خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(هایکا)

سارا مثل دیوونه‌ها رفتار می‌کرد و اصلاً اهمیتی نمی‌داد که دارم سه ساعته صداش می‌زنم.
با دو سمتش رفتم و دیدم که داره گریه می‌کنه. دلم براش سوخت. با صدای آرومی گفتم:
_ چرا گریه می‌کنی سارا؟
برگشت و نگاهم کرد. با لـ*ـب‌هایی لرزون گفت:
_ این صدای چیه؟
با تعجب گفتم:
_ کدوم صدا؟
جیغ زد:
_ چرا داری دیوونم می‌کنی؟ یعنی تو این صدا رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(سینا)

چشم‌هام رو باز کردم. کمرم خشک شده بود و نمی‌تونستم از جام بلند شم. بالاخره به هزار بدبختی بلند شدم و به راهم ادامه دادم.
هر چی بیشتر جلو می‌رفتم نامیدتر می‌شدم. همه جا تاریک بود و من هم خیلی نامید بودم.
چشم‌هام رو بستم. احساس کردم دنیا داره دور سرم می‌چرخه و ...

(سارا)

با هایکا توی اون جنگل تاریک رفنیم و به یه دوراهی رسیدیم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(مهتا)

اهمیتی بهشون ندادم و سعی کردم که نسیما رو پیدا کنم. با کشیده شدن دستم سریع به سرعت باد برگشتم و دیدم که ویولت بود. ولی، تمام صورتش خونی بود.
_ هیچی نگو! تو باید سریع بچه‌ها رو پیدا کنی. مادرم اون جاست. می‌خواد اونا رو بکشه.
جیغ زدم:
_ چی؟
ولی یهو جیغ دردناکی زد و غیب شد. شروع به دویرم کردم.
_نسیما کجایی؟
صدای نفس نفس زدن‌هام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(نسیما)

خیلی ترسیده بودم. مهتا به من نگاه می‌کرد. یه دفعه مهتا به سینا نگاه کرد. سینا هم یه نگاه عاقل اندر سیف بهش انداخت و آروم در گوشم گفت:
_تنها راه نجاتمون همون گردن‌بندهاست!
تازه دو هزاریم افتاد. از تو جیبم گردنبد رو درآوردم و جلوی چشمش گرفتم. ناگهان صدای نکره‌ی زن بلند شد و...
نگاه سارا با بغض به هایکا بود. و این آخرین نگاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ^moon shadow^، * رهــــــا *، Nirvana و یک کاربر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده‌ی عزیز

رمان شما بازبینی شد و ویرایش‌های لازم بر روی آن اعمال گشت.

به امید موفقیت شما و کارهای بهتر و بیشتر...

قلمان مانا و پر فروغ!


▪تیم ویرایش انجمن رمان ۹۸▪


رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: !Shîma! و ^moon shadow^
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا