خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Ela_kh

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/4/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
25
سن
24
زمان حضور
18 دقیقه
سلام این رمان در مورد یه دختر و پسره که تو یتیم خونه باهم بودن اسم پسره برایانه ولی بعد پسره رو رئیس مافیا به سرپرستی میگیره و از هم جدا میشن و پسره میره خارج دختره ام پلیس میشه به عنوانجاسوس میره تا پسره رو نجات بده پسره ام یادش نمیاد دختره رو بعد دختره در نقش بادیگارد وارد اونجا میشه

ممنون میشم اسمشو بگید بهم❤❤


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

خوشخوان

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/4/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
25
سن
20
زمان حضور
1 ساعت 11 دقیقه
دوتا دختر و پسر که مجبور بودن به اجبار پدربزرگ هایشان برن به رستوران مشترک آنها و آن رستوران که در روستایی قرار داشت را اداره کنند آن دو باهم دیگر لجبازی میکردند ولی در آخر عاشق هم شدند
ته دیگ مو پس بده


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

خوشخوان

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/4/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
25
سن
20
زمان حضور
1 ساعت 11 دقیقه
سلام یه رمان بود دوتا خواهر دو قلو بودن با مادرشون زندگی می کردن یکی از خواهرا تو یه شهر دیگه درس می خوند اون یکی کار میکرد وضع مالی خوبی نداشتن تا اینکه با خانواده مادره روبرو میشن و پدربزرگ بچه ها خیلی پولدار بوده و مادره رو به خاطره ازدواجش ترد کرده بود ولی بعدا دوباره میاره پیش خودشون و... کسی اسم این رمان بلده،ممنون میشم بگید
کارد و پنیر


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

خوشخوان

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/4/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
25
سن
20
زمان حضور
1 ساعت 11 دقیقه
سلام

یه رمان بود که دختره فک میکرد تو بچگی مامانش و داداش دوقلوش مردن و با برادر بزرگش و باباش زندگی میکنه

بعد یه شب یه باند خلافکار و ادم کش میان اینو میدزدن و بعدا معلوم میشه که مامان و برادر دو قلوش نمردن و مامانش رعیس اون باند خلافکاره و یه پسره بود که عضو همین باند بود و اول نابینا بود بعدا بینا میشه موهاشم از بچگی سفید بود همیشه رنگ میکرد دختره عم تهش با همین پسره ازدواج میکنه اسمشو بگین لطفاااا
زندگی سیگاری
از مرجان فریدی


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

خوشخوان

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/4/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
25
سن
20
زمان حضور
1 ساعت 11 دقیقه
سلام من خیلی وقته دنبال یه رمانم یادمه که دختره عاشق فوتبال بود و به جای داداشش باشگاه میرفت و خودش شبیه پسرا میکرد و فوتبال بازی میکرد همونجا یکی از پسرا فهمید این دختره بعدش کم کم پسره عاشق دختره شد
دختر فوتبالیست


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

هانی5858

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/3/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
25
سن
26
زمان حضور
28 دقیقه
سلام من یه رمان خواندم که دختره از دانشگاه میاد میبینه پدرش خودکشی کرده می‌ره خونه‌ی دوست پدرش زندگی می‌کنه بعد از چند سال زن ِدوست پدرش میمیره با دوست پدرش ازدواج می‌کنه و اینکه داخل شرکت اختلاس می‌کنه یکی از سهام دارا می‌فهمه کلی کتکش میزنه ، سهام داره زن و بچه ‌اش مردن بعد می‌فهمه خواهر ناتنیش زن این سهامدارست
سلام منم نام این رمان را می خوام کسی نمی دانه


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

Nina bita

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
25
سن
21
زمان حضور
7 دقیقه
سلام من اسم این رمانو فراموش کردم درباره پسریه که دانشجو هست و با دوستش شرکت لوازم ارایشی میزنه تو دانشگاه با یه دختره دوست میشه و در اخر ازدواج میکنند
ممنونم


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

Ela_kh

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/4/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
25
سن
24
زمان حضور
18 دقیقه
سلام این رمان در مورد یه دختر و پسره که تو یتیم خونه باهم بودن اسم پسره برایانه ولی بعد پسره رو رئیس مافیا به سرپرستی میگیره واز هم جدا میشن و پسره میره خارج دختره ام پلیس میشه به عنوان مامور مخفی میره تا پسره رو نجات بده پسره ام یادش نمیاد دختره رو بعد دختره در نقش بادیگارد وارد اونجا میشه البته دختره حین یه ماجراهایی تصادف میکنه و فراموشی میگیره ولی پسره از یه وسیله که به دختره یاداری داده بودهاونو یادش میاد
ممنون میشم اسمشو بگید بهم❤❤


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

Mina22

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
1
امتیاز
26
سن
50
زمان حضور
5 ساعت 48 دقیقه
یه پسری بود که چهره ی خیلی معصوم و خوشکلی داشت برای همین خوشکلی هم کلی دشمن داشت اون پسر دیوانه وار عاشق یه دختر زیبای گل فروش میشه ولی دختره از این عشق خبری نداره
بعد از یه مدت دختره مجبور میشه بی خبر از اون شهر بره و پسره هر چقدر که دنبالش میگره پیداش نمیکنه
اسم شخصیتا یادم نیست ولی میدونم که پسره روانی میشه و یه روزم که تب داشته توی خونه گل میبینه و حالش خیلی بد میشه و تشنج میکنه بعدم دکتر میاد بالا سرش و میگه باید دختره بیاد پیشش
سلام. منم دنبالشم. پیداش کردید، بهم بگید. ممنون میشم


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: MaSuMeH_M

shirin2166

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/4/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
25
سن
42
زمان حضور
59 دقیقه
یه رمان درباره ی یه زن وشوهربود،که مرده سرخوش وبیخیال بود.وضعش خیلی خوب بوده. واحد روبروییشونم زن وشوهربودن.دوست بودن. این دوخانواده باهم میرفتن بیرون وگردش.بعداین دختره مریض میشه و شوهرش میره بایکی دیگه.بعدازچندوقت میفهمه، .پسره هرکاری میکنه،دختره نمیتونه فراموش کنه واخرجدامیشن.وپسره میره خارج.چون خانواده ی دختره نمیخوانش،برمیگرده توخونه خودش زندگی میکنه ،خونه روبروییشونم،مرده که اسمش علیرضابود زنشوطلاق میده.چون زنه بچه شوسقط کرده بود.علیرضایه فامیل داشت،کیان فک کنم اسمش بود.اول بادختره مشکل داشتن.امایه باردختره جونشونجات میده،کم کم بادختره اشنامیشه ویواش یواش عاشق هم میشن.
لطفااگه کسی میدونه اسمشوبهم بگه.
رمان بی تارو پود از فاطمه حیدری


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا