- عضویت
- 10/8/18
- ارسال ها
- 140
- امتیاز واکنش
- 1,299
- امتیاز
- 163
- سن
- 20
- محل سکونت
- بوشهر
- زمان حضور
- 2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
میلرزیدم. از ترس داشت وجودم ذره ذره آب میشد! صدای زمزمههای عصبی زیر لـ*ـبش گوشم رو نوازش میکرد.
به سرعت برگشت سمتم و نعره و خوابوندن مشتش توی دیوار کنار گوشم هماهنگ شد؛
اینقد سریع که فرصت عکس العمل بهم نداد!
با نعرهاش قطرههای خون توی صورتم پاشیده و حالم به هم خورد! قلبم دیگه داشت سـ*ـینم رو شکاف میداد تا بزنه بیرون!
نفس نفس...
به سرعت برگشت سمتم و نعره و خوابوندن مشتش توی دیوار کنار گوشم هماهنگ شد؛
اینقد سریع که فرصت عکس العمل بهم نداد!
با نعرهاش قطرههای خون توی صورتم پاشیده و حالم به هم خورد! قلبم دیگه داشت سـ*ـینم رو شکاف میداد تا بزنه بیرون!
نفس نفس...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: