- عضویت
- 25/7/18
- ارسال ها
- 49
- امتیاز واکنش
- 249
- امتیاز
- 153
- محل سکونت
- اصفهان
- زمان حضور
- 1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(هایکا)
سارا مثل دیوونهها رفتار میکرد و اصلاً اهمیتی نمیداد که دارم سه ساعته صداش میزنم.
با دو سمتش رفتم و دیدم که داره گریه میکنه. دلم براش سوخت. با صدای آرومی گفتم:
_ چرا گریه میکنی سارا؟
برگشت و نگاهم کرد. با لـ*ـبهایی لرزون گفت:
_ این صدای چیه؟
با تعجب گفتم:
_ کدوم صدا؟
جیغ زد:
_ چرا داری دیوونم میکنی؟ یعنی تو این صدا رو...
سارا مثل دیوونهها رفتار میکرد و اصلاً اهمیتی نمیداد که دارم سه ساعته صداش میزنم.
با دو سمتش رفتم و دیدم که داره گریه میکنه. دلم براش سوخت. با صدای آرومی گفتم:
_ چرا گریه میکنی سارا؟
برگشت و نگاهم کرد. با لـ*ـبهایی لرزون گفت:
_ این صدای چیه؟
با تعجب گفتم:
_ کدوم صدا؟
جیغ زد:
_ چرا داری دیوونم میکنی؟ یعنی تو این صدا رو...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: