- عضویت
- 25/7/18
- ارسال ها
- 49
- امتیاز واکنش
- 249
- امتیاز
- 153
- محل سکونت
- اصفهان
- زمان حضور
- 1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(مهتا)
ساعتها، دقیقهها و ثانیههای لعنتی هر لحظه که حرکت میکردن، بهمون میفهموندند که مرگ در انتظارمونه.
به یه نقطه زل زده بودم و به فکر ویولت بودم. ویولتی که هر لحظه داشت بهم تکرار میکرد که اون اتاق در انتظارمه و فقط هم واسهی منه!
چرا بهم گفت این دفعه باید تنها برم؟
به سارا دقت کردم. اشکهاش دونه دونه میریخت و هایکا خیره بود...
ساعتها، دقیقهها و ثانیههای لعنتی هر لحظه که حرکت میکردن، بهمون میفهموندند که مرگ در انتظارمونه.
به یه نقطه زل زده بودم و به فکر ویولت بودم. ویولتی که هر لحظه داشت بهم تکرار میکرد که اون اتاق در انتظارمه و فقط هم واسهی منه!
چرا بهم گفت این دفعه باید تنها برم؟
به سارا دقت کردم. اشکهاش دونه دونه میریخت و هایکا خیره بود...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: