•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

amir.h.f · 5/9/20

⊱ آیا از خود پرسیده‌اید چه کسانی ایمن، آسوده و همیشه خوش‌رو هستند؟ من پاسخ می‌دهم: تنها آن‌ها که فاقد روشن بینی‌اند: مردم عامی و کودکان

☆هنگامیکه_نیچه_گریست

#اروین_یالوم

amir.h.f · 5/9/20

⊱ هیچ ترسی در برابر گرسنگی تاب نمی‌آورد، هیچ صبری آن را از بین نمی‌برد، جایی هم که گرسنگی باشد، نفرت موج میزند...

☆دل_تاریکی

#جوزف_کنراد

amir.h.f · 5/9/20

⊱ حتما نباید کسی پدرت را کشته باشد تا ازاوبیزارباشی!آدم هایی یافت می‌شوند که راه رفتنشان،گفتنشان،نگاهشان و حتی لبخندشان در تو بیزاری می رویاند.

☆جای_خالی_سلوچ

#محمود_دولت_آبادی

amir.h.f · 5/9/20

⊱ عشق به کسی که پاسخ احساساتت را نمی دهد، ممکن است در کتاب ها هیجان انگیز باشد،ولی در واقعیت به شکل غیرقابل تحملی خسته کننده و زجرآور است.هیچ چیز جالب و خوبی در عشق یکطرفه وجود ندارد ...

☆جز_از_کل

#استیو_تولتز

amir.h.f · 5/9/20

⊱ به تنهایی عادت کرده‌ام. من وضع دیگری را نشناختم؛ نشناخته‌ام.

انگار وضع دیگری نمی‌تواند باشد. از صبح تا شب با خودم هستم. با صدای خودم. با عکس خودم که گاهی توی آینه است. و با خیلی چیزهای خیلی نزدیک دور‌ و برم. چیزهای معمولی. چیزهای دست یافتنی. نه چیزهای دم‌دست. حالا سعی می‌کنم این معمولی‌ها را بشناسم. از نو‌ بشناسم؛ باز بشناسم.

☆شب_یک_شب_دو

#بهمن_فرسی

amir.h.f · 5/9/20

⊱ گرچه می دانستم کار احمقانه ای است مدام خیره به درهای ورودی، جمعیتی را تماشا می کردم که با کوله باری از وسایل، کلید، کیف پول و بلیت هایشان که همه را باهم در دست گرفته بودند وارد فرودگاه می شدند. هیچ کس برای منصرف کردن من نمی آمد؛ اصلا کسی نمی دانست من آنجا هستم و حتی اگر هم کسی میدانست برایش چه اهمیتی داشت؟ به جز پدر و مادرم، کسی در تمام دنیا آن قدر مرا دوست نداشت که خودش را به زحمت بیندازد، با عجله از این درها وارد شود و پیش از رفتنم اسمم را با ناامیدی فریاد بزند.

☆آنچه_تو_میخواهی_باشم

#میندی_محیا

amir.h.f · 5/9/20

⊱ شاید به دلیل شوکهایی که داشتم یا تأثیر آن وضعیت غیرعادی بود که همه چیز را در مورد خودم به آن مرد می گفتم. شاید چون برای ابد در همان جا باقی می ماند، با خود او، و هيچ جا درز نمی کرد. هر آنچه به او می گفتم هیچ پیامدی نداشت.

☆سیزدهمین_قصه

#داین_سترفیلد

amir.h.f · 5/9/20

⊱ مرگ یه چیزه،ولی خواری و ذلت تو عمق وجود آدم نفوذ میکنه؛خونی ریخته نشده،ولی شاید بدتر از خونریزی بوده،خون سریعتر از شرم خشک میشه!

☆از_برادران_زخمی_ما

#ژوزف_آندراس

amir.h.f · 5/9/20

⊱ غرق فكر شدم چطور تن به ازدواج با مردی دادم که تا چند وقت پیش اصلا نمی دانستم وجود خارجی دارد.

☆پشت_در_های_بسته

#بی_ای_پاریس

amir.h.f · 5/9/20

⊱ «وقتی کسی هیچی نباشه، چیزهایی از خودش میبافه، اختراع میکنه تا خلأ رو

پر کنه.»

☆سیزدهمین_قصه

#داین_سترفیلد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین