خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Ayda_Na

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,706
امتیاز
178
سن
22
محل سکونت
Tehran
زمان حضور
5 دقیقه
با ۱۲۱ تماس گرفتم گفتم: برق کوچه ما یک ساعته قطعه ولی اون ور خیابون برق داره.
گفت: ۵ دقیقه دیگه حل میشه.
۵دقیقه بعدبرق اون ورهم قطع کرد:tearsofjoy:
▧▨▧▨
یه رفیق داشتیم خیلی مذهبی بود
یه بار میخواست بیاد خونمون



انقد دم در گفت یالله آخرش بابام داد زد بیا تو دیگه منم چادر سرمه !:tearsofjoy::flushed:


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: MĀŘÝM، نسترن، Mahshid Setoodeh و 3 نفر دیگر

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
اگه مامانم نصف راهکارهایی که موقع دیدن سریال
به هنرپیشه اول سریال نشون میده ، به من گفته بود
الان کل مشکلات زندگیم حل شده بود !
به جون خودم
▧▨▧▨
یعنی یجوری شده که
قبل اینکه بخوای از مشکلاتت با یکی حرف بزنی
باس بهش بگی :
میدونم تو بدبخت تری
یه دقیقه خفه شو من حرفمو بزنم
بعد تو شروع کن
▧▨▧▨
و مترو انقلاب دختره گوشیش زنگ زد و جواب داد: الو من الان مترو میردامادم تا پنج دقیقه دیگه می رسم. یه وقت نری رضا!
پیرمرده داد زد: دروغ میگه رضا، مترو انقلابه رضا، برو واینسا.
▧▨▧▨
ﻭﺟﺐ ﺑﻪ ﻭﺟﺐ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺖ . . .
ﭘﺴﺖ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﯿﺲ ﺑﺎﻭ
ﯾﻪ ﻓﻠﺶ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻡ ، ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﻓﻨﻢ ﻣﯿﮑﻨﻦ


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MĀŘÝM، نسترن، Mahshid Setoodeh و 3 نفر دیگر

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
اغلب آدم ها دست کم یک بار عینک آفتابی شون رو گم کرده اند اما اغلب آدم ها تا آخر عمر حتی یک دونه عینک آفتابی هم پیدا نمی کنند، پس، جایی در این دنیا، آدم هایی هستند با چندین و چند هزار عینک آفتابی.
▧▨▧▨
من تعجب میکنم قضیه ای که با دعوا حل میشه،
چرا اینقد در موردش حرف میزنن ؟؟
▧▨▧▨
چرا از همون ماده ای که تو شامپو بچه ها استفاده میکنن
که چشمو نمیسوزنه، تو شامپوی ماها استفاده نمیکنن ؟؟؟
مگه چش ما چش سگه ؟؟؟
▧▨▧▨
دوستم تعریف می کرد رفته بوده خواستگاری، توی صحبت دو نفره دختره بهش گفته: راستش من قصد ازدواج ندارم! دوستم هم گفته: منم اومده بودم خونه تون میوه بخورم برم!
▧▨▧▨
پول خوشبختی میاره؛ من حاضرم این ریسک رو بپذیرم و به عنوان نمونه آزمایشگاهی ثابت کنم به جهانیان … دیگه کی با منه؟
▧▨▧▨
یک عدد نان سنگک، از دوره ی دویست تومانی، در فریزر مانده، کاملا سالم، بدون کپک، به بالاترین پیشنهاد فروخته می شود. قیمت پایه 300 تومان


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: MĀŘÝM، نسترن، Mahshid Setoodeh و 2 نفر دیگر

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
کارشناس: و لذا شاهد هستیم که کاهش افزایش پیدا کرده
مجری تلویزیون: ؟؟؟؟!!! منظورتون این هست که کمتر شده؟
کارشناس: یعنی بیشتر کم شده
مجری: یعنی با کاهش رو به رو هستیم؟
کارشناس: نرخ کاهش افزایش یافته
مجری: ... بله ... ادامه بدیم ...


■مطالب طنز ■

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: MĀŘÝM، Mahshid Setoodeh و ~kiana_stay~

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
الناز نوشت:
امرو نشستم تو تاکسی
مرده گفت
میشه با تلفنتون یه زنگ بزنم
من اون لحظه خیلی به نظر زرنگ اومدم از نظر خودم که گفتم
بگید شماره تونو بگیرم
گفت ، گرفتم
موبایل خودش زنگ خورد
پیاده شد
دود از کله ی ابلهم بلند شد
به راننده گفتم
ما چقد ساده ایم به قرآن
راننده هه گفت : نخیر خانوم
شما ساده ای
ما نیستیم


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تعجب
  • قهقهه
Reactions: MĀŘÝM، Mahshid Setoodeh و ~kiana_stay~

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
بعله یارو با شلوار جین پاره و موهای فشن و خواهر و مادر خفن تر از خودش اومده خواستگاری خواهرم،
میگه من می خوام همسر آیندم چادری باشه
▧▨▧▨
پونصد تومان بهش دادم فالمو ميگيره ميگه آينده تاريكي در پيش داري! ميگم جدي ميگي؟؟؟
ميگه يه هزاري بده شايد يه روشنايي پيدا شه
▧▨▧▨
میری رستوران بین راهی دستشویی، میای بیرون یه نفر دنبالت میدوئه که آقا پولش!!! میگی آخه آقا جان این دستشویی هم کثیفه، هم چاهش گرفته، هم صابون نداره!!! یارو چنان داد و فریاد میکنه انگار دزد گرفته!!! آخر مجبور میشی پول رو بدی


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • خنده
Reactions: MĀŘÝM، نسترن، Mahshid Setoodeh و یک کاربر دیگر

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
قبل از ١٢ بخوابيم ميگن مرغي، بعد از ١٢ بخوابيم ميگن جغدي، رأس ١٢ بخوابيم ميگن بمير بابا با اين سر وقت خوابيدنت...
چه غلطي كنيم بالاخره؟
▧▨▧▨
طرف با هزار بدبختی از خورد و خوراک زن و بچش زده پنجاه تومن جور کرده سر عقد بده به بچه برادرش
اونوقت فامیلای دختره میخونن چرا بیشتر ندادی ؟ چرا ویلا ندادی ؟
▧▨▧▨
بچه هه تا دیروز واسه باباش چشم-چشم-دو ابرو میکشید ، امروز شاخ و شونه میکشه
▧▨▧▨
تو تاکسی بودیم، بعد راننده هه اومد از یه فرعی تو اصلی بپیچه به راست، از 5 نفر آدم تو ماشین 4 نفر سمت چپو نگاه کردن که ببینن ماشین میاد یا نه. تنها کسی که نگاه نکرد راننده بود
▧▨▧▨
اولین جلسه ی کلاس بود، استاد اسامی بچه ها را یکی یکی می خواند، رسید به اسم «بارانه». شخص مورد نظر را که پیدا کرد پرسید: واسه چی بارانه؟ دختر جواب داد: واسه اینکه روز تولدم بارون میومده ! برادر اهل دلی از ته کلاس گفت: خوبه اون روز آفتابی نبوده


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: MĀŘÝM، زهرا جهانی، Mahshid Setoodeh و یک کاربر دیگر

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
به بابام میگم میخوام برم سمت گیاهخواری ! نظرت چیه ؟!
بابام : آفرین پسرم خیلی هم خوبه مگه تو چیت از بـُز کمتره !!
▧▨▧▨
مامانم به داداشم گفت برو خیارو گوجه و بادمجون بگیر .
داداشم رفت و اومد جای بادمجون پنیر گرفت .
مامانم گفت : چرا پنیر گرفتی ؟
داداشم : قلم سوم یادم رفت ، گفتم چون کنار خیار و گوجه همیشه پنیر میخوریم شاید پنیر باشه !
حالا مامانم بدتر از داداشم : کاش حدأقل یاد سالاد میافتادی کاهو میگرفتی
▧▨▧▨
بابام یه مرغ مینا خریده ، نره ، بهش میگه مرغ سینا
▧▨▧▨
یکی از فامیلامون ( دختر ) یک سال مالزی بود ، بعد دو سال رفت کانادا ، تنهام زندگی میکنه . واسه تعطیلات برگشته ایران . خواست بره کیش با دوستش ، باباش اجازه نداد ! گفت نمیذارم تنها بری مسافرت !
▧▨▧▨
بابام دوآتیشه طرفداره آلمانه . منم اسپانیا . داداشم ایتالیا . این وسط مامانم میگه ” منم طرفداره فرانسه هستم ! ” میگم ” از بازی کدوم بازیکنش خوشت میاد ؟! میگه ” بازیکناشو خوب نمی شناسم ! اما ظرفو ظروفشو خوب می شناسم !


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MĀŘÝM، نسترن، Mahshid Setoodeh و 2 نفر دیگر

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
سر شب لپتاپ رو خاموش کردم رفتم نشستم تو پذیرایی در جوار خانواده
۱ دقیقه بعد مامانم : لپتاپت سوخته ؟
من : نه
۳ دقیقه بعد بابام : اینترنتت شارژش تموم شد ؟
من : نه
اندکی بعد بابام : چی شده حالت خوب نیست ؟
من : نه چطور ؟
یه ذره بعد مامانم : تو چته ؟ چرا سرت تو لپتاپ نیست ؟
من : خب گفتم یکم بیام پیش شما بشینم !
بابام : مطمئنی طوری نشده ؟
مامانم : خب بگو چرا اینجوری میکنی آخه ؟
هیچی دیگه پا شدم اومدم لپتاپ رو روشن کردم


■مطالب طنز ■

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Mahshid Setoodeh، ~kiana_stay~ و یک کاربر دیگر

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
امروز از برنامه Google Earth پشت بوم خونمون رو پیدا کردم ! نشون مامانم دادم !
حالا یه نقطه سیاه پیدا کرده کف میزنه و با کلی ذوق و شوق میگه این منم دارم لباس پهن میکنم !
حالا بابام اومده مامانم بهش گفت !
لامصب بابام اومده میزنه پس گردنم میگه چرا عکس مامانتو میذاری تو اینترنت !
▧▨▧▨
بابام میگه مربی اسپانیا چرا از مسی استفاده نمیکنه ؟!؟!
▧▨▧▨
مامانم اومده میگه سرویس بهداشتی رو الان جرم گیری کردم و برقش انداختم ، ببینم یه نفر رفته دسشویی قلم پاشو میشکنم !!
▧▨▧▨
فامیلمون زنگ زده میگه میخوام برنامه ورد و پاور پوینت رو نصب کنم ، کدوم دکمه رو بزنم !
▧▨▧▨
بابا و مامانم با هم قهر بودن ، بردمشون سینما تا به این بهونه آشتی‌ شون بدم. توی کافی شاپ سینما نشستیم همونجا آشتی کردن . حالا می‌گم پا شین بریم فیلم ببینیم . سر اینکه کدوم سالن بریم و چه فیلمی ببینیم با هم دعواشون شد ، برگشتیم خونه


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، نسترن، Mahshid Setoodeh و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا