- عضویت
- 11/4/20
- ارسال ها
- 118
- امتیاز واکنش
- 1,690
- امتیاز
- 213
- سن
- 22
- محل سکونت
- هیاهوی عشق!
- زمان حضور
- 3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهسمت در کلبه حرکت کرد. دستان سردش را که از شدت وحشت سرد شده بودند؛ روی در کلبه گذاشت. از داغی در، تعجب کرد و با جیغ دستش را عقب کشید.
از شنیدن صدای جیغ آلیس، مارگریت نیز جیغ زد و پشت سر دُروین قرار گرفت. این وسط ماگنولیا بود که همچون مجسمهای یخی، یک گوشه ایستاده بود و دست به سـ*ـینه نظارهگر ترس آنها بود.
صدای زمزمهای عجیب باعث شد...
از شنیدن صدای جیغ آلیس، مارگریت نیز جیغ زد و پشت سر دُروین قرار گرفت. این وسط ماگنولیا بود که همچون مجسمهای یخی، یک گوشه ایستاده بود و دست به سـ*ـینه نظارهگر ترس آنها بود.
صدای زمزمهای عجیب باعث شد...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان سرزمین اخگر | sh.roohbakhsh کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: