خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع

آدم‌ها که خدا می‌داند چرا چنین خمیره‌ای دارند، بسیار کمتر رنج می‌بردند اگر که این‌قدر به خیال تن نمی‌سپردند و از تلخی‌های گذشته یاد نمی‌کردند، یا به‌جای بی‌خیالی و پرداختن به اکنون، در حال و هوای خاطرات ناگوار گذشته غرق نمی‌شدند. (رمان رنج‌های ورتر جوان – صفحه ۱۴)


***


صاحبان منصب و مقام چنان سرد و بی‌اعتنا با مردم عادی رفتار می‌کنند که انگاری معاشرت با آنها شأنشان را بر باد می‌دهد. وانگهی برخی مسخره‌پردازان تهی‌مغز هم هستند که صرفاً به‌ظاهر، و برای آن با مردم همسویی نشان می‌دهند تا در عمل هرچه بیشتر ناز بفروشند و با نخوتشان کام این بینوایان را تلخ کنند. (رمان رنج‌های ورتر جوان – صفحه ۱۸)



***


رنج های ورتر جوان | گوته

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع


همهٔ بزرگان و آموزگاران و مربیان معتقدند بچه خودش نمی‌داند برای چه این یا آن چیز را می‌خواهد. ولی اینکه بزرگ‌ترها هم مثل بچه در دامان زمین تاتی می‌کنند و مثل بچه نمی‌دانند از کجا آمده‌اند و به کجا می‌روند، و در کار و کردارشان حتی آن هدف راستین و روشنِ بچه هم نیست و مثل بچه هم به حکومت با ابزار نان‌قندی و توسری تن درمی‌دهند، واقعیتی‌ست که بسا بسیاری نپذیرند، حالی که به‌گمان من این واقعیت روشنی روز را دارد! (رمان رنج‌های ورتر جوان – صفحه ۲۲)


***


دل من سخت می‌گیرد وقتی می‌بینم آدم‌ها به همدیگر آزار می‌رسانند، و به‌ویژه جوانان، جایی که می‌توانند در بهار زندگی‌شان در قبال همهٔ شادی‌ها بیشترین گشاده‌رویی را داشته باشند، این چند روزه‌ی شیرین را با بدخلقی برای هم خراب می‌کنند و روزی می‌فهمند چه گوهر جبران‌ناپذیری از دستشان رفته که دیگر دیر شده است. (رمان رنج‌های ورتر جوان – صفحه ۴۷)



***


رنج های ورتر جوان | گوته

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع


امان از دست شما جماعت عاقل. احساس‌زدگی! سرخوشی! جنون! شما آدم‌های منزه و پاک، خونسردید و بی‌اعتنا. و با همین خونسردی و بی‌اعتنایی سرخوش را سرزنش می‌کنید و دیوانه را تحقیر. مثل زاهد دامن می‌کشید و رد می‌شوید و مثل واعظ شکر می‌کنید که خداوند شما را مثل آنها نیافریده‌است. من بیشتر از یک‌بار سرخوش بوده‌ام و شوریدگی‌ام با جنون خیلی فاصله نداشته‌است. از هیچ‌کدام این حالات هم پشیمان نبوده‌ام. با معیارهایی که دارم، عمیقن فهمیده‌ام که مردم هر آدم فوق معمولی را که به کاری بزرگ یا در ظاهر ناممکن دست زده، از قدیم و ندیم با انگ سرخوشی یا دیوانگی بدنام کرده‌اند. (رمان رنج‌های ورتر جوان – صفحه ۶۷)


***


اینها چه آدم‌هایی هستند که همهٔ جانشان به تشریفات بند است، و تمامی فکر و ذکرشان در طول سال به اینکه از چه راه می‌توانند شده حتی یک صندلی به شاه نزدیک‌تر بنشینند! تو نه خیال کنی که هیچ کار و باری ندارند. نه! برعکس، دارند. منتها کارهاشان سر این خرده بدقلقی‌‌ها ناکرده می‌ماند و تلنبار می‌شود. (رمان رنج‌های ورتر جوان – صفحه ۹۳)

***


رنج های ورتر جوان | گوته

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع

این مردم چیزی نیست که در یکدیگر نبینند و خرابش نکنند؛ سلامتی، خوش‌نامی، دوستی، آسایش! و دلیل عمدهٔ آن‌هم بلاهت است و کج‌فهمی و تنگ‌نظری. چون که وقتی پای حرفشان می‌نشینی، به‌راستی هیچ منظور بدی نداشته‌اند. گاهی‌وقت‌ها دلم می‌خواهد به پایشان بیفتم و تمنا کنم این‌قدر دیوانه‌وار توی دل و رودهٔ هم نکاوند. (رمان رنج‌های ورتر جوان – صفحه ۹۶)



***



سکوت را بر گفتن از آنچه قاطبهٔ مردم درباره‌اش دید و دانشی به‌مراتب کمتر از من دارند، ترجیح می‌دهم. (رمان رنج‌های ورتر جوان – صفحه ۱۲۴)


***


رنج های ورتر جوان | گوته

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع

تو خیال می‌کنی اگر که دولت هلند حقوقت را می‌پرداخت، چه آدمی بودی؟ راستی که رستگار است اویی که می‌تواند نقص و‌ نبود خوشبختی‌اش را به یک مانع زمینی ربط بدهد! تو نمی‌فهمی، نمی‌فهمی که بیچارگی‌ات از آن دل خراب و آن مغز پریشان خودت سرچشمه می‌گیرد و در چارهٔ کار تو همهٔ پادشاهان زمین هم حیران می‌مانند. (رمان رنج‌های ورتر جوان – صفحه ۱۳۰)


***


کاش خوشبختی آن را داشتم که در راه تو بمیرم! خود را فدای تو کنم! اگر که بتوانم آرامش و شادی زندگی‌ات را دوباره به تو برگردانم، با شجاعت و خوشحالی می‌میرم. ولی افسوس که سعادتِ ایثارِ خون در راه خویشان، و برافروختن زندگی‌ای هزارگانه برای دوستان در پرتو گذشتن از جان، تنها ارزانی شماری اندک از سعادتمندان می‌شود. (رمان رنج‌های ورتر جوان – صفحه ۱۷۶)




رنج های ورتر جوان | گوته

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,789
امتیاز
473
سن
16
زمان حضور
217 روز 20 ساعت 10 دقیقه
شکوفه‌های زندگی، تنها پدیده‌هایی ظاهری است.
بسیاری از شکوفه‌ها بدون بر جا نهادن ردّی از خود نابود می‌شوند.
اندکی به میوه بدل می‌گردند و تنها تعداد کمی‌از این میوه‌ها می‌رسند.
با این حال شکوفه بسیار است، بسیار
آه، آیا می‌توانیم این میوه‌های رسیده را نادیده انگاریم
به آنها بی‌توجه باشیم،
از آنها لـ*ـذت نبریم و بگذاریم فاسد شوند؟


رنج های ورتر جوان | گوته

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,789
امتیاز
473
سن
16
زمان حضور
217 روز 20 ساعت 10 دقیقه
آه! دوردست‌ها برایم به سان آینده است.
تمام جهان در حال افول در برابر روح ما آرام گرفته است،
احساس ما چون چشمان ما غرق تماشاست و خویشتن را می‌بینیم،
آه! کاش می‌شد تمام هستی خود را تسلیم این احساس می‌کردیم و از این احساس خاص، سترگ و شکوهمند، لبریز از شادی می‌شدیم.


رنج های ورتر جوان | گوته

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,789
امتیاز
473
سن
16
زمان حضور
217 روز 20 ساعت 10 دقیقه
من از هیچ چیزی بیش از این ناراحت نمی‌شوم که انسان‌ها یکدیگر را آزار دهند.


رنج های ورتر جوان | گوته

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,789
امتیاز
473
سن
16
زمان حضور
217 روز 20 ساعت 10 دقیقه
ما انسان‌ها اغلب از کوتاهی عمر، شِکوه و شکایت می‌کنیم و می‌گوییم روزهای خوش زندگی، اندک و تلخ کامی‌ها بسیار است.
این کار به نظر من نادرست می‌آید.
اگر پیوسته گشاده‌دل و پذیرای نعمت‌هایی بودیم که پروردگار به ما ارزانی کرده است، نیروی کافی برای تحمل پلیدی‌ها را، اگر پیش می‌آمد، داشتیم.


رنج های ورتر جوان | گوته

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,789
امتیاز
473
سن
16
زمان حضور
217 روز 20 ساعت 10 دقیقه
یک نفر را برای نمونه نام ببرید که بدخُلق باشد و در عین حال چنان سر به راه که این ویژگی را در وجود خویش پنهان دارد و به تنهایی بار آن را بر دوش کشد، بی آنکه نیک‌بختی اطرافیان خود را زایل کند.


رنج های ورتر جوان | گوته

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا