خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

قصه

  1. سیده کوثر موسوی

    قصه فردا هم بیا

    قصه ای آموزنده و کودکانه درباره بازی کردن با دوست قصه شب”فردا هم بیا”: امیر توی اتاق بود. حوصله اش سر رفته بود. دلش می خواست بازی کند، ولی همبازی نداشت. او از اتاق بیرون آمد. کفش هایش را پوشید و به حیاط رفت. توی حیاط، حوض کوچکی بود. توی حوض، ماهی کوچولویی شنا می کرد. امیر به کنار حوض رفت. دستش...
  2. سیده کوثر موسوی

    قصه جالب مداد جادویی

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره تنبلی کردن جینو حوصله نوشتن نداشت. با اینکه عاشق مدرسه بود به خاطر مشق نوشتن از درس و مدرسه خسته می شد. او با خودش فکر می کرد کاش یک مداد جادویی داشتم و می توانستم با آن مشقهایم را بنویسم. آن وقت فقط مداد را روی دفتر می گذاشتم و خودش شروع به نوشتن می کرد. جینو...
  3. سیده کوثر موسوی

    قصه کفش دوزکی که میخواست عروسی کند

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره مهربانی قصه شب “کفشدوزکی که می خواست عروسی کند”: کفشدوزکی بود بسیار زیبا که آنقدر قشنگ بود که همه ی آقا کفشدوزک ها دلشان می خواست با او عروسی کنند. اما خانم کفشدوزک که خودش می دانست چقدر قشنگ و زیباست فقط ناز می کرد و از روی این گل به روی آن گل می نشست. او بال...
  4. سیده کوثر موسوی

    قصه زیر قارچ

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره رشدکردن قصه شب “زیر قارچ”: روزی مورچه ای برای خودش گردش می کرد که ناگهان باران آمد، چه بارانی تند و تند. مورچه با خودش گفت: “کجا بروم تا باران خیسم نکند؟ ” او در میان چمنزار قارچ کوچکی دید. به طرف قارچ دوید و زیر کلاهک آن پنهان شد. مورچه زیر کلاهک قارچ نشسته بود...
  5. سیده کوثر موسوی

    قصه راپونزل

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره بدجنسی راپونزل یکی از قصه های معروف ادبیات کودکان اروپاست. کودکان اروپایی این قصه زیبا را بسیار دوست دارند. قصه شب”راپونزل”: روزگاری زن و شوهری زندگی می کردند که خیلی دلشان می خواست فرزندی داشته باشند. پنجره کلبه کوچک آنها به روی باغی زیبا، پر از گیاهان و گل های...
  6. سیده کوثر موسوی

    قصه زیبای خفته

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره بدی کردن زیبای خفته یکی از داستان های معروف اروپاست. برادران گریم این داستان را بازنویسی کرده اند. قصه شب “زیبای خفته” : در روزگاران قدیم پادشاه و ملکه ای بودند که فرزندی نداشتند و هر روز آرزو می کردند که صاحب فرزندی شوند. یک روز که ملکه در کنار یک رودخانه مشغول...
  7. سیده کوثر موسوی

    داستان رابین هود

    در گذشته های دور در شهر ناتینگهام پرنس جان پادشاه شد. او با فریب برادرش چارلز حکومت را در دست گرفت و شروع به ظلم به مردم کرد. او هیچ چیز را بیشتر از سکه های طلا دوست نداشت. برای همین دستور داد از مردم مالیات زیادی بگیرند. هیس دوست و مشاور پرنس جان بود. هیس از پرنس جان خواست مالیات ها را چند...
  8. سیده کوثر موسوی

    داستان سیندرلا

    داستان سیندرلا را با زبانی کودکانه و لحنی دلنشین و جذاب در این مطلب ارائه می دهیم که مطمئنا مطالعه این داستان خاطره انگیز و زیبا درباره زندگی سیندرلا و شاهزده برای شما نیز جذاب خواهد بود. قصه سیندرلا یکی از قصه های فوق العاده زیبا و دلنشین است که احتمالا بارها آن را از زبان دیگران شنیده ایم و...
  9. سیده کوثر موسوی

    قصه شیر و آدمیزاد

    يکی بود يکی نبود ، غير از خدا هيچکس نبود. يک روز شير در ميدان جنگل نشسته بود و بازي کردن بچه هايش را تماشا مي کرد که ناگهان جمعي از ميمونها و شغالها در حال فرار به آنجا رسيدند. شير پرسيد: « چه خبر است؟» گفتند: « هيچي، يک آدميزاد به طرف جنگل مي آمد و ما ترسيديم.» شير با خود فکر کرد که لابد...
  10. سیده کوثر موسوی

    قصه شیر مهربان

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره حسادت مرزبان نامه یکی از منابع قدیمی ایران است. این کتاب شامل حکایت ها و افسانه های حکمت است که از زبان جانوران سخن می گوید. قصه شب “شیر مهربان”: یکی بود، یکی نبود. در زمان های قدیم جنگلی بود مثل همه جنگل ها که شیری مثل همه شیرها در آنجا پادشاهی می کرد، اما این...
  11. سیده کوثر موسوی

    قصه کودکانه فقط یک جعبه

    یک جعبه، وسط جاده افتاده بود. روباهی از راه رسید. روباه که همیشه گرسنه بود، جعبه را بو کرد و گفت: «چه جعبه ی بزرگی! حتماً توی آن یک مرغ چاق و چله هست!» و سعی کرد جعبه را باز کند. کمی بعد، مار از راه رسید. مار، همیشه دنبال چیزهای عجیب و غریب می گشت. برای همین، دور جعبه حلقه زد و گفت: «چه جعبه ی...
  12. سیده کوثر موسوی

    قصه جادوی مار سفید

    سال ها قبل پادشاهی بود که در علم و دانایی شهره ی جهان بود. هیچ چیز از نظر او پنهان نمی ماند و به نظر می رسیدکه رازها ی نهان از آسمان به او می رسد. اما این پادشاه عادت عجیبی داشت، هر شب باید خدمتکاری معتمد ظرفی سربسته را بعد از شام برایش می آورد، هیچکس از محتویات درون ظرف خبر نداشت، چون پادشاه...
  13. سیده کوثر موسوی

    قصه خانم مار زنگی

    قصه خانم مار زنگی مار زنگی مار زنگییک روز گرم تابستان، خانم مار زنگی از خواب بیدارشد. دمش را تکان داد و راه افتاد تا برود و کمی گردش کند. همین طور که بدنش را روی زمین می کشید و جلو می رفت، به تخته سنگی رسید که مامان مارمولک و پسرش روی آن نشسته بودند. مامان مارمولک همین که چشمش به مار زنگی...
  14. سیده کوثر موسوی

    قصه خرس تنبل و فصل ها

    قصه خرس تنبل و فصل‌ها سلام سلام آی بچه‌های مهربون کوچولوهای خوش زبون امروز هم با قصه‌های رعنا به خونه‌های شما اومده‌ایم یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ‌کی نبود. یه خرسی بود تنبله تنبل. توی یک جنگل زندگی می‌کرد. بهار اومده بود و برف‌ها آب شده بودند و برگ‌های درختان از دوباره در‌اومده...
  15. سیده کوثر موسوی

    قصه خرس کوچولوها و پسرک

    یکی از بهترین روش های آموزش به کودکان از طریق شنیدن داستان می باشد .که امروزه بسیاری از روانشناسان برای حل اختلالات کودکان از قصه درمانی استفاده می کنند . هدف‌ آموزشی این داستان : این داستان بخشندگی و نتیجه گرفتن از کارهای مثبت رو به بچه ها می آموزد . و به آنها می آموزد که مهربانی باعث...
  16. سیده کوثر موسوی

    قصه کودکانه خرس کوچولو

    قصه کودکانه خرس کوچولو خرس کوچولو با مادرش توی کوهستان زندگی می کردند خرس کوچولو مادرش رو خیلی دوست داشت به خاطر همین توی همه کارها به مادرش کمک می کرد و به حرف مادرش گوش می کرد. مادر خرس کوچولو همیشه می رفت به رودخونه ی که نزدیکی های … قصه کودکانه خرس کوچولو خرس کوچولو با مادرش توی کوهستان...
  17. سیده کوثر موسوی

    قصه خرس قرمز شکمو

    در يک جنگل بزرگ و سبز، توي غاري کوچک، خرس قرمز و مادر مهربانش زندگي مي‏کردند. روزي خرس قرمز، تصميم گرفت براي اولين بار، تنهايي به بيرون از خانه برود و به دنبال غذا بگردد. او رو به مادرش کرد و پرسيد: «مي‏توانم تنهايي بروم غذا پيدا کنم؟» مادر کمي فکر کرد. او مي‏ترسيد، پسرش چيزهايي پيدا کند و...
  18. سیده کوثر موسوی

    قصه خرس تنبل

    بهار اومده و برفا آب شدند و برگای درختان از دوباره در اومدند و همه ی حیوانات جنگل بیدار شدند و با هم بازی می کنند. اما خرس کوچولو هنوز خوابه و نمی دونه که بهار اومده. گوش بدید صدای خرخرش میاد. حالا فصل تابستونه. هوا گرم شده و حیوونای جنگل مشغول بازی و شادی اند. اما بازم خرس کوچولو نیست. اون...
  19. سیده کوثر موسوی

    قصه خرس زورگو

    آقا خرسه از خواب بیدار شد، گرسنه بود و کم حوصله. دست و صورت نشسته راه افتاد توی جنگل تا برای صبحانه یه چیزی پیدا کنه. حسابی هـ*ـوس عسل کرده بود. یه راست رفت سراغ لونه زنبورا. دید زنبورا دارن عسل می فروشن. خرگوش، گوسفند، سنجاب، گاو، زرافه، خلاصه همه حیوونا، هم توی صف ایستادن. خرسه که اصلا حوصله...
  20. سیده کوثر موسوی

    قصه چرا بچه ها همیشه می گویند دادا

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره قوی بودن قصه شب چرا بچه ها همیشه می گویند دادا: در دامنه‌های پر شیب کوهی پوشیده از برف. مردم دهکده‌ای به خوبی و خوشی با هم زندگی می‌کردند. رئیس دهکده مرد بسیار شجاعی بود. آن روزها، روزهای سحر و جادو بود و اتفاق‌های عجیبی می‌افتاد. غول‌های برفی بسیار بزرگی به...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا