خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
⊱ فقرا همیشه این‌ور و آن‌ور می‌روند، انگاری مهاجرت کمک‌شان می‌کند. آن‌ها بر این حقیقت چشم می‌بندند که نوع جدیدی از همان مشکل قدیمی در انتهای سفر به انتظارشان نشسته، آشنایی که چندشتان می‌شود با او روبوسی کنید.

☆کتاب_دزد

#مارکوس_زوساک


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
⊱ دوقلوها همیشه با هم بودند، همیشه دو تایی. اگر در دنیای آنها دو تا بودن امری طبیعی بود، پس آدمهای دیگری که دوقلو نبودند، از نظر آنها چگونه بودند؟ خانم در دل گفت: حتما ما از نظر اونا نیمچه آدم هستیم. به یاد کلمه ای افتاد که در آن موقع عجیب به نظرش رسید. ناقص العضو. کسی که عضوی از بدنش قطع شده است. پس ما از نظر اونا این جوری هستیم.

☆سیزدهمین_قصه

#داین_سترفیلد


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
⊱ همچنان فکر می کنم که بودن با ایکس چگونه بود. وقتی به من توجه می کرد، انگار مثل یک نورافکن به من می تابید و هرچیزی در دنیا سر جایش بود؛ اما لحظه ای که از من روی گرداند، من سرد و تنها شدم. سعی کردم معادل ایتالیایی بی ثبات را پیدا کنم و نزدیک ترین کلمه ها، متغیر، سرگیجه آور و پرپیچ و تاب بود. من جذب احساس هیجان پیچ وتاب سرگیجه آور ایکس بودم، اما همین حس من را آواره کرد. فکر می کردم به عشقی آتشین نیاز داشتم، اما کاشف به عمل می آید چیزی که واقعا محتاجش هستم، کسی است که صبح زود برای تماشای طلوع آفتاب بیدارم کند.

☆عشق_و_ژلاتو

#جنا_اوانس_ولچ


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
⊱ حتی وقتی مایلی به دنیا آمد و مشخص شد به سندروم داون و بیماری هایی دیگری دچار است، نمی توانستم نخواستن مایلی از سوی والدینم را درک کنم. در همان نگاه اول عاشق مایلی شدم و تفاوتی میان او با دیگر نوزادان ندیدم؛ بنابراین وقتی مادرم دچار افسردگی حاد شد این من بودم که مراقبت های روزانه از مایلی را به عهده گرفتم، قبل از رفتن به مدرسه شیرش میدادم، کهنه اش را عوض می کردم و وقت ناهاری دوباره این مراحل را تکرار می کردم. مایلی که سه ماهه شد پدر و مادرم گفتند که می خواهند مایلی را برای فرزندخواندگی ببخشند و به کشور نیوزلند مهاجرت کنند؛ جایی که مادربزرگ و پدربزرگ مادری ام ساکن بودند. این کاری بود که همیشه می گفتند می خواهند انجام بدهند. خانه را روی سرشان خراب کردم، به آنها گفتم حق ندارند او را به فرزندخواندگی بدهند. گفتم به جای دانشگاه رفتن در خانه می مانم و از مایلی مراقبت می کنم؛ اما گوش به حرفم نمی دادند و زمانی که مراحل اداری فرزندخواندگی به جریان افتاد، خودکشی کردم.

☆پشت_در_های_بسته

#بی_ای_پاریس


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
شايد زندگي پيدا کردن بخش‌هايي از خودمان در تکیه هایی ازیک کل منسجم است...

☆تکه_هایی_ازیک_کل_منسجم

#پونه_مقیمی


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
تو را دوست داشتم. اما حالا خسته‌ام.

از این که می‌روم خوشبخت نیستم.

اما برای از سر گرفتن هم احتیاجی به خوشبخت بودن نیست.

☆طاعون

#آلبر_کامو


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
⊱ غرولند من به عاشقان حقیقت نیست، بلکه صرفا به خود حقیقت است. در مقایسه با قصه، چه یاری و تسلایی در حقیقت وجود دارد؟ حقیقت چه حسنی دارد، آن هم در نیمه شب، در تاریکی، وقتی باد همچون خرس در بخاری دیواری نعره می کشد؟ وقتی صاعقه دیوار اتاق خواب را روشن می کند و باران با آن ناخن های بلندش تق تق روی پنجره می کوبد؟ نه. وقتی شدت ترس و سرما از آدم توی رختخوابش یک مجسمه می سازد، نباید انتظار داشت که حقیقت ناب و مستحکم به کمکش بیاید. آن موقع به تنها چیزی که نیاز داری تسکین و آرامش صریح یک قصه است: امنیت آرامش بخش و تکان دهنده یک دروغ.

☆سیزدهمین_قصه

#داین_سترفیلد


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
⊱ مردم امروز یک جا را می سازند و بعد از ده دوازده سال زندگی ولش می کنند. شتابزده اند. چه فایده ای دارد. وقتی نشود نهالی را به ثمر رساند.

☆جنایت_از_یاد_رفته

#آگاتا_کریستی


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
⊱ آدم‌های خوشگل یا آدم‌هایی که خیال می‌کنند خیلی زرنگ‌اند همیشه از آدم تقاضای لطف های بزرگی دارند.

آن‌ها چون برای خودشان میمیرند خیال می‌کنند دیگران هم باید برایشان بمیرند!

☆ناطور_دشت

#جی_دی_سلینجر


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
⊱ من موفق شدم چون «نه» را به‌عنوان جواب قبول نکردم. من موفق شدم چون هرگز باور نداشتم که رؤیاهای من توسط فرد دیگری به سرانجام می‌رسد. قسمت باورنکردنی رؤیای شما این است: کسی نمی‌تواند به شما بگوید رؤیایتان چقدر بزرگ است.

☆خودت_باش_دختر

#ريچل_هاليس


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا