نویسنده این موضوع
روی آن تابی که باهم رقص و بازی داشتیم
فصل پاییزی ڪه در آن حس نازی داشتیم
رفتی و جای قدم هایت چه میڪوبد مرا
روی تاب عباسی و شب رمز و رازی داشتیم
بعد تو جایت به جز یڪ برگ خشڪیده نشد
ما به مُـهر عاشــقی راز و نیازی داشتیم
چون ڪه گشتم در طنین شب صدای صبح را
یادم امد با همین شب سوز و سازی داشتیم
غربتم را در دلم تمدید ڪردی بعد خود
تا فرامـوشی دل راه درازی داشتیم
فصل پاییزی ڪه در آن حس نازی داشتیم
رفتی و جای قدم هایت چه میڪوبد مرا
روی تاب عباسی و شب رمز و رازی داشتیم
بعد تو جایت به جز یڪ برگ خشڪیده نشد
ما به مُـهر عاشــقی راز و نیازی داشتیم
چون ڪه گشتم در طنین شب صدای صبح را
یادم امد با همین شب سوز و سازی داشتیم
غربتم را در دلم تمدید ڪردی بعد خود
تا فرامـوشی دل راه درازی داشتیم
دل نوشتههای عاشقانه
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com