- عضویت
- 24/7/18
- ارسال ها
- 1,239
- امتیاز واکنش
- 26,385
- امتیاز
- 373
- زمان حضور
- 16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
منم مادرم رو خیلی زیاد دوست داشتم؛ ولی خودش میدونه که چرا این دوستداشتن رو نابود کرد. دیگه دلم نمیخواد بیشتر از این چیزی بگم... فقط این رو بدون، یه جایی به بزرگی آسمون توی قلبم، برای مادرمه، برای سمیه! سمیهای که البرز رو ول کرد به حال خودش، درسته اون موقعها البرز وضع خوبی بهخاطر مردن خواهرش و مشکلاتش...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: