- عضویت
- 27/8/19
- ارسال ها
- 6,734
- امتیاز واکنش
- 43,262
- امتیاز
- 483
- سن
- 23
- محل سکونت
- دنیای خیال
- زمان حضور
- 51 روز 21 ساعت 27 دقیقه
هوای دیدنت دل را ربوده و هوای شنیدنت هوش از سمع برده
وسودای گریختن از تو هرگز به وصال نخواهد رسید
دل اسیر نگاهت و جان در بند کمندت گرفتارند
شبنم و ژاله بستان خبری از تو ندادند و من منتظر بارانم شاید خبری شود
منتظر سیلابم شاید مرا با خود ببرد و عشقت را در یادم زنده و زنده تر کند
اما افسوس که تیغ تیز زمان جگرم را پاره پاره کرد و آفتاب درخشان امیدم زیر میغ تاریک پژمرد
نگاه نافذم دیگر اعماق فضا را نتوانست شکافت و صدای لرزان دعایت دلم را از جاکند
ای کاش دوریت را پایانی و فراقت را انتهایی بود
ای کاش شعله های تنهایی اینقدر زبانه نکشد
ای کاش شرر زخم پوسیده دل تازه نکند و ای کاش نسیم خنکی از جانبت به سویم بوزد تا روحم زنده شود
ای کاش می شد تو را در کنار خود می دیدم
ای کاش کنج نگاهت استراحتگاه امن من می شد
ای کاش سوز سرمای زمستان جدایی با دستان پر از مهر و صفای تو بدل به گرمای عشق می شد و ای کاش دوباره رویت را از پس توری ادب و حیا نظاره می کردم
ای کاش صبوی صبرم نمی شکست تا اینگونه آواره بیایان
تنهایی شوم
ای کاش جام گوارای وصالت را می توانستم تا انتها بنوشم
ای کاش نظرم به نگاهت می افتاد و این دو نور محبت با هم گره می خورد
ای کاش نیم نگاهت سر سوزن دوباره تکرار می شد
ای کاش دستانت دوباره برای دعا بالا می رفت تا شاید از سوی آسمان گشایشی بر زمین افتد و نصیب من شود
وسودای گریختن از تو هرگز به وصال نخواهد رسید
دل اسیر نگاهت و جان در بند کمندت گرفتارند
شبنم و ژاله بستان خبری از تو ندادند و من منتظر بارانم شاید خبری شود
منتظر سیلابم شاید مرا با خود ببرد و عشقت را در یادم زنده و زنده تر کند
اما افسوس که تیغ تیز زمان جگرم را پاره پاره کرد و آفتاب درخشان امیدم زیر میغ تاریک پژمرد
نگاه نافذم دیگر اعماق فضا را نتوانست شکافت و صدای لرزان دعایت دلم را از جاکند
ای کاش دوریت را پایانی و فراقت را انتهایی بود
ای کاش شعله های تنهایی اینقدر زبانه نکشد
ای کاش شرر زخم پوسیده دل تازه نکند و ای کاش نسیم خنکی از جانبت به سویم بوزد تا روحم زنده شود
ای کاش می شد تو را در کنار خود می دیدم
ای کاش کنج نگاهت استراحتگاه امن من می شد
ای کاش سوز سرمای زمستان جدایی با دستان پر از مهر و صفای تو بدل به گرمای عشق می شد و ای کاش دوباره رویت را از پس توری ادب و حیا نظاره می کردم
ای کاش صبوی صبرم نمی شکست تا اینگونه آواره بیایان
تنهایی شوم
ای کاش جام گوارای وصالت را می توانستم تا انتها بنوشم
ای کاش نظرم به نگاهت می افتاد و این دو نور محبت با هم گره می خورد
ای کاش نیم نگاهت سر سوزن دوباره تکرار می شد
ای کاش دستانت دوباره برای دعا بالا می رفت تا شاید از سوی آسمان گشایشی بر زمین افتد و نصیب من شود
دلنوشتههای عاشقانه
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com