رمان هیجان خطر مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

حنانه سادات میرباقری · 3/8/20

انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
پارت صد و بیست و نهم
خیلی آه‌مانند و ناله‌ای اسمش رو صدا زدم و بین دستام گرفتمش. توی اون جمعیت خودمون رو کنار کشیدم و در حالی که ناخودآگاه اسمش رو...

حنانه سادات میرباقری · 3/8/20

انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
پارت صد و سی‌ام
در رو با شتاب خیلی زیادی باز کردم که دیدم هلا در حالی که لپ‌تاب دستش بود، روی زمین افتاده و هدی هم گلدون به دست وایساده.
دوییدم سمتش و...

حنانه سادات میرباقری · 3/8/20

انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
پارت صد و سی و یکم
توی اون وضعیت با تمام قدرتم یه دستی هدی رو تا نصفه کشیدم بالا که یهو تیری از ناکجاآباد به شونم اثابت کرد. لـ*ـبم رو از شدت درد بدی که...

حنانه سادات میرباقری · 3/8/20

انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
پارت صد و سی و دوم
به آخرای انبار رسیدیم که کم‌کم کورسوی نوری از بالا نمایان شد. آن که جلوم بود، دستم رو فشرد و من رو دنبال خودش کشوند. وقتی اومدیم از...

حنانه سادات میرباقری · 4/8/20

انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
پارت صد و سی و سوم
نگاهی به چشمای آن کردم که داشت بسته می‌شد.
اشکام رو پس زدم و بعد نگاهی به اطراف همچنان گفتم:
-آن ازت خواهش می‌کنم...

حنانه سادات میرباقری · 4/8/20

انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
پارت صد و سی و چهارم
واقعا حق مراد نبود این‌جوری از هدی جدا بشه!
و واقعا حق حوا نبود این‌جوری از آن جدا بشه!
هم‌مسیر من حال زندگیم رو...

حنانه سادات میرباقری · 4/8/20

انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
پارت صد و سی و پنجم
وای باورم نمی‌شد! روبروی یه کالسکه قرمزرنگ دو نفره بودیم که دو تا اسب بهش وصل بود. با بهت گفتم:
-وای دارا...تو...
تند نشستم، دستم...

حنانه سادات میرباقری · 4/8/20

انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
پارت صد و سی و شیشم
با خنده نگام کرد. با پاهاش صندلی چوبی رو کشید عقب و من رو نشوند روش...

حنانه سادات میرباقری · 4/8/20

انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
پارت صد و سی و هفتم
روی تختی که خواب بودم یکم نیم‌خیز شدم که دارا گفت:
-ملیسا بخواب، ممکنه...

حنانه سادات میرباقری · 4/8/20

انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
پارت صد و سی و هشتم
توی همون موقعیت یهو دیدم آرشام کپ‌کرده روی زمین افتاد! رویا هم ترسیده و...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

در کل کیفیت رمان را چطور ارزیابی می‌کنید؟

عالی

خوب

متوسط

بد

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین