- عضویت
- 7/7/20
- ارسال ها
- 1,358
- امتیاز واکنش
- 18,213
- امتیاز
- 373
- محل سکونت
- ~OVEN~
- زمان حضور
- 34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
بشقاب غذایم را که نیم بیشترش خورده شده بود کمی به جلو هول دادم و رو به مهلا گفتم:
-دستت درد نکنه مهلا جون، خیلی خوشمزه بود.
مهلا که سرش با غذایش گرم بود حال نگاهش بالا آمد و لبخند کوتاهی زد. به موزون بودن دندان هایش نگاه کردم، لـ*ـب های صورتی رنگش چه...
-دستت درد نکنه مهلا جون، خیلی خوشمزه بود.
مهلا که سرش با غذایش گرم بود حال نگاهش بالا آمد و لبخند کوتاهی زد. به موزون بودن دندان هایش نگاه کردم، لـ*ـب های صورتی رنگش چه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان دیجور | ~PARLA~ کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: