دلنوشته شهزاده جان | دوستداران شهزاده کاربران انجمن رمان ٩٨

Asal_Zinati · 17/6/20

تو همان غنچه‌ای هستی که لـ*ـبخندت به زیبایی گل شکوفه خواهد کرد!
دلت همچو شب تاریک و سیاه هم باشد، نور ماه امیدبخش وجودت می شود...
~HadeS~

Asal_Zinati · 17/6/20

سوگند به اشک چشمانت؛
جهان تو جهش خواهد داشت!
نباشد امروزت مانند دیروز؛
فردایت را ادامه بده، سرافراز و پیروز!
~HadeS~

Narín✿ · 17/6/20

یک کیک با چهارده تا شمع!
با خاموش کردن هر یک از شمع‌ها برایت آرزویی دارم!
تو شمع ها را خاموش می‌کنی، تو آرزو می‌کنی؛ اما من برایت آرزوهای زیادی دارم...
آرزو دارم خوشبخت باشی،
به آنچه می‌خواهی دست بیابی،
همیشه لـ*ـبخند بزنی،
سالم و سلامت باشی،
از آدم های بد دور شوی،
زندگی‌ای به شیرینیِ شیرینی داشته باشی،
همه‌ی سختی‌های زندگی‌ات را با موفقیت پشت سر بگذاری،
غمی در چشمانت نبینم،
همواره از پله‌های زندگی استولر بالا روی،
هیچ‌ وقت شکست نخوری،
صبور و شکیبا باشی،
به آرمان‌هایت دست یابی...
و سالیان سال این روز را با هم جشن بگیریم!
هر چند زندگی پر از فراز و نشیب است، اما...
همه می‌گذرند و مگر غیرممکنی وجود دارد؟!

yeganeh yami · 17/6/20

آهو بره‌ی نوپا؛ آن سوی این شوره‌زار دشتی است سبز در انتظار تو...
بگذر...
کمی بیشتر!

Asal_Zinati · 17/6/20

می‌نگرم لـ*ـبخند کمرنگ لـ*ـبانت را
و لمس می‌کنم غم پررنگ چشمانت را
آری!
حست می‌کنم با تمام وجود،
چون من تو، تو منی!
~HadeS~

Narges_Alioghli · 17/6/20

شهزاده جان!
زندگی گذراست...
مرگ حق است و بقا با وجود فنا زیباست!
تو باید بپذیری،
که تولد و مرگ در توازن با یکدیگرند...
هر مولدی روزی باید بمیرد و برای نمردن باید غیرمولد بود؛
ما همه مولدیم!
به تاریخ بنگر...
می‌بینی؟
انسان‌های بسیاری مرده‌اند، اما...
آیا با مرگ آن‌ها زندگی به پایان رسیده؟
سوگ و مرگ همراهان زندگی‌اند...
سوگوار باش، اشک بریز... اما بعد، برخیز، بجنگ، ببر و برگرد!
تو می‌توانی...

Asal_Zinati · 17/6/20

گر آسمان دلت بارانی باشد
چتر می‌شوم شهزاده‌ی من!
بالای سرت سپر می‌شوم
تا مبادا قطره‌های غم دلت را خیس کند!
خیس می‌شوم از اندوه،
اما نمی‌گذارم لـ*ـبخندت محو شود!
~HadeS~

Narín✿ · 17/6/20

تو، تنها تو هستی و همچون تو وجود ندارد!
این یک حقیقت شیرین است که هم من و هم تو می‌دانیم.
معادله‌ی زندگی گاهی سخت می‌شود و گاهی آسان است!
گاهی حل کردن x برایت دشوار می‌شود؛ اما بدان هیچ x و y وجود ندارد که تو نتوانی آن را حل کنی!

Asal_Zinati · 17/6/20

سیاه سیاه بود،
سفید هم سفید!
جان دلم، بیا سیاه را هم سفید بنگریم، سفید فکر کنیم، سفید سخن بگوییم...
میان هر زشتی قطعاً امیدی بی‌آلایش وجود دارد!
چرا سیاهی و تاریکی؟ بیا در نور حبس ابد شویم!
~HadeS~

Narín✿ · 17/6/20

زمستان فصل مرگ درختان و گل‌ها است؛
اما با رسیدن بهار، همه چیز زنده می‌شود! شکوفه‌ها مسرور می‌شوند و حیوانات از خواب زمستانی بیدار می‌شوند!
تو ای خردادی جانم، شاد باش و همچون شکوفه‌ها لـ*ـبخند بزن!
تو این بهار را پایان می‌بخشی و تابستان را با به دنیا آمدنت می‌آوری...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر فعال انجمن

کاربر فعال انجمن

سرپرست بخش کتاب

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر فعال انجمن

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

کاربر فعال انجمن

سرپرست بخش کتاب

کاربر فعال انجمن

سرپرست بخش کتاب

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین