشایی اشعار عرفای ایران زمین مانند مولانا و خیام و عطار و... میباشد که در دو بخش جسم و ذهن در جهت درمان انسان ها با اتصال به شبکه شعور کیهانی(اتصال با پروردگار)وارد عمل میگردد بنابر این ربطی به ساینتولوژی ندارد. مانند:ما خاک را به نظر کیمیا کنیم/صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم (شاه نعمت اله ولی).رمزگشایی: چهارعنصر (آب و باد و خاک و آتش) خاک نماد انسان می باشد و کیمیا هنر ارتقای بخش وجودی انسان و نظر یا همان گوشه چشم منظور اتصال با پروردگار و به نوعی انفاق از روزی آسمانی فرد است.مانند: سلسله موی دوست حلقه دام بلاست/هرکه در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست (سعدی).این موضوع درمورد درمان بیماری های جسمی انسان می باشد (رجوع شود به کتاب انسان از منظری دیگر صفحه 5 و 12 نوشته محمدعلی طاهری) که اختصاص به عرفان حلقه دارد و در ساینتولوژی مورد بحث نیست. در وهله دوم گرچه عرفان حلقه در بخش سایمنتولوژی (ذهن-روانشناسی ایرانی کل نگر که بنیانگذار آن محمدعلی طاهری است) مقداری با ساینتولوژی شباهت دارد ولی در مورد خروج موجودات غیرارگانیک این امر بدون سختی و دشواری محقق می شود و نیازی به سختی کشیدن آن طور که در ساینتولوژی گفته شده نیست. (رجوع شود به کتاب موجودات غیرارگانیک نوشته محمدعلی طاهری فصل سوم صفحه 67 الی 73 و فصل اول صفحه 40)

افرادی که این مراحل را طی می‌کنند درجه‌بندی می‌شوند و در نهایت به درجه استادی می‌رسند. این موضوع هم در ساینتولوژی وجود دارد و هم در عرفان حلقه.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا