خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(مهتا)

نفس‌های بلند و عمیق می‌کشیدم. چرا بچه‌ها متوجه نمی‌شدند؟ دلم می‌خواست فریاد بزنم. درد بدی توی سرم پیچید. باصدای جیغ مانندی فریاد زدم:
_اون اون‌جاست.
نسیما اخماش رو توی هم کرد و گفت:
_حالت خوبه مهتا؟
خنده‌ی هیستریکی کردم و گفتم:
_آشغالا فکر می‌کنید من دیوونم؟ پس اون کیه پشت پنجره وایساده و زل زده به من؟
موجود وحشتناک، با اون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(سارا)

به روبرو زل زده بودم. قلبم در جا ایستاده بود.
به خودم و خدا قول دادم اگه سالم از این جهنم بیرون برم دیگه خلاف نکنم. دزدی رو می‌بـ*ـو*سیدم و کنار می‌ذاشتم.
گرگ و میش هوا و سوز و سرماش نفرت انگیز بود.
نگاهی به ساعت انداختم. جالب بود. عقربه‌ی دقیقه شمار رو به چپ حرکت می‌کرد و چرخش پادساعت گرد داشت.
ثانیه شمار هم جلوتر از اون کاملا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(نسیما)

چشم‌‌هام از زور خواب باز و بسته می‌شد. هنوز مقصودش رو نفهمیده بودم. چرا این کار رو با مهتا می‌کرد و چرا می‌خواست یاداور عموی سارا بشه؟ این مرد کی بود؟ چه ربطی به اون داشت؟ همه روی مغزم رژه می‌رفت. از گشنگی توان حرف زدن نداشتم. سرم رو به دیوار سرد تکیه دادم و چشم‌هام رو بستم. احساس کردم فردی کنارم نفس سردش رو با شدت و حرص به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana، !Shîma! و یک کاربر دیگر

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(مهتا)

این خونه‌ی لعنتی مخم رو درگیر کرده بود. نسیما هنوز به هوش نیومده بود. بلند شدم و دیوونه وار جیغ کشیدم. سارا ترسید و به دیوار تکیه داد‌.
جیغ کشیدم و جیغ کشیدم.
حنجرم لرزید. خسته بودم. تو این دوروز کم آورده بودم. هنوز که روی پای خودم بودم هنر بود!
داد زدم:
_از من چی می‌خوای؟ کثافت؟ خستم کردی.
بعد به آیینه‌ی روبروم که موجود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana، !Shîma! و یک کاربر دیگر

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(سینا )

چشم‌هام روی هم بود. چیزهای نامفهومی می‌دیدم. یه خونه‌ی قدیمی بود. یه خونه ویلایی، این‌جا دیگه کجا بود؟ داشتم از کوچه رد می‌شدم که شمع‌‌ها با صدای بدی خاموش شدند.
چشم‌هام رو باز کردم.
_لعنتی...
هایکا متعجب گفت:
_چی‌ شد؟ چرا شمع خود به خود خاموش شد؟
نگاهی به اطرافم کردم در با شدت کوبیده شد. نگاه هر دومون به سمت در کشیده شد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana، !Shîma! و یک کاربر دیگر

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(هایکا)
_غلط کردم. بیا برگردیم. تو رو خدا!
_هیس! الان دیگه خیلی دیره.
به امید یک جای ساکت و امن، خودم رو زودتر از سینا توی خونه پرت کردم. ولی، در کمال نا باوری با شنیدن جیغ گوش خراش یک دختر حس کردم، بهتره اول از دست این دختر فرار کنیم.
خواستم برم بیرون که با سینا برخورد کردم. پشت سر من ایستاده بود و حالا درست رو به روی من بود. هیچ وقت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana، !Shîma! و یک کاربر دیگر

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(نسیما)

یه بیابون خشک و بی آب علف بود که هر چه قدر می‌دویدم دورتر می‌شدم. از تشنگی بی هدف به هر سویی کشیده می‌شدم. از دور دو نفر رو دیدم. به سمتشون دویدم. مامان و بابا بودند. از ته دلم فریاد زدم:
_مامان، بابا!
هر دوتاشون با تعجب و لبخند نگاهم می‌کردند. خوش‌حال بودم. اما، هر چی می‌دویدم دورتر می‌شدند. نفس کم آوردم و روی زمین افتادم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(مهتا)

پریدم و به سمت در حرکت کردم. فقط می خواستم برم.‌می‌خواستم خر طوریه برم. چرا نمی‌فهمید؟ با چنگ و لگد به جون در افتادم. ولی، باز نمی‌شد. این پسرِ سینا پس چی...
بی ادب نشو، بی ادب نشو!
پس چی می‌گفت؟
جیغ بنفشی تو دلم زدم و عصبی با پام به دیوار کوبیدم. روی زمین سر خوردم و به دیوار زل زدم. خدا می‌دونست چه قدر بی خوابی کشیده بودم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ^moon shadow^، * رهــــــا *، Nirvana و یک کاربر دیگر

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
اتاق سرد، تاریک و راز الود است. بوی خون تازه به وضوح حس می‌شود. کاملاً مشخص است که در این جا قتلی اتفاق افتاده.
در اتاق با قیژ قیژ بدی باز می‌شود. چهره‌ی دختر و پسری پشت در نمایان می‌گردد. کسی با پچ پچ در گوش مرد بـ*ـغل دستی‌اش می‌گوید:
_من، من این‌جا بودم.
دستانش می‌لرزد. تنها جایی که احساس آرامش می‌کند، دستان همان مرد است.
با جیغش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ^moon shadow^، * رهــــــا *، Nirvana و یک کاربر دیگر

Reyhaneh.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
249
امتیاز
153
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
(سارا)

با دیدن چهره‌ی نسیما که اون طور می‌لزید و خون سرفه می‌کرد از خودم بی خود شدم. عصبی‌تر از چیزی بودم که حتی به این که داشتم چه حرف‌هایی می‌زدم، فکر کنم.
فقط یک چیزی توی وجودم مدام بهم می‌گفت که عصبی هستم و باید خودم رو تخلیه کنم.
یاد تصویری که مهتا روی برگه کشیده بود افتادم. اسم سیامک توی سرم بارها و بارها تکرار می‌شد.
دستم رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان انتقام خونین | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana، !Shîma! و یک کاربر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا