خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام همه از دور تو همه خورد
دنیا تو زا از یاد خواهد بود
با روح دریا بر تن ساحل
رد قدم های تو خواهد مرد

نقاب آشنا بستند کز بیکانگان رستیم
چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را

نازنینا نیازمند توام
عمر اگر بود میکنم نازت


مشاعره با حرف ن

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
نه صبر هست ما را نه دل
نه تاب هجران مائیم و نیم جانی
آن هم به لـ*ـب رسیده

اهلی شيرازی


مشاعره با حرف ن

 

. faRiBa .

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸
مدیر آزمایشی
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
632
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
303
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 31 دقیقه
نفس به کز امید یاری دهد
که ایزد خود امیدواری دهد


نظامی


مشاعره با حرف ن

 

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید
که پیشم از پی تیر خود آن ابرو کمان آید

مگوییدش حدیث کوه درد من که می‌ترسم
چو گویید این سخن ناگه برآن خاطر گران آید

نقاب آشنا بستند کز بیکانگان رستیم
چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را


مشاعره با حرف ن

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم

حافظ

نذر کند یار که امشب تو را
خواب نباشد ز طمع برتر آ
حفظ دماغ آن مدمغ بود
چونک سهر باید یار مرا

مولانا


نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا
نیست بیگفتار تو در دل توانایی مرا
در وصالت بودم از صفرا و از سودا تهی
کرد هجران تو صفرایی و سودایی مرا

سنائی


مشاعره با حرف ن

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati*

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
ناله ام در سـ*ـینه ماند و استخوانم در گلو
تا خروش خفته را از دل برارم چاه کو؟
مهدی سهیلی

نقش زیبای "جوانی"را شبی دیدم به خواب
از غم او دیگرم در چشم گریان خواب نیست
مهدی سهیلی

نغز گفت آن بت ترسا بچه باده فروش
شادی روی کسی خور که صفایی دارد
حافظ

نه هر که چهره برافروخت دلبری دارد
نه هر که آینه سازد سکندری داند
حافظ

نرکس که نظر باز بود در صف گلها
چون روی تورا دید نظر سوی تو دارد
حافظ


مشاعره با حرف ن

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

^~SARA~^

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/7/20
ارسال ها
887
امتیاز واکنش
5,007
امتیاز
263
زمان حضور
113 روز 18 ساعت 23 دقیقه
نخستین که آتش به جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید

فردوسی

نیکی او به جایگاه بدیست
شادی او بجای تیمار است

رودکی

نی نی که چرخ و دهر ندانند قدر فضل
این گفته بود گاهی جوانی پدر مرا

ناصر خسرو



مشاعره با حرف ن

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
نهالی کن سر از باغی برآرد
ببارش هر کسی دستی برآرد
برآرد باغبان از بیخ و از بن
اگر بر جای میوه گوهر آرد

باباطاهر


نه کار دل به کام و نه دلدار سازگار
خونین دلم ز طالع ناسازگار خویش
یکدم قرار نیست دلم را ز تاب عشق
در آتشم ز دست دل بی‌قرار خویش

عبید زاکانی


نومید نیم گرچه ز من ببریدی
یا بر سر من یار دگر بگزیدی
تا جان دارم غم تو خواهم خوردن
بسیار امیدهاست در نومیدی....


مولانا


مشاعره با حرف ن

 

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیست در عالـــم ز هجـران تلخ تر
هر چه خواهی کن و لیک آن نکن

مولوی

نا کرده گنـاه در جهـان کیست بگو
وانکس که گنه نکرد چون زیست بگو

خیام نیشابوری

ندانستم چـو نیکو قدر ایام جــوانی را
دلم خون می شود چون بشنوم نام جوانی را

کاظم پزشکی

نشاط جوانـی ز پیران مجوی
که آب رفته باز نیاید به جوی

سعدی


مشاعره با حرف ن

 

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود


صائب تبريزی

ندانستم چو نیکو قدر ایام جوانی را
دلم خون می شود چون بشنوم نام جوانی را

کاظم پزشکی

نشاط جوانی ز پیران مجوی
که آب رفته باز نیاید به جوی

سعدی


نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

هوشنگ ابتهاج


مشاعره با حرف ن

 
  • تشکر
Reactions: Ryhwn
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا