خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای علی‌اکبر، میان گریه‌هایم و افکارم، خط می‌اندازد. برایم درد و دل می‌کند، شاید فراموش کرده است چه‌قدر برایش نامحرمم:
- داره میره توی هفت‌ماه. وقتی بهم گفتی حامله‌ام، آیلین تازه به دنیا اومده بود. روزهای سختی بود؛ باید کنار تو می‌موندم و از طرفی، یاسمن هم جز من کسی رو نداشت و اون روزا، بیشتر از همیشه به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
یعنی به فکر من هم بوده است؟ چه اتفاق میمونی بعد از هشت‌سال دوری و نفرت! کاملا دراز کشیده‌ام. او هم بالطبع روی فرش نرم، دراز می‌کشد و کوسنی را زیر سرش می‌گذارد. به سمت من می‌چرخد و من با لحن آرامی می‌پرسم:
- چی شد با یاسمن آشنا شدی؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 3 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
گوشی از دستم روی زمین رها می‌شود و من هراسان جیغ می‌کشم و به دنبالش می‌گردم. لعنت به من؛ بچه را به حال خودش رها کردم؟ وای نکند بلایی سرش بیاید؟ خودم را می‌کشم! به خدا قسم که یک تار مو از او کم شود، خودم را می‌کشم. اصلا من هیچ، علی‌اکبر خاکم می‌کند.
هراسان و سراسیمه، در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
باز قلب نالانم خون گریه می‌کند! قلب بیچاره‌ام از بازگشت یاسمن هراس دارد؛ اگر او بیاید، الیسیما را باید خاک کرد. می‌خواهم بغضم را قورت دهم؛ اما نمی‌توانم. دهانم خشک شده است و دیگر بزاقی نیست که به واسطه‌ی آن، بغضم راحت‌تر قورت داده شود. این فکری است که پنج‌ماه است رهایم نمی‌کند. بغضم برای شکستن به غده‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
تردیدم، خود به خود، با لحن نرمش کنار می‌رود و دلم قرص می‌شود تا از درد و هراسِ درونم برایش بگویم:
- اگه...اگه یاسمن برگرده... تو... میبری آیلین رو؟
مات نگاهم می‌ماند. می‌دانستم این‌جای خط کم می‌آورد؛ پس حال که او متوقف مانده، من می‌تازانم:
- می‌بریش... می‌دونم... بی‌معرفت... من بدون این بچه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
- بیست و یه سالم بود. توی یه مؤسسه خیریه بودم؛ از اینا که به جوون‌های فراری و اینا کمک می‌کردن و اینایی رو که از پارتی‌ها جمع می‌کردن، ارشاد می‌کردن. یه روزی، یه دختری رو آوردن با وضع ناجور. می‌گفتن توی خیابون جمعش کردن و کسی رو هم نداره انگاری... اولین‌بارم نبود که از اینا دیده بودم؛ ولی فکر می‌کردم کسی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
کم‌کم شالش اومد جلو، موهاش رفتن تو، مانتوهاش بلند شدن، شلواراش از تنگی و چسبونی دراومدن، حرکتای جلفش، لات‌بازی‌هاش، سیگارکشیدناش، با تیغ بازی‌کردناش کنار رفت و شد یه آدم جدید. کسی که من از بی‌آلایشیش، از اینکه حفره نداشت تو زندگیش، اینکه حس می‌کردم می‌شناسمش و همه‌چیش رو می‌دونم، من اینا رو دیدم و دوستش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
از دماوند می‌خواهم تنهایم بگذارد؛ اما نمی‌رود. حرف‌هایش از دست‌هایی که آن پشت، خونین به دروغ و ریا بودند، پرده برداشتند! آه الیسیما، می‌دانی چرا بیشتر از همه زخم خوردی؟ چون چه وقتی نوجوان بودی چه وقتی بزرگ شدی، همیشه رو بازی کردی، هفت‌خط روزگار نبودی که این چنین تنت به دست روزگار خط‌خطی شد! روزگار را زخمی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
بابام برمی‌گرده؛ ولی می‌بینه ای دل غافل! جناب سام زده با شرکت و برای خودش دم و دستکی راه انداخته. با هویت جعلی و پول برای خودش داره خوش می‌گذرونه.
- هو..هویت جعلـ..ی؟
پوزخند می‌زند:
- بابای تو هم ختم روزگاره الیسیما! ازش الکی بت ساختی و این بت رو داری می‌پرستی...حالا بیا و عین یه آدم معمولی نگاهش کن! جز یه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
زندگی من و تو، بابات و حتی بابای منم پر از حفره‌اس... نمی‌تونیم همدیگه رو درک کنیم؛ چون جای هم نیستیم و حتی نمی‌تونیم همدیگه رو قضاوت کنیم، فقط می‌تونیم بشنویم قصه‌ی همدیگه رو. بارها به من گفتی چرا برنگشتی پیش مامانت و از این حرفا! چرا مادر بدبختت رو هشت‌سال چشم به انتظار نگه داشتی. ببین الآن من دلیلم رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا