مشاعره با حرف پ

~XFateMeHX~ · 20/2/22

پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت

پدرِ عشق بسوزد که درآمد پدرم

~XFateMeHX~ · 20/2/22

پاک کن چهرة (حافظ) به سرِ زلف ز اشک

ورنه این سیلِ دمادم ببرد بنیادم

~XFateMeHX~ · 20/2/22

پیلة رنجِ من، ابریشمِ پیراهن شد

شمع حق داشت به پروانه نمیآید عشق!

~XFateMeHX~ · 20/2/22

پس از مُلازمتِ عیش و عشقِ مَهرویان

ز کارها که کنی شعر (حافظ) اَزبَر کن

~XFateMeHX~ · 20/2/22

پوشیده دار آنچه به فهمت رسیده است

بی پوشش مشو که جامهدریدن نگفتهام

~XFateMeHX~ · 20/2/22

پند عاشقان بشنو وز درِ طرب بازآ

کاینهمه نمیارزد شغلِ عالَمِ فانی

~XFateMeHX~ · 20/2/22

پایان گرفت فریاد، آغاز شد ترانه

آوازهای شرقی، اجرا شوید لطفاً!

~XFateMeHX~ · 20/2/22

پس زبانِ مَحرَمی، خود دیگر است

همدلی از همزبانی بهتر است

~XFateMeHX~ · 20/2/22

پدرمُرده را سایه بر سر فکن

غبارش بیفشان و خارَش بِکَن

~XFateMeHX~ · 20/2/22

پروانه بال و پر زد و بر روی گل نشست

پروانه را ببخش، شما را ندیده بود

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی