مشاعره با حرف ز

Saghár✿ · 7/1/21

زلف او دام است و خالش دانه ي آن دام و من
بر اميد دانه اي افتاده ام در دام دوست
حافظ
***
زین دوهزاران من و ما ای عجبا من که منم
گوش بده عربده را دست منه بر دهنم
مولانا
***
زندگاني گر کسي بي عشق خواهد من نخواهم
راستي بي عشق زندان است بر من زندگاني
شهریار

Ryhwn · 16/1/21

زلفت، که چو حلقهٔ کمند افتادست
از وی دل عالمی به بند افتادست
در پای تو افتاد و شکستش سر از آنک
آشفته ز بالای بلند افتادست
اوحدی مراغه ای
***
زندگی
وزن نگاهی ست
که در خاطره ها
می ماند.
سهراب سپهری
***
زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب
مولانا

محدثه موحدی · 23/3/21

ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

FaTeMé_KH · 23/3/21

ز غفلت با تبه کاري به سر بردم جواني را
کنون از زندگي سيرم نخواهم زندگاني را
صائب تبريزي

Sh@bnam · 12/5/21

فاطمه بانو گفت:
ز غفلت با تبه کاري به سر بردم جواني را
کنون از زندگي سيرم نخواهم زندگاني را
صائب تبريزي

زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بربادم

زچشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر می شمارم

زشت در آیینه گر خود زشت بیند گو مرنج
گر عمل زیبا کنی زیبا کنی عکس العمل
استاد شهریار

MaRjAn · 8/6/21

Sh@bnam گفت:
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بربادم

زچشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر می شمارم

زشت در آیینه گر خود زشت بیند گو مرنج
گر عمل زیبا کنی زیبا کنی عکس العمل
استاد شهریار

ز روزگار جوانی خبر چه مي پرسی
چون برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت
صائب تبریزی
***
زندگی جز نفسی نيست غنيمت شمرش
نيست اميد که همواره نفس برگردد
پروین اعتصامی
***
زندگانی گر کسی بی عشق خواهد من نخواهم
راستی بی عشق زندان است بر من زندگانی
شهریار

Sh@bnam · 8/6/21

marjan.h گفت:
ز روزگار جوانی خبر چه مي پرسی
چون برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت
صائب تبریزی
***
زندگی جز نفسی نيست غنيمت شمرش
نيست اميد که همواره نفس برگردد
پروین اعتصامی
***
زندگانی گر کسی بی عشق خواهد من نخواهم
راستی بی عشق زندان است بر من زندگانی
شهریار

زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب
مولوی
♡♡♡
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
سعدی
♡♡♡
ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد
ملک الشعرای بهار

moh@mad · 10/6/21

Sh@bnam گفت:
زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب
مولوی
♡♡♡
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
سعدی
♡♡♡
ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد
ملک الشعرای بهار

ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف
که این دیوانه گر عاقل شود دیگر نمی آید

خوان ثالت

زلفت، که چو حلقهٔ کمند افتادست
از وی دل عالمی به بند افتادست
در پای تو افتاد و شکستش سر از آنک
آشفته ز بالای بلند افتادست

اوحدی

زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب

مولانا

سیده کوثر موسوی · 10/6/21

moh@mad گفت:
ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف
که این دیوانه گر عاقل شود دیگر نمی آید

خوان ثالت

زلفت، که چو حلقهٔ کمند افتادست
از وی دل عالمی به بند افتادست
در پای تو افتاد و شکستش سر از آنک
آشفته ز بالای بلند افتادست

اوحدی

زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب

مولانا

زهر است عطای خلق هرچند که دوا باشد

حاجت زکه می خواهی جایی که خدا باشد

moh@mad · 11/6/21

KosAr MosaVi گفت:
زهر است عطای خلق هرچند که دوا باشد

حاجت زکه می خواهی جایی که خدا باشد

زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب

مولانا

ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز

حافظ

ز شرم عشق خموشم کجاست گریه شوق
که با تو شرح دهد مشکلی که من دارم

رهی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

سرپرست بخش عمومی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر فعال انجمن

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر فعال انجمن

کاربر ممتاز

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین