خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

از رمان خوشتون اومده؟

  • خوبه خوشم میاد.

    رای: 14 66.7%
  • بد نیست اشکالایی داره.

    رای: 5 23.8%
  • ادامه ندی بهتره.

    رای: 3 14.3%

  • مجموع رای دهندگان
    21
  • نظرسنجی بسته .

Mahdohkt_83

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/9/19
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,687
امتیاز
153
محل سکونت
سرزمین آب هاا
زمان حضور
2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
وارد لابی هتل شدیم ماهان و برسام منتظر ما بودند .
ماهان اومد سمتمون و گفت : کجایین شما ؟ یک ساعته معطل شماییم !
مهدخت: اولندش سلام برادر گرامی دومندش یک ساعت نه 45 دقیقه یا بیشتر سوما برو کنار حالم از بوی کله پاچه بهم خورد .
برسام: از کله پاچه بدت میاد؟
مهدخت صورتش جمع شد و با لحن بامزه ای گفت : اه شما چه جوری میتونید این کوفتو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، MaSuMeH_M، ASaLi_Nh8ay و 45 نفر دیگر

Mahdohkt_83

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/9/19
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,687
امتیاز
153
محل سکونت
سرزمین آب هاا
زمان حضور
2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک ساعتی شنا کردیم و رسیدیم به یه محل تاریک پری نگهبان یه نگاهی به دور و اطراف کرد که یهو همه جا روشن شد یه دیوار جلومون بود، و اطرافمون پر بود از مرجان های کوچیکه زیبا به شکل های مختلف و بسیار زیبا ، روی دیوارچهار شکل وجود داشت شکل های خورشید و ماه ، ابر و ستاره ، آب و اتش، خاک و باد .
آرمیتی : خب لطفا همزاد ها جلو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، MaSuMeH_M، ASaLi_Nh8ay و 42 نفر دیگر

Mahdohkt_83

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/9/19
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,687
امتیاز
153
محل سکونت
سرزمین آب هاا
زمان حضور
2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
توی یه مکان ناشناس بودم یهو قسمتی از فضا روشن شد و مردی جذاب اما بدجنس تکیه بر تـ*ـخت بزرگ قرمزش ، لبخند مسخره ای روی لـ*ـبش داشت یهو حرف زد : شما کوچولو ها نمیتونین من رو شکست بدین و قهقهه وحشتناکی سر داد.
بعدش یه عالمه صدا های عجیبی توی سرم پیچید که ازم کمک میخواستن و همه جا تاریک شد و من در هوا معلق بودم و از روی یه بلندی پرت شدم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، MaSuMeH_M، ASaLi_Nh8ay و 43 نفر دیگر

Mahdohkt_83

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/9/19
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,687
امتیاز
153
محل سکونت
سرزمین آب هاا
زمان حضور
2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماهان : من میگم سبزه چون بیشتر سطح زمین رو گیاها در بر گرفتن و اونام سبزن.
من : نه سبزم نیست، آبی رنگ مورد نظر ابیه.
ماهان : چطور به این نتیجه رسیدی؟
من: هفت دریا و هفت آسمان آبی رنگه که انتها نداره و عدد هفت برای ایرانیان باستان مقدس بوده و الهه آناهیتا هم یک الهه باستانیه، خب دلایلم چطوره؟
مهدخت یهو مثل این جنا پاشد و با سرعت از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، MaSuMeH_M، 1380.fatemeh و 41 نفر دیگر

Mahdohkt_83

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/9/19
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,687
امتیاز
153
محل سکونت
سرزمین آب هاا
زمان حضور
2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
۲ساعت بعد.
وارد غار شدیم باید این یارو راهنمای غارو سرگرم میکردیم و دنبال راه مخفی میگشتیم،راهنمای غار درباره قدمت و طول غار توضیح میداد.
فضای غار خیلی قشنگ بود آهک ها روی هم اشکال زیبایی رو به وجود آورده بودند و غار به واسطه چراغ های رنگی روشن بود،توی یه لحظه سر راهنما شلوغ شد و ما هم که یه راهه فرعی پیدا کرده بودم سریع به سمتش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، MaSuMeH_M، 1380.fatemeh و 41 نفر دیگر

Mahdohkt_83

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/9/19
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,687
امتیاز
153
محل سکونت
سرزمین آب هاا
زمان حضور
2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماهان: حالت خوبه شاهدخت بهتری الان؟
من: اره ممنون خوبم ازت ممنونم مهدخت.
مهدختی سری تکون داد،برسام با ناباوری گفت:چطور ممکنه تو از نور ماه تغذیه کرده باشی.
من:شاید چون نورخورشید ماه رو روشن می‌کنه و یه جورایی تبدیل به نور ماه میشه تونستم ازش استفاده کنم.
برسام:منطقیه، ولی توی دنیای ما منطق جایی نداره نمی‌دونم شایدم اونجوری که تو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، MaSuMeH_M، 1380.fatemeh و 39 نفر دیگر

Mahdohkt_83

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/9/19
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,687
امتیاز
153
محل سکونت
سرزمین آب هاا
زمان حضور
2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
بانوی زیبایی با چشمانی کهربایی پوستی گندمگون لـ*ـب های کوچک قلوه ای به رنگ سرخ موهایی به رنگ آسمان سرزمینشان طلایی به رگه های آبی نفتی با لباسی از نور که تمامی بدنش رو پوشونده بود رو دیدم روی یک صندلی نشسته بود و کتابی با جلد عجیب و غریب در دست داشت. ماهان زودتر از ما به خودش اومد و تا اومد خم شه تا تعظیم کنه الهه میترا دستشو بالا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، MaSuMeH_M، 1380.fatemeh و 37 نفر دیگر

Mahdohkt_83

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/9/19
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,687
امتیاز
153
محل سکونت
سرزمین آب هاا
زمان حضور
2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
یهو یادم اومد که ای شاهدخت مشنگ میتونی با بچه ها ارتباط ذهنی برقرار کنی، چشمامو بستم و تمرکز کردم به ذهن ماهان وصل شدم صدای ماهان توی ذهنم طنین انداز شد.

ماهان: وای خداروشکر پیدات کردیم.

من: کجایین شماها؟

ماهان:تو کجایی دختره دیوونه می‌دونی چقد سعی کردیم باهات ارتباط برقرار کنیم؟ این دیگه چه دیوار ذهنیه که ساختی؟

من: اولا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Saghár✿، MaSuMeH_M، 1380.fatemeh و 38 نفر دیگر

Mahdohkt_83

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/9/19
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,687
امتیاز
153
محل سکونت
سرزمین آب هاا
زمان حضور
2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای در رو مخم بود این دختره دیگه اعصابم و خورد کرده بود بابا برو بمیر دیگه مثلا خوابیدیم با صدای بلندی گفتم: بله ؟ چیه؟
صدای دختره: بانوی من لطفا آماده شوید وقت شام نزدیک است.
یه جیغ حرصی کشیدم البته آروم و کلافه گفتم: اوه باشه الان آماده میشم.
بلند شدم دنبال دشویی چیزی گشتم و آخرم رسیدم به همون دره درو باز کردم یه سرویس کامل، آبی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Saghár✿، MaSuMeH_M، 1380.fatemeh و 37 نفر دیگر

Mahdohkt_83

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/9/19
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,687
امتیاز
153
محل سکونت
سرزمین آب هاا
زمان حضور
2 روز 15 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
از اهل قصر خداحافظی کردیم،من سوار یه اسب سیاه رنگ خوشگل شدم.

من: سلام اسبی.

اسب: درود بانوی من.

من:تو اسم داری؟

اسب:نه بانو.

من:خب پس من چی صدات کنم،وایسا برات یه اسم انتخاب کنم خب فک کنم تندر مشکی خیلی بهت میاد مشکلی نداری که؟

تندر: نه بانوی من خیلی اسم قشنگیه.

بعد از کلی حرف زدن با تندر،رسیدیم به جایی که جنگل سفید تموم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان چهار ناجی | مهدیه زمانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، MaSuMeH_M، 1380.fatemeh و 39 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا