- عضویت
- 10/8/18
- ارسال ها
- 140
- امتیاز واکنش
- 1,299
- امتیاز
- 163
- سن
- 20
- محل سکونت
- بوشهر
- زمان حضور
- 2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
(پونه)
به لوازم آرایشی که رهام برام آورده بود نگاهی انداختم.
رهام با گنگی گفت:
-خوبن دیگه؟ من فقط همینها رو توی اتاق زیبا پیدا کردم، اون ریمله هم واسه مامانمه؛ ریمل زیبا گشتم پیدا نشد.
لبخندی زدم.
-مرسی!
دستی به گردنش کشید و گفت:
-خواهش میکنم.
لباس کرم رنگ از جنس حریر زخیم که سر تا سر سنگ کاری شده بود و برق میزد رو برداشتم...
به لوازم آرایشی که رهام برام آورده بود نگاهی انداختم.
رهام با گنگی گفت:
-خوبن دیگه؟ من فقط همینها رو توی اتاق زیبا پیدا کردم، اون ریمله هم واسه مامانمه؛ ریمل زیبا گشتم پیدا نشد.
لبخندی زدم.
-مرسی!
دستی به گردنش کشید و گفت:
-خواهش میکنم.
لباس کرم رنگ از جنس حریر زخیم که سر تا سر سنگ کاری شده بود و برق میزد رو برداشتم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: