مشاعره با حرف ت

~XFateMeHX~ · 17/2/22

تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت

حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی

~XFateMeHX~ · 17/2/22

تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من

پیاده می‌روم و همرهان سوارانند

~XFateMeHX~ · 17/2/22

تا فضل و عقل بینی بی‌معرفت نشینی

یک نکته‌ات بگویم خود را مبین که رستی

~XFateMeHX~ · 17/2/22

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم…

~XFateMeHX~ · 17/2/22

ترک عاشق کش من سرخوش برون رفت امروز

تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود

~XFateMeHX~ · 17/2/22

تو به سخن تکیه کنی، من بکار

ما هنر اندوخته ایم و تو عار

~XFateMeHX~ · 17/2/22

تو را خدای ز بهر بقا پدید آورد

تو را و خاک و هوا و نبات و حیوان را

~XFateMeHX~ · 17/2/22

تا تغافل دارم از وضع جهان آسوده ام

چشم پوشیدن بساط آرایی خواب من است

~XFateMeHX~ · 17/2/22

تا کمان وحشتم در قبضهٔ وارستگی ست

دورگردیها ز مردم تیر پرتاب من است

~XFateMeHX~ · 17/2/22

تا چون چنار مشرق آتش نگشته ای

کوتاه دار دست ازین آب سـ*ـینه تاب

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی