خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
به نام او
درود دوستان؛
تاپیک جامع اشعار شاعران خارجی زبان
لطفا پست های کوتاه + اسپم ارسال نکنید.
نام شاعر شعر مربوطه، زیر شعر گفته بشه.


اشعار شاعران خارجی زبان

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati*، elahe khajeali و D E V I L

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
پس از مرگم در سوگ من منشین
آن هنگام که بانگ ناخوشایند ناقوس مرگ را می شنوی
که به دنیا اعلام می کند: من رها گشته ام ؛
ازاین دنیای پست , از این مأمن پست ترین کرم ها
وحتی وقتی این شعر را نیز می خوانی, به خاطر نیاور
دستی که آنرا نوشت, چرا که آنقدر تو را دوست دارم
که می خواهم در افکار زیبایت فراموش شوم
مبادا که فکر کردن به من تو را اندوهگین سازد
حتی اسم من مسکین را هم به خاطر نیاور
آن هنگام که با خاک گور یکی شده ام
هر چند از تو بخواهم این شعر را نگاه کنی
بلکه بگذار عشق تو به من , با زندگی من به زوال بنشیند
مبادا که روزگار کج اندیش متوجه عزاداری تو شود
و از اینکه من رفته ام (از جدایی دو عاشق) خوشحال شود.

ویلیام شکسپیر


اشعار شاعران خارجی زبان

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati* و D E V I L

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه

وقتی قندیل های یخ از دیوار می آویزد ،
و " دیک " شبان با های دهانش سر انگشت هایش را گرم می کند
و "تام " کنده های هیزم را به تالار می کشد
وقتی سطل شیر ، یخ زده به خانه می رسد ،
وقتی خون در رگ ها منجمد می شود و جاده ها را گل می پوشاند ،
جغد با چشمان خیره ،آواز شبا نه اش را می خواند
" هو ،هو !
آوای خوشی است
وقتی " جو آن " چرب و چیلی کفکیر را در دیگ می چرخاند
وقتی باد با تمام توان می وزد و می غرد
و سرفه ها کشیش را از سخن گفتن باز می دارد
وقتی پرندگان در برف روی تخم هایشان می خوابند ،
و نوک بینی " مریان " سرخ و ملتهب به نظر می آید
وقتی سیب های کباب شده در کاسه صدا می کنند
جغد با چشمان خیره ، آواز شبانه اش را می خواند
هو ، هو !"
آوای خوشی است
وقتی جو آن چرب و چیلی کفکیر را در دیگ می چرخاند





ویلیام شکسپیر


اشعار شاعران خارجی زبان

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati* و D E V I L

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه

ز آنچه کرده‌ای، پوزش مخواه!
[ در اندرونم می‌گویم؛
با همزادم می‌گویم:]
این‌ها خاطرات توست،
همه دیدنی است؛
ملال نیمروزی در چُرت گربه
تاج خروس
عطر مریمی
قهوهٔ مادر
زیرانداز و بالش‌ها
درِ اتاق آهنی‌ات
مگس پیرامون سقراط
ابر آسمان افلاطون
دیوان حماسی
عکس پدر
مُعجَمُ البُلدان
شکسپیر
سه برادر و خواهر
و دوستان کودکی‌ات
و آن کنجکاوان؛
«آیا این اوست؟»

شاهدان اختلاف کردند؛
- «شاید اوست»
- «انگار که اوست !»
پرسیدم: «او کیست ؟»
پاسخم ندادند .
آهسته به همزادم گفتم:
«آیا اویی که تو بود …
من هستم ؟»

همزادم
پلک برهم نهاد،
آن‌ها به مادرم روکردند،
تا گواهی دهد
که او منم.
مادرم آماده شد،
تا به شیوهٔ خود زمزمه کند :
«من آن مادرم که او را زاده‌ام،
اما این بادها هستند،
که او را در دامن خود پرورده‌اند .

به همزادم می‌گویم:
«تنها
از مادرت پوزش بخواه ! »



شعر از : محمود درویش

ترجمه از : عبدالرضا رضایی نیا


اشعار شاعران خارجی زبان

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati* و D E V I L

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
کسانی از سرزمین مان سخن به میان آوردند
من اما به سرزمینی تهی دست می اندیشیدم
به مردمانی از خاک و نور
به خیابانی و دیواری
و به انسانی خاموش ــ ایستاده در برابر دیوار ــ
و به آن سنگ ها می اندیشیدم که برهنه بر پای ایستاده اند
در آب رود
در سرزمین روشن و مرتفع آفتاب و نور.
به آن چیزهای از یاد رفته می اندیشیدم
که خاطره ام را زنده نگه می دارد،
به آن چیزهای بی ربط که هیچ کسشان فرا نمی خواند:
به خاطر آوردن رویاها ــ آن حضورهای نابه هنگام
که زمان از ورای آنها به ما می گوید
که مارا موجودیتی نیست
و زمان تنها چیزی است که باز می آفریند خاطره ها را
و در سر می پروراند رویاها را.
سرزمینی در کار نیست به جز خاک و به جز تصویرهایش :
خاک و
نوری که در زمان می زید.
قافیه یی که با هر واژه می آمیزد:
که مرا به مرگ می خواند،
که فرمانش روا است و بر زنی افسونگر با گلوی جذام گرفته.
همچون گردابی که در آن
جز تصویر خویش چیزی باز نتوان دید.
آزادی به بال ها می ماند
به نسیمی که در میان برگها می وزد
و بر گلی ساده آرام می گیرد.
به خوابی می ماند که در آن
ما خود
رویای خویشتنیم.
آن سنگ به تکه نانی می ماند
آن کاغذهای سفید به مرغان دریایی
آن برگ ها به پرنده گان.
انگشتانت پرنده گان را ماند:
همه چیزی به پرواز درمی آید.

شعر از : اکتاویو پاز
ترجمه ی شعر از : احمد شاملو


اشعار شاعران خارجی زبان

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati* و D E V I L

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه

تو گفتی که پرنده ها را دوست داری
اما آن ها را داخل قفس نگه داشتی
تو گفتی که ماهی ها را دوست داری
اما تو آن ها را سرخ کردی
تو گفتی که گل ها را دوست داری
و تو آن ها را چیدی
پس هنگامی که گفتی مرا دوست داری
من شروع کردم به ترسیدن.

شعر از : ژاک پره ور
ترجمه ی شعر : مهدی رجبی


اشعار شاعران خارجی زبان

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati* و D E V I L

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
کافی‌ست که از در درآیی
با گیسوان بسته‌ات تا
قلبم را به لرزه در آوری
تا دوباره متولد شوم و
خود را بازشناسم
دنیایی لبریز از سرود
السا عشق و جوانیِ من

آه لطیف و مردافکن چون نوشید*نی
همچو خورشیدِ پشتِ پنجره‌ها
هستی‌ام را نوازش می‌کنی
وگرسنه و تشنه برجا می‌گذاری‌ام
تشنه‌ی بازهم زیستن و
دانستنِ داستانمان تا پایان

معجزه است که باهمیم
که نور بر گونه‌هایت می‌افتد و
در اطرافت باد بازیگوشانه می‌وزد
هر بار که می‌بینمت قلبم می‌لرزد
همچون نخستین ملاقاتِ مردِ جوانی
که شبیهِ من است

برای نخستین بار ، لـ*ـب‌هایت
برای نخستین بار ، صدایت
همچون درختی که از اعماق می‌لرزد
از نوازشِ شاخسارانش با بالِ پرنده‌ای
همیشه گویی نخستین بار است
آن‌گاه که می‌گذری و
پره‌ی پیراهنت تنم را لمس می‌کند

زندگیِ من از روزی آغاز شد
که تو را دیدم
و بازوانت ، راهِ دهشتناکِ جنون را
بر من سد کرد
و تو سرزمینی را نشانم دادی
که در آن تنها بذرِ نیکی می‌پاشند
تو از قلبِ پریشانی آمدی
تا تسکین دهی تب و دردم را
و من درختی بودم که در جشنِ انگشتانت
می‌سوختم از اشتیاق
من از لـ*ـب‌های تو متولد شده‌ام
و زندگی‌ام از تو آغاز می‌شود

لویی آراگون
ترجمه : سارا سمیعی


اشعار شاعران خارجی زبان

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati* و D E V I L

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
آنها قطره های باران بودند
که از نور به جانب تاریکی بال می زدند
و ما از قضا در روزی بارانی
برای نخستین بار همدیگر را دیدیم
و تنها رنگین کمان های اطراف فانوسهای بی رمق
در مه
از عشق آینده من و تو
خبر دادند
که تابستان گریخته است
که زندگی پریشان است و نورانی
که دیگر مهم نیست چگونه زیستی
تو خیلی کم ، خیلی کم بر روی زمین زندگی کردی
قطره های باران چون اشک
بر صورتت می درخشیدند
و من در آن لحظه نمی دانستم
چه دیوانگی هایی از سر خواهیم گذراند
صدای تو را از دور می شنوم
اما از کمک به هم عاجزیم
درست مثل همان شب ، باران بی امان می بارید

آرسنی تارکوفسکی


اشعار شاعران خارجی زبان

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati* و D E V I L

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
اگر تنها دو بال کوچک داشتم
به سوی تو پر می گشودم
ولی اندیشه هایی این چنین بیهوده اند
وقتی هنوز اینجایم

در رویاهایم اما به سوی تو پرواز می کنم
در خوابهایم با تو هستم همیشه
جهان به یک نفر تعلق دارد
و او از خواب بر می خیزد
پس من کجا هستم ؟
همیشه تنها
تنها

ساموئل تیلور کالریج
ترجمه : کامبیز منوچهریان


اشعار شاعران خارجی زبان

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati* و D E V I L

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
در صورت آدمی دو چیز مهم است
یکی لبخندش
و دیگری عمق نگاهش
که هیچ جراحی نمی‌تواند به انسان بدهد

لبخند آدمی اقیانوس صورتش است
وچشم‌هایش آفتاب

هرصورتی که آفتاب درخشان
واقیانوس مواج ندارد
یعنی هیچ ندارد

ولادیمیر مایاکوفسکی


اشعار شاعران خارجی زبان

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati* و D E V I L
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا