خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌لرزیدم. از ترس داشت وجودم ذره ذره آب می‌شد! صدای زمزمه‌های عصبی زیر لـ*ـبش گوشم رو نوازش می‌کرد.
به سرعت برگشت سمتم و نعره و خوابوندن مشتش توی دیوار کنار گوشم هماهنگ شد؛
اینقد سریع که فرصت عکس العمل بهم نداد!
با نعره‌اش قطره‌های خون توی صورتم پاشیده و حالم به هم خورد! قلبم دیگه داشت سـ*ـینم رو شکاف می‌داد تا بزنه بیرون!
نفس نفس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا *، Nirvana و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم واسش لک زد! همیشه با خودم این تصور رو داشتم که هر وقت دوباره رهام رو دیدم یه عالمه حرف دارم که باید بهش بگم!
رهام؟! به من فکر می‌کنی یا نه، یا دلت رو با نشناختنت زدم؟!
من حتی اگه ببینمتم دیگه چطور تو روت نگاه کنم!
با حرص پوست لـ*ـبم رو کندم که سوزش داد و شوری خون رو روی زبونم احساس کردم.
نرگس:
-تو توهمی‌ها، می‌خوام که روهان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا *، Nirvana و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
یه صورت سبز رنگ با چشم‌های توپی نارنجی! دندون‌هاش مثل دندون‌های الینا بود و لرز به تنم می‌نداخت!
آب دهنم رو با صدا قورت دادم. خنده کریهی کرد.
(رهام)
از عصبانیت می‌لرزیدم! من ریتاسا رو نابود می‌کنم و به آتش می‌کشم، تک تکشون رو می‌کشم اگه مویی از سر پونه کم بشه!
هرجا می‌گشتم نبود که نبود، انگار آب شده رفته توی زمین!
همه جا رو گشتم، اثری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا *، Nirvana و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
واقعا چطوری باید آرامشم رو توصیف می‌کردم؟!
خدا می‌دونه که چقدر دلتنگش بودم! خدا می‌دونه که چه روزهایی از اون روزایی که با عشق کنارش بودم، گذشت و چه زجرها نکشیدم!
زبون باز کردم.
-کاریت که نکرد، هان؟ تو خوبی؟!
بینیش رو بالا کشید.
پونه:
-نیستم رهام، خوب نیستم!
بی‌صدا اشک ریختم. لرزش شونه‌هاش حاکم گریه‌هاش بود. مشتی آروم به سـ*ـینم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا *، Nirvana و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
طلبکارانه گفت:
-آره، من زدم! دنبال فوضولش هم می‌گشتم که خدا رو شکر پیدا شد!
سـ*ـینم از حرص بالا و پایین می‌شد.
(پونه)
الان بود که بزنن با دندون هم رو تیکه تیکه کنن!
می‌دونستم رهام طاقت زبون درازی کسی رو نداره، نرگس هم که خدا بیشترش کنه!
رهام:
-ببین!
نرگس دستشو توی هوا تکون داد..
نرگس:
-هان؟!
یهو رهام سمتش خیز برداشت و موهاش رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا *، Nirvana و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
ریاکانت به سمت نرگس رفت.
ریاکانت:
-کمک نمی‌خواین؟!
نرگس با اخم بهش نگاه کرد.
نرگس:
-نخیر!
ریاکانت دست به کمر شد.
ریاکانت:
-ولی اگه اینجوری ادامه بدی دسته کنده می‌شه، اینقدرم در رو به داخل هل نده.
نرگس همون جور که هل می‌داد گفت:
-به شما ربطی نداره!
ریاکانت:
-خانومه جنگیر، برو کنار...
نرگس:
-نمی‌رم!
ریاکانت با یه حرکت بازوش رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا *، ^moon shadow^ و 4 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
از شدت جیغ‌ها گلوم می‌سوخت. شکمم کلا زخم بود و از داغیش خون‌ریزی رو احساس می‌کردم. به چاه رسیده بود!
-کمک! رهام!
افتادنم توی چاه و سیاهی مطلق!
(رهام)
لبخند به لـ*ـب وارد کلبه شدم.
غذاهایی رو که از دنیای انسان‌ها آورده بودم رو روی زمین گذاشتم!
سرم رو بالا اوردم و با چشم اتاق رو از نظر گذروندم.
جای خالی پونه اخم‌هام رو توی هم برد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، ^moon shadow^، Nirvana و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
دست‌هام رو زیر چونم زده بودم و پاهام رو آروم توی هوا تکون می‌دادم.
هرچی بهش مشت زدم، هرچی داد و هوار کردم، هرچی جیغ کشیدم انگار نه انگار...
پس ترجیح دادم بیخیالش بشم، الانم مثله یه عروسک ریلکس روی شونش هستم و نمی‌دونم کدوم قبرستونی من رو می‌بره.
آخه لعنتی، نه آدم نر جن! سنگینی هیکلم اذیتت نمی.کنه؟
افکارم رو به زبون آوردم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، ^moon shadow^، Nirvana و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
زیر لـ*ـب زبون درازی نثارم کرد.
-چی گفتی؟
ریاکانت:
-هیچی!
-من زبون درازم جن بو داده؟!
محکم انداختم روی زمین که آخم بلند شد. با صورت جمع شده دستم رو توی هوا تکون دادم.
-مگه مرض داری؟!
ریاکانت:
-بار آخرت باشه به من توهین می‌کنی! فهمیدی یا حالیت کنم؟
از جا بلند شدم و و خاک لباسم رو تکوندم. موهام پر از خرده برگ شده بودن. وسواس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، ^moon shadow^، Nirvana و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
-دست بردار! تا من نخواستم، نمی‌تونی از اینجا بری بیرون!
پشتش رو به من کرد. اخم‌هام رفت تو هم، چه زود بحث رو عوض می‌کنه!
-می‌خوای، باید بخوای! من باید برم پونه رو پیدا کنم!
ریاکانت:
-نیا و رهام هستن، اون‌ها هرچی باشه بهتر از تو ریتاسا رو می‌شناسن؛می‌گردن پیداش می‌کنن.
(رهام)
آروم و بی‌صدا اشک‌هام جاری می‌شدن و گونم رو خیس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا *، ^moon shadow^ و 3 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا