خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

بهترین جلد رمان لیانا، کدوم یکی بود؟

  • لیانا

    رای: 7 63.6%
  • بازگشتی برای پایان

    رای: 4 36.4%
  • کلبه ای میان جنگل

    رای: 2 18.2%
  • جدال نهایی

    رای: 5 45.5%

  • مجموع رای دهندگان
    11
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
با گذشت چنددقیقه صدای آن‌ مرد و شبح‌هایی که ظاهراً در اتاق مشغول پرواز بودند، قطع شده و صدای کوبیده‌شدن در بلند شد. روبی‌ نفس راحتی کشید و صورتش را با دست پوشاند.
شنیدن صدای آن‌ها تأثیر بدی روی حس شجاعتش گذاشته بود، دیگر چیزی نمانده بود که از ادامه‌ی راه پشیمان شود. اما از همان‌لحظه‌ای که چنین تصمیمی‌ از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish، Nirvana، ^moon shadow^ و 4 نفر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
برای خارج‌شدن راه دیگری به ذهنش نمی‌‌رسید. در صورت قفل‌بودن در انبار، باید این‌ ریسک بزرگ را انجام می‌داد. البته راه دیگری نیز وجود داشت، آن هم این بود که راه آمده را برگردد و خیره به صورت‌های ناامید و دل‌سرد جاناتان، کاترین و دوستانش، بگوید:
- متأسفم، در قفل بود و من نتونستم وارد بشم.
حتی تصور چنین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish، Nirvana، ^moon shadow^ و 3 نفر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
روبی به تندی سرش را برگرداند و بر سرعتش افزود تا زودتر به سلول بعدی برسد. در یک‌لحظه گمان کرد که او را پیدا کرده است؛ اما بعد به یاد آورد که موهای سباستین مشکی است و هیکل مردانه‌اش بسیار ورزیده‌تر از آن‌پسر لاغر و پژمرده است.
روبی جلوتر رفت و به پسری که به دیوار تکیه داده و آن را نوازش می‌کرد، نگاه کرد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish، Nirvana، ^moon shadow^ و 3 نفر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
این‌جمله را مردی گفت که سرش به طرز حیرت‌آوری از لای میله‌ها بیرون زده بود و مدام سرتاپای روبی را برانداز می‌کرد. موهای کثیف و در‌هم گره‌خورده‌اش تا عرض شانه‌هایش می رسید. صورتش چنان سیاه و کثیف بود که چهره‌اش مشخص نبود؛ اما روبی به راحتی می‌توانست چشم‌های سیاه شرورش را در صورتش تشخیص بدهد. از آن‌مرد بوی بد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish، Nirvana، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
حتی یک‌ثانیه هم طول نکشید، در یک‌لحظه انفجار کوچکی رخ داد و صدای مهیبی در کل سیاه‌چال پیچید. گرد‌وغبار همه‌جا را فراگرفته بود، روبی می‌توانست صدای همهمه‌ی زندانیان دیگر را بشنود، حتی می‌توانست صدای نعره‌ی آن‌مرد را میان باقی صداهای دیگر تشخیص دهد. او فریاد می‌زد:
- انفجار! انفجار! مهاجما به ما حمله کردن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish، Nirvana، ^moon shadow^ و 3 نفر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو اون‌ موقع خیلی‌ کوچیک بودی... فقط چهارسالت بود. جاناتان تو و مادرت رو توی اتاق کاترین مخفی کرد؛ اما خبر نداشت که نارسیسا و افرادش از راه مخفی اتاق خود ملکه وارد قصر می‌شن.
لبخند سباستین روی دهان خشک شده و بار دیگر ایستاد. روبی که از حالت چهره‌ی او ترسیده بود، با صدای بسیار آهسته‌ای گفت:
- وقتی... وقتی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish، Nirvana، ^moon shadow^ و 3 نفر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
سباستین نفس عمیقی کشید، چشم‌هایش را بست و با آخرین قدرتش نشان را به سمت عقب کشید تا از پوستش جدا شود.
در یک‌ لحظه چنان فریادی از سر درد و سوزش گردنش کشید که روبی تکان محکمی خورده و با ترس به دیوار پشت سرش چسبید.
سباستین پس‌ از آن‌که انعکاس صدایش رو به خاموشی رفت، لحظه‌ای مکث کرد. با تمام تلاشی که کرده بود،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish، Nirvana، ^moon shadow^ و 3 نفر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
اما روبی برای اندیشیدن به این‌ مسئله فرصتی نیافت؛ زیرا همان‌ لحظه چشمش به جسم بی‌حال سباستین افتاد که به شدت می‌لرزید و تکان می‌خورد.
با عجله خود را به او رساند. چشم‌هایش بسته بودند؛ اما دندان‌هایش مدام به هم می‌خوردند و با وجود سرمای سیاه‌چال، عرق از سر و رویش می‌ریخت.
روبی که بار دیگر به گریه افتاده بود،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish، Nirvana، ^moon shadow^ و 3 نفر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
روبی که هنوز در حال گریه و التماس بود، با دیدن چشم‌های نیمه‌باز سباستین ناله‌ای کرد و با صدای ضعیفی گفت:
- سباستین!
چشم‌های باز سباستین مستقیماً به چشم‌های قهوه‌ای روبی دوخته شده بود. هردو بی‌آنکه حرفی بزنند به یکدیگر خیره شده بودند. اما هنوز ثانیه‌ای نگذشته بود که اشک در چشم‌های سباستین حلقه زد و باعث...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish، Nirvana، ^moon shadow^ و 3 نفر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
سباستین بی‌توجه به لحن هشداردهنده‌ی روبی‌گفت:
- عقلت رو از دست دادی؟ همین الانش هم معلوم نیست که اون‌بیرون چه خبر شده، اون‌وقت تو...
- چاره‌ی دیگه‌ای نداریم، این‌ مأموریتیه که پدرت به عهده‌ی من گذاشته.
سباستین سعی کرد دگرگونی حالش نسبت به شنیدن نام پدرش را نادیده بگیرد و با صدای ضعیفی گفت:
- این‌جوری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish، Nirvana، ^moon shadow^ و یک کاربر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا