خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
از نگاهت خواندم که چقدر دوستم داری ،
اشک از چشمانم ریخت
و از چشمان خیسم فهمیدی
که عاشقت هستم
حس کن آنچه در دلم میگذرد ،
دلم مثل دل های دیگر نیست
که دلی را بشکند!
تو که باشی
چرا دیگر به چشمهای دیگران نگاه کنم ،
تو که مال من باشی
چرا بخواهم از تو دل بکنم!
وقتی محبتهایت ،
آن عشق بی پایانت
به من زندگی میدهد
چرا بخواهم زندگی ام را جز تو با کسی دیگر قسمت کنم ،
چرا بخواهم قلبم را شلوغ کنم؟
همین که تو در قلبمی ،
انگار یک دنیای عاشقانه در قلبم برپاست ،
عشقت در قلبم بی انتهاست !
همین که تو در قلبمی
بی نیازم از همه کس ،
تو را میخواهم
و یک کلام فقط تو را ،
همین و بس!
دلم بسته به دلت ،
هیچ راهی ندارد
حتی اگر مرگ بخواهد مرا جدا کند از قلبت !
دیگر تمام شد ،
تو در من حک شده ای،
ای جان من ،
تو همه چیز من شده ای!
از نگاهت خواندم که مرا میخواهی ،
از آن نگاه شد که در قلب مهربانت گم شدم ،
تا خواستم خودم را پیدا کنم
اسیر شدم ،
تا خواستم فرار کنم ،
عاشقت شدم!
از نگاهت خواندم تو همانی که من میخواهم ،
آنقدر پیش خود گفتم میخواهت ،
که آخر سر تو شدی مال من ،
شدی یار و عشق بی پایان من!
از نگاهت خواندم ، چند سطر از شعر زندگی را …
نگاهم کردی
و خواندی آنچه چشمانم مرا دیوانه کرده است ،
و آخر فهمیدی که قلبم تو را انتخاب کرده است!
چه انتخاب زیبایی بود ،
از همان اول هم دلم به دنبال یکی مثل تو بود ،
و اینک پیدا کرده ام تو را ،
تویی که دیگر مثل و مانندی نداری،
در قلبت جز من ،
جایی برای کسی نداری!


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
  • تشکر
Reactions: BlueMσOη

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
کمی بمان!
کمی به من نگاه کن!
نگاهت تنها دلیل آرامشم است!
در چشمانم نگاه کن
دراین چشمان اشک آلود
که همیشه درپی رفتن تو
چشم انتظار به آمدنت بود
حال که دوباره آمدی ؛
چرا این چنین مرا از خود می رانی ؟
چرا چشمانت را از من نگاه می داری؟
دیگر تاب و توان سکوت ندارم
حس فریاد در من به اوج رسیده است
فریاد دوستت دارمِ صدایم را گوش کن
درحالی که حرفی نمی زنم
به چشمانم نگاه کن
حرفهایم را از نگاهم بخوان
آیا چیزی هست که در آن ببینی؟
آیا پاسخ دردهایم را در آن می یابی؟
آری این نهایت حرفهای من است
که در چشمانم جمع شده است
این کلماتی است
که زبانم یارای ادا کردن آن را نداشت و ندارد
این سیل اشک های من نیست
که از چشمانم روان شده است،
این تمام حرف های من است
که روزی به تو گفته بودم
چه شد ؟
مگر حرف هایم چه بود ؟
چرا دوباره چشمانت را از من گرفتی؟
مگر نگاهم تلخی رفتنت را با مرگ آرزوهام به تصویر نکشید؟
مگر این نگاه خسته؛
خسته از فریادهای بی فرجام ؛
از روز های بی تو بودن
و از بی دلیل بودن رفتنت
و از نامهربانیت سخن نگفت؟
مگر تصویر زیبای صورت خودت را
در آخرین باری که درچشمانم نگاه کردی
و در آن به یادگار مانده است را ندیدی؟
چه بود که صورتت از شرم گلگون شد؟
چه بود که اشک از چشمانت جاری؟
شاید اکنون صدایم را در عین خاموشی زبانم می شنوی
شاید …
کمی بمان!
کمی به من نگاه کن!
نگاهت تنها دلیل آرامشم است!
مرا با نگاهت مهمان کن


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
  • تشکر
Reactions: BlueMσOη

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و بی پوشش…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
  • تشکر
Reactions: BlueMσOη

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
من این شب زنده‌داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد، بیشتر گذشت و دلم دیوانه‌ات شد
من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم، چه بگویم از این روزها، هر چه بگویم، این تکرار لحظه‌های با تو بودن را دوست دارم
بی‌قرارم، ساختم با دوری‌ات، نشستم به انتظار آمدنت، من این انتظار‌ها و بی‌قراری‌ها را دوست دارم
چون تو را دارم، چون به عشق تو بی‌قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده‌ گرفتارم


به عشق تو نشسته‌ام در برابر غروب، این غروب را با تمام تلخی‌هایش دوست دارممن این نامهربانی‌هایت را دوست دارم، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی‌هایت را دوست دارم، هر چه عذابم دهی، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه‌های دلت کردی، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت، مرا نرجان از شکستنت، بهانه هم بگیری برایم، بهانه‌هایت را دوست دارم
من این اشک‌هایی که می‌ریزد از چشمانم را دوست دارم، آن نگاه‌های سردت را دوست دارم


بی خیالی‌هایت را دوست دارم، اینکه نمی‌آیی به دیدارم هم بماند، غرورت را نیز دوست دارم
تو یک سو باشی و تمام غم‌های دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم
هر چه بگویی دوست دارم، هر چه باشی دوست دارم، من تو را دوستت دارم
من این شب زنده‌داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطاست و من گناهکار، من گنـ*ـاه کردن را با تو دوست دارم …


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
  • تشکر
Reactions: BlueMσOη

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
جان دلم … بیا دستانت را در دستان من بگذار
تا تمام قواعد این دنیا و قصه‌هایش را بهم بزنیم …
می‌خواهم قصه ما با یکی بود یکی نبود شروع شود،
اما با یکی بود و دیگری تا ابد کنارش ماند به پایان برسد
می‌خواهم کلاغ قصه من و تو، انتهای داستان به خانه‌اش برسد
اصلا می‌خواهم جوری عاشق هم باشیم که از این به بعد قصه لیلی و مجنون را فراموش کنند
و از من و تو برای عاشقی یاد کنند …


تو مرا می‌فهمی
من تو را می‌خواهم
و همین ساده‌ترین قصه یک انسان است
تو مرا می‌خوانی
من تو را ناب‌ترین شعر زمان می‌دانم
و تو هم می‌دانی
تا ابد در دل من می‌مانی
زیباترین شخصیت قصه عاشقی من …
دوستت دارم…


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T و BlueMσOη

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
نمی‌توانم لحظه‌ای دور شوم از تو، درک کن چه حسی دارم، همیشه می‌مانم مال تو
کاش می‌شد سهم من از با تو بودن تنها آرامش و عشق باشد نه دلتنگی و انتظار …
هر گاه نیستی و دلتنگ توام، نامت را در دلم زمزمه می‌کنم، اینگونه است که آرام می‌شوم
دلم به سوی آسمان دلتنگی پر می‌کشد، درد دل می‌کند با خاطره‌هایت، تکرار می‌کند حرفهایت را


نه عزیزم
نمی‌توانم لحظه‌ای دور شوم از تو، نشسته‌ام روی ابر‌های خیال و در رویا‌های سیر می‌کنم با تو
نه عزیزم
به این خیال نباش که روزی سرد شوم، جانم را از من بگیرند با تو دوباره زنده می‌شوم


نه عزیزم
به این خیال نباش که نباشم، دنیا را از من بگیرند، با تو دوباره صاحب دنیا می‌شوم
این روز‌ها می‌گذرد، آسمان تاریک امشب جایش را به روشنی فردا می‌دهد
هیچگاه آن عشقی که در قلبم نسبت به تو دارم تمام نمی‌شود، تمام نمی‌شود هیچگاه آن احساسی که به تو دارم
هر چه دوست داری از من بخواه جز فراموش کردنت،
اگر می‌خواهی بروی برو، اما من هستم، آنقدر می‌مانم تا برگردی
آنقدر عاشقت می‌مانم تا برگردی …


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T و BlueMσOη

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
بارانی
یا
آفتابی
فرقی نمیکند
در سرم هوای دیدن توست.









هر بار صدایم می‌زدی
ستاره‌ای در آسمانِ دلم روشن می ‌شد
آه کـه چه قدر دلتنگ شب‌های‌ پُرستاره‌ام









هفته ام یک روز اسـت
روز خوبی کـه تو را می‌بینم محبوبم!









شاید بگذرم از تو اما
حساب زبانت از تمام تو جداست
الکی ست مگر؟
من از آن زبان
“دوستت دارم” شنیده ام!


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T و BlueMσOη

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
تو صدایم میزنی
و فصلی عوض می‌شود!









انگار در عطری باز شده باشد
فکر بـه تو
لو میدهد مرا …









تمــام امنیـت دنیـا
جایے ست بین بازوانـت
و زیباتــرین موسیـقے
صداے قلب توست
وقــتے عاشقانہ
براے من مے تپد


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T و BlueMσOη

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
ﺑﻪ ﺣﺪﯼ ﺩﻭﺳﺘﺖ دﺍﺭﻡ


ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺧﺪﺍ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻮﺍﻟﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ؛


ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﺘﯿﺪﺕ…؟








من دوست دارم


کوتاه بنویسم


کوتاه حرف بزنم


مى دانى


حرفهاى کوتاه


بیشتر در ذهن آدم مى مانند


مثلاً کوتاه بگویم


دوستت دارم


و خدا مى داند


که این خودش کلى حرف اسـت


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T و BlueMσOη

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
همیشه قصه ی شب


در همین خلاصه شدست،


تو غرقِ خوابی و من غرقِ آرزوی توام..!!








عصر را با غزلِ چشم تـو


می‌نوشم و باز


مثل هر روز تو


در همه شعرم هستی …!









دلبرا چون می‌روی


دل می‌رود


جان می‌رود


گر نیایی بی گُمان،


از عشق


ایمان می‌رود


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T و BlueMσOη
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا