خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Shin81

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/22
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
5
امتیاز
71
سن
22
زمان حضور
10 ساعت 14 دقیقه
سلام وقتتون بخیر
رمان داستانش از این قرار بود که پدر دختر ماجرا شرط بندی میکنه و به زور دختر رو ازش میگیرن . کسی که با پدر دختره شرط بندی میکنه دختر رو برای ازدواج با پسرش میخواد . خلاصه اینا ازدواج میکنن و پسره هم از دختره متنفره و کتکش میزنه تاحدی که یکی از کلیه هاشو از دس میده
پسره شرکت طراحی لباس داشت خیلی معروف بود حدودا 30 سال رو داشت و دختره دبیرستانی بود و 18 سال
دقیق یادم نیس بعدش چه اتفاقاتی افتاد اما این خلاصه ای که من گفتم رو تو چند صفحه توضیح داد اول داستان و بعد ادامه داستان. یعنی داستان بعد از این ماجراها شروع میشد که اونا با هم دوستیشون رو شروع می کنن
ممنون میشم راهنماییم کنید


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

Reyhan120807

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/7/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
1
امتیاز
11
سن
24
زمان حضور
58 دقیقه
سلام
یک رمان بود اسمش شخصیت اصلیش نفس بود و شخصیت پسر اصلی امیرحسین دختر خانواده ای به شدت مذهبی داشت ولی خودش فقط جلوی خانوادش خودش رو معتقد نشون میداد اما با پسری به اسم حامد رابـ*ـطه داشت و امیرحسین همسایه ی بچگیشون بود ولی رفته بودن و حالا بعد چند سال دوباره داشتن همدیگه رو میدیدن و همچنین معلوم شد مادر دختره کسی بوده به اسم طلا


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: Morad

ghoflokelid

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/7/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
2
امتیاز
11
سن
35
زمان حضور
41 دقیقه
سلام من دنیال ی رمانم که داستانش درمورد دخترو پسریه که باهم ازدواج میکنن و خوشبختن تا اینکه پای دوست دخترِ به زندگیشون باز میشه و دخترِ متوجه میشه شوهر با دوستش بهش نامردی کرده.دختره طلاق میگیره و میره فرانسه و متوجه میشه حامله است.حاملگیشو از همه مخفی میکنه و به همه میگه بچه رو به فرزندی قبول کرده.بعد ی مدت برمیگرده ایران با بچش و دوباره با شوهر سابقش برخورد میکنه و...
اسم رمان غزال از طیبه امیر جهادی است


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛

ghoflokelid

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/7/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
2
امتیاز
11
سن
35
زمان حضور
41 دقیقه
سلام این رمانو قبلا خوندم که یه دختر تو تصادف حافظشو از دست میده و مجبور میشه با آقای معروفی که خوانندس و پیداش کرده زندگی کنه این آقا یه دختر به اسم نهال داره و همسرشو از دست داده اینا کم کم عاشق هم میشن و دختر حافظشو به دست میاره و ازدواج میکنن بعدا یه روز که باهم دعوا میکنن نهال از پله ها پرت میشه و میمیره سر لجبازی میخوان از هم جدا بشن که روز محضر دختر دوباره تصادف میکنه مرده حالش بد میشه و بعدا دوباره برمیگردن سر زندگیشون اگه کسی اسمشو میدونه ممنوندمیشم بگه خیلی دنبالش گشتم‌..
اسم رمان یک بـ*ـغل تنهایی است


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛

ghoflokelid

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/7/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
2
امتیاز
11
سن
35
زمان حضور
41 دقیقه
سلام یک رمانی که سالها پیش خوندم و هیچ چیز کاملی ازش یادم نیست جز همین مقدار محدود.ممنون میشم کمکم کنید اسمش رو پیدا کنم
یه پسره بود که یه عمارت ساخته بود تو باغ واسه عشقش یا زنش حالا یادم نیست عشقش ولش کرده بود یا مرده بود همیشه میرفت تو اون عمارت و خیلی مرموز و مشکوک بود
یه عمارت هم مال خونواده اش بود که یه دختری حالا نمیدونم واسه پرستاری یا دوستشون بود اومده بود اونجا
دختره میخواسته سر از کار و راز این پسره در بیاره
بعد پسره خوشش نمیومد از این دختره که حالا بینشون برخوردهای فیزیکی ناخواسته اتفاق می افتاده تیکه پرنگی که ازش یادمه اینه که یه شب دختره رفت آب بخوره پسره میاد تو آشپزخونه و باقی ماجرا
دختره مخفیانه وارد عمارت پسره میشه سر از رازش در میاره و میفهمه که چرا این پسر انقد ناراحت و غمگین و مرموز بوده
فکر کنم آخرش باهم ازدواج میکنن
یه تیکه از داستان اینجوریه که پسره واسه این دختره یه لباس میخره با خانواده پسره میرن به یه مهمونی پسره مجذوب دختره میشه.خیلی با هم جنجال و بحث و کتک کاری دارن.پسره توی عمارتش همیشه در حال راز و نیاز با عشقش بوده خیلی کم به عمارت مادرش می رفت همون وقتایی که می رفت با این دختره برخورد میکرده.


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

Saba0023

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/7/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
10
سن
24
زمان حضور
3 دقیقه
سلام یک رمان ب صورت فایل بود ک من خوندم اما الان اسمش یادم رفت ک دوباره برم بخونم.
داستان از اونجایی شروع میشه ک ی پسر و دختر از خوششون میاد، خانواده دختره خیلی پول دارن و باباش طلا فروشی داره ولی پسره کسی رو نداره و زیادم پول دار نیست، وقتی می خوان ازدواج کنن بابا دختزه کلی مخالفت می کنه اما چند روز ب عروسی ی جوری صحنه سازی می کنه ک انگار دختره مرده و ی قبر خالی می سازه و نشون پسره می ده،در صورتی ک دختره زندست و بهش می گن اون تورو ول کرده. پسره در اتر شوک باور نمی کنه محاجرت می کنه شرکت می زنه و همش بیاد دخترست تا این ک ب خاطر عروسی دوست مشترکش با شریکش و زن شریکش میاد ایران، زن شریکش تصادف می کنه وقتی میره کمک دختره رو می بینه و میفهمه ک دروغ بوده. وطی ماجراهایی ب هم می رسن


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

گلــبرگ...

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/7/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
60
سن
21
زمان حضور
1 ساعت 43 دقیقه
سلام
من یه رمانی خوندم که اسمش یادم رفته یه دختری بود پرورشگاهی که ازدواج کرده بود و شوهرشم دکتر بود ولی رفتار خوبی باهاش نداشت بعدها میفهمه که شوهرش یکی دیگه رو دوست داشته وبه خاطر خیر خواهی با این دختره ازدواج کرده و بعد از شوهرش طلاق میگیره میره پیش مربی پرورشگاهش که مثل دخترش دوستش داشته.....
سلام اسمش من تکرار نمیشوم هست


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

گلــبرگ...

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/7/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
60
سن
21
زمان حضور
1 ساعت 43 دقیقه
سلام یه رمان خوندم یه خواهر برادر عاشق هم میشن و بعد یه مدتی می‌فهمن پسره و دختره خواهر برادر نیستن و پسره در اصل پسر عموی دختره بوده و پدره دختره موافقت نمیکنه و پسره هم میره عسلویه توروخدا هرکی اسمش و میدونه سریع بگه
سلام دونیمه سیب


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

گلــبرگ...

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/7/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
60
سن
21
زمان حضور
1 ساعت 43 دقیقه
سلام من دنبال ی رمان هستم که درباره یک دختری بود که با یک پسر نامزد کرده بود بعد پسره پدرش میمیره مجبور میشه با دختر بره روستا اونجا دقیق یادم نیست ولی فک کنم یکی رو میکشه برای همین فراریش میدن دختره هم مجبور میشه با دایی یا عموی پسره ازدواج کنه
سلام رمان عابر بی سایه


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

گلــبرگ...

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/7/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
60
سن
21
زمان حضور
1 ساعت 43 دقیقه
سلام من یه رمان خیلی وقت پیش بود خوندم الان اسمشو یادم نمیاد... یه چیزهای مبهمی ازش یادمه اسم دختره رازان بود.. تو یه قسمت رفته بودن بیرون عشقش که فکر کنم پسر عمه اش هم بود با داداش دختره فکر میکنم پیاده میشن برن بستنی بگیرن تو بستنی فروشی صدای شلیک میشنون... وقتی میان بیرون میبین پدر دختر(مطمئن نیستم) بهش شلیک کرده تو خیابون..


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا