- عضویت
- 14/9/19
- ارسال ها
- 50
- امتیاز واکنش
- 1,687
- امتیاز
- 153
- محل سکونت
- سرزمین آب هاا
- زمان حضور
- 2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
وارد لابی هتل شدیم ماهان و برسام منتظر ما بودند .
ماهان اومد سمتمون و گفت : کجایین شما ؟ یک ساعته معطل شماییم !
مهدخت: اولندش سلام برادر گرامی دومندش یک ساعت نه 45 دقیقه یا بیشتر سوما برو کنار حالم از بوی کله پاچه بهم خورد .
برسام: از کله پاچه بدت میاد؟
مهدخت صورتش جمع شد و با لحن بامزه ای گفت : اه شما چه جوری میتونید این کوفتو...
ماهان اومد سمتمون و گفت : کجایین شما ؟ یک ساعته معطل شماییم !
مهدخت: اولندش سلام برادر گرامی دومندش یک ساعت نه 45 دقیقه یا بیشتر سوما برو کنار حالم از بوی کله پاچه بهم خورد .
برسام: از کله پاچه بدت میاد؟
مهدخت صورتش جمع شد و با لحن بامزه ای گفت : اه شما چه جوری میتونید این کوفتو...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com