- عضویت
- 6/2/20
- ارسال ها
- 7,624
- امتیاز واکنش
- 13,279
- امتیاز
- 428
- زمان حضور
- 82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
از آن زخم آن پهلو آتشی که سامیش گرزست و تیرآرشی
که گفتی بسوزد همی لشکرم کنون برفروزد همی کشورم
کدام است مرد از شما چیره دست که بیرون شود پیش این پیل سرخوش
هر آن کو بدان گردکش یازدا مر او را از آن باره بندازدا
چو بخشندهام بیش بسپارمش کلاه از بر چرخ بگذارمش
همیدون نداد ایچ کس پاسخش بشد خیره و زرد گشت آن رخش
سه بار این سخن را بریشان براند چو پاسخ نیامدش خامش بماند
بیامد پس آن بیدرفش سترگ پلید و بد و جادوی و پیر گرگ
به ارجاسپ گفت ای بلند آفتاب به زور و به تن همچو افراسیاب
به پیش تو آوردم این جان خویش سپر کردم این جان شیرینت پیش
که گفتی بسوزد همی لشکرم کنون برفروزد همی کشورم
کدام است مرد از شما چیره دست که بیرون شود پیش این پیل سرخوش
هر آن کو بدان گردکش یازدا مر او را از آن باره بندازدا
چو بخشندهام بیش بسپارمش کلاه از بر چرخ بگذارمش
همیدون نداد ایچ کس پاسخش بشد خیره و زرد گشت آن رخش
سه بار این سخن را بریشان براند چو پاسخ نیامدش خامش بماند
بیامد پس آن بیدرفش سترگ پلید و بد و جادوی و پیر گرگ
به ارجاسپ گفت ای بلند آفتاب به زور و به تن همچو افراسیاب
به پیش تو آوردم این جان خویش سپر کردم این جان شیرینت پیش
دقیقی | اشعار
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: