خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

اشعار کودکانه

  1. DIANA_Z

    شعر های کودکانه

    نی نی توی حیاطه چشمش به آسمونه منتظره برف بیاد از ابر، دونه دونه به ابر میگه: «چرا کم برف می‌آری واسه مون زمستونه! لم نده بیکار توی آسمون برف‌های دیروز تو هی چیکه چیکه آب شد اون آدم برفی‌ای که ساخته بودم خراب شد برف‌های سردتر بریز توی حیاط خونه برفی که زود آب نشه یکی دو روز...
  2. DIANA_Z

    اشعار کودکانه قدیمی

    عینک مادر بزرگ چند روزيه شكسته انگار يه عالمه غم توي دلش نشسته هرجا كه ميخواد بره منو صدا ميكنه اونوقت با مهربوني منو دعا ميكنه خدا كنه كه چشماش دوباره خوب ببينه چون كه دلم نميخواد غم تو دلش بشينه
  3. DIANA_Z

    شعر کودکانه نهگ و دریا

    دریاچه آبی رنگه توش ماهی و نهنگه ماهی رو موج می شینه نهنگ اونو می بینه میگه نهنگ پرزور یه وقت نری راه دور شب که بشه، جای شام می خورمت هام و هام ماهیه از روموجا می پره توی دریا شناکنون می ره به یک جای دور جا می مونه نهنگ چاق و مغرور
  4. DIANA_Z

    شعر کودکانه باغ وحش

    تو قفسهای باغ وحش حیوونهای رنگارنگ پرنده های کوچولو میمون و شیر و پلنگ میمونه شکلک می سازه مَردُموخوشحال میکنه با یه دونه توپ سفید تنهایی فوتبال می کنه نگاه کنید خرسَرو ایستاده روی دو پا خرگوشه رو نگاه کنید هی می پره رو هوا طاووس رو نگاه کنید چه خوشگل و قشنگه چترشوهی باز می کنه...
  5. ~ZaHrA~

    شعر آموزش عدد صفر به کودکان

    برای آموزش به کودکان سعی کنید خلاق باشید مثلا آموزش های خود را به همراه یک شعر، داستان و یا درست کردن یک کاردستی داشته باشید. این کار باعث میشود که کودک هم بهتر آموزش را درک کند و هم مدت طولانی تری این آموزش ها در ذهنشان می ماند. تو دنیا کلی عدد وجود داره بچه ها اون ها را یاد بگیریم دوستان مهد...
  6. ~ZaHrA~

    اشعار کودکانه درباره پدربزرگ و مادر بزرگ

    شعر در مورد پدربزرگ پدربزرگ خوبم همیشه مهربونه وقتی كه پیشم باشه برام كتاب می خونه مادربزرگ نازم خیلی برام عزیزه هرچی غذا می پزه خوشمزه و لذیذه وقتی با اونها باشم غصه و غم ندارم دنیا برام قشنگه هیچ چیزی كم ندارم #رمان۹۸
  7. ~ZaHrA~

    "شعر کودکانه مورچه ریزه میزه "

    "شعر کودکانه مورچه ریزه میزه " نگاه بکن یه مورچه راه میره روی دیوار مورچه داره می بره یه دونه رو به انبار مورچه ریزه میزه همیشه گرم کاره با این که خیلی ریزه به کار علاقه داره میگه باید کار کنم دونه رو انبار کنم تو سرمای زمستون نمی تونم کار کنم توی فصل تابستون کار می کنم فراوون راحت و آسوده ام...
  8. ~ZaHrA~

    "شعر کودکانه قطار مورچه ها"

    "شعر کودکانه قطار مورچه ها" می رود قطار سوی لانه اش گندم است و جو یار دانه اش می رسد به پیچ پیچ پر خطر جمع می شود مثل یک فنر تونلی بزرگ رو به روی آن سوت می کشد در گلوی آن می رسد قطار شاد و بی خطر سوت می کشد خسته از سفر
  9. Helia.Z

    شعر عینک مادر بزرگ

    عینک مادر بزرگ:dance2b: عینک مادر بزرگ چند روزيه شكسته انگار يه عالمه غم توي دلش نشسته هرجا كه ميخواد بره منو صدا ميكنه اونوقت با مهربوني منو دعا ميكنه خدا كنه كه چشماش دوباره خوب ببينه چون كه دلم نميخواد غم تو دلش بشينه
  10. elnaź вαnσσ

    مجموع اشعار کودکانه!

    سلام در این تاپیک مجموع اشعار کودکانه رو میزارم براتون امیدوارم با کودکانتون لـ*ـذت ببریدو لحظه های شادی رو بسازید.
  11. nniaaa

    شعر پروردگار

    سلام این شعر یه شعر کودکانه هست و سروده خودم لطفا تقلید و یا کپی نکنید با تشکر او خیلی مهربان است او مارا افریده او دشت و صخره هارا او دریا افریده او افریده خورشید او ساخته کهکشان را او کرده خوش صدای بانگ قناری هارا او افریده گل را او خلق کرده بلبل را من نامش خوب دانم او هست پروردگارا
  12. zahra.f

    شعرای بچگیامون

    صرفا جهت تداعی خاطرات گذشته در این تاپیک شعرهایی که دوران بچگیامون توی مهدکودک و پیش دبستانی و مدرسه می خوندیم رو میذارم تا یادی از اون دوران کرده باشیم اگه تو خونتون بچه کوچیک دارید تو روزای قرنطینه برا سرگرم کردنشون میتونید از اینا استفاده کنید. اولین شعر رو شروع می کنیم با شعری که برای...
  13. elnaź вαnσσ

    شعر لجبازی

    #شعر_کودکانه لجبازی بچه ای که لج می کنه به حرفاگوش نمی کنه کارهای خوب همه را زودی فراموش می کنه اخم می کنه تَخم می کنه داد میزنه میگن نکن این کارا رو دوباره فریاد می زنه وای وای وای چه بچه ای! بچه ای که لج می کنه! لباشو هی ورمی چینه صورتشو هی کج می کنه این کارا رونکن دیگه لجبازی کار زشتیه...
  14. elnaź вαnσσ

    شعر سنجاقک

    سن سن سنجاقک افتاد توی چشمه و داد زد: کمک دارم می‏شم بیچاره یکی بیاد از آب درم بیاره یه قورباغه از اون وَرَک اومد کنار سنجاقک زود دهنش رو باز کرد زبونشو دراز کرد سنجاقکه گفت: برو قورباغه جون من نمی‏شم شامتون! بعدش بگم سنجاقکه چی کار کرد؟ از آب پرید بیرون و زود فرار کرد
  15. elnaź вαnσσ

    شعر خداجون

    #شعر_کودکانه شعر زیبای خدا جون ❤ وقتي كه بچه بودم بابا مي گفت خداجون كارهاي آدمها رو مي بينه از آسمون تو عالم بچگي من فكر مي كردم خدا با دوربين بزرگي نگاه ميكنه به ما بعدش همه كارها رو با مداد خال خالي مي نويسه تو دفتر چه بد باشه چه عالي اما حالا مي دونم خدا همين نزديكاست تو وسط قلبمون...
  16. elnaź вαnσσ

    شعر شیر

    #شعر_کودکانه #شیر به به چه طعم خوبی ! خوش مزه و سفید است هر روز میخورم شیر چون واقعا مفید است با خوردن دو لیوان قدم رسیده این جا حتما دو سال دیگر من می رسم به بابا دندان شیری من پوسیده بود ، افتاد اما خدا به جایش دندان محکمی داد در سفره چیدم امروز ماست و پنیر و سرشیر ممنونم از تو...
  17. elnaź вαnσσ

    شعر سیروپیاز

    سیر توی سفره ها بود کنار هر غذا بود سفید بود و تمیز بود خوش مزه، تند و تیز بود یه روز پیاز بی خبر آمده بود از سفر همین که سیره را دید دوید و او را بـ*ـو*سید یک دفعه سیر بد بو پرید و دور شد از او داد زد و با حال بد پیازه را کنار زد گفت که چه بویی! پیف پیف برو برو دورشو! ایف ایف پیاز...
  18. elnaź вαnσσ

    شعر نهال

    ‌ #شعر_کودکانه سال گذشته نهالی داشتم بردم و آن را تو باغچه کاشتم نهال من شد پر از جوونه رو شاخه هاش ساخت پرنده لونه ریشه ها در خاک شاخه ها در باد قد کشید و شد شاد شاد شاد تا کم کمک شد درختی زیبا سایه اش رو داد به من و شماها
  19. elnaź вαnσσ

    شعر حسنی ما یه بره داشت

    #شعر_کودکانه حسني ما يه بره داشت بره شو خيلي دوست مي داشت برهء چاق توپولي، زبر و زرنگ و توقولي دس كوچولو، پا كوچولو، پشم تنش كرك هلو خودش سفيد سمش سيا، سرو كاكلش رنگ حنا بچه هاي اينور ده، اونور ده، پايين ده، بالاي ده همگي باهاش دوست بودن صبح كه ميشد از خونه در مي اومدن دورو برش جمع...
  20. elnaź вαnσσ

    شعر پدر

    #شعر_کودکانه پدر آمد صدای پا از راه پله ها یعنی که آمده بابا کنار ما وقتی به دست او در باز می شود یک قصه قشنگ آغاز می شود با آن که خسته است دستان او پر است دارد همیشه او یک ساک پُر به دست از خنده های او خوشحال می شوم تا اوج آسمان بی بال می روم بابا به چشم من...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا