- عضویت
- 5/12/19
- ارسال ها
- 65
- امتیاز واکنش
- 1,727
- امتیاز
- 198
- سن
- 25
- زمان حضور
- 4 روز 52 دقیقه
⊱ جان از جوابی واضح از طرف خانم مأيوس بود، اما حرف زدن با او برایش حكم عادت را پیدا کرده بود که از دست دادن آن بعد از این همه سال کار مشکلی بود. بنابراین، در آشپزخانه پشت میز می نشست و افکار، رؤیاها و دغدغه های خود را با او در میان می گذاشت و وقتی خانم جواب می داد، آن هم با کلماتی بی معنی و الله بختکی، جان از اظهارات او گيج میشد و سعی می کرد ارتباطی بین سؤالات خودش و جواب او پیدا کند. اما هزارتوی افکار خانم به قدری پیچیده بود که جان قادر نبود به کنه آن پی ببرد و حرف های او برایش حکم کلاف سردرگم را داشت.
☆سیزدهمین_قصه
#داین_سترفیلد
☆سیزدهمین_قصه
#داین_سترفیلد
•~✓جــمـــلههای به یــاد مانـــدنی✓~•
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com