رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...اینبار نیز بگذار با تَر کردن دو لَب از جامِ پروا، گامی دیگر از سنگ رود آشنایی برداریم و به خویش بازگشتهات دریابم، که در هنگامهی تیر کشیدن بر کمان، یک دستت بر سر شانه و دست دیگرت بر کمانم خانه کرده باشد؛ ای دلبرم، تیغ و شکاف!
#تیرالین
#بزم_خون
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1...
...جام دوری درازگاهت بر زبان مران، و با من پیمان ببند که در هنگامهی بازگشت، به فرود درخت صنوبر دشت شادی بر دیداری دوباره و تازه خواهیم رسید!
#تیرالین
#فرشتهی_پاییزی
#جوهر_هزارتو
#دل_نوشته
1: استعاره از چشمان
2: شنوا
3: روژمان در لغت به معنای اندیشهی نورانیست؛ ولی در این متن به معنای...
...این دلباختگی نایاب و پردهدار را پاس دار و پا به پایم گام بردار و پای کوب، تا مگر دست سرنوشت در روزی زیباتر بر دروازهی پایانمان برساند.
#تیرالین
#بزم_خون
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: خون بنشسته بر مچ اشاره به رفتار و کردارهای رایج و معمول در میان جوانان دارد که از قضا عیب و عار...
...مهتر از این، که مهربانوی دِی ماهی ما آنِ قلم و جویای پیچ و خم فراطبیعان است؛ که نیکان گفتهاند، این والا منشان کیهان را به گونهای دگر، ژرفتر و زیباتر میشناسند و نیکتر از برآناند، که کجای و پیش کدام کس گستردهخوی باشند.
پس زاد روزت مبارک، درخشش چیرهی زمستانی!
#تیرالین
#جوهر_هزارتو...
...بانویی به سرشت عطران زمینزاد، آغشته بر جوهر مهر ناب پروردگار، در پی یاس در هر خم و صاف و تب و تاب نیروبخش تَن؛که فرزند دویم مادر زمستان، بهمنش این پیشکش پذیرفت و زادروزش به نام جوهر خویش زد.
پس زادروزت به نکویی و شادی، بانوی ریحان و یاس!
#تیرالین
#جوهر_هزارتو
#دل_نوشته
۱: رنگارنگ
۲: بااحساس
...آ*غو*شی باز و از سر نیک بختی پذیرفته، خوش گیسویی که به یادش میتوان بوی ناب شکوفه های بهار را شنید، بانویی جوان و شایسته از دیار زمستانهای سرد مهمان نواز و دوستی از دروازه ی راستی و آراسته بر تاج همدمی و بردباریزاد روزت به نیکی، شاهدخت کوشک بهار به پادشاهی فروردین!
#تیرالین
#جوهر_هزارتو...
...جشنها میگیریم و پاسداریم؛ چرا که آن حقهی سرخ و گران، مرجان بهارسرشت ماست، که ایزدش بار گران بر دوش نگاهبان آتش² بنهاد و بر ما پیشکش کرد.
#تیرالین
#جوهر_هزارتو
#دل_نوشته
1: خداداد، موجودات خدایی؛ ( اینجا) اشاره به مراحل تولد و باور مذهبی که میگویند انسانها در عالم زرع به دعوت خدا برای...
...آرام داری؛ دیگر چگونه بگوییم، که تو تیمار روزهای خوش و ناخوش دوستانی!
گرچه، پیوسته غبار اندوه خویش را نهان میداری، و آری! از این سوی به پاییز مانندی.
و با این بس، شایستهی ستایشها و جوهرهای بسیار بر کاغذی، زیبای استوار!
زادروزت مبارک، دخت مهر ماه، نوهی پاییزان!
#تیرالین
#جوهر_هزارتو...
...بانویی پر مهر، دل سپرده بر جوهر رنگش و نیز نمادی از زانو زدنهای خدیو پرستان بر درب بارگاه ایزدی باشد و ما را گل شکفتن، پای کوفتن و خندیدن از بایستها باشد.
پس زادروزت به نیکویی، ای زیبندهی میانی فرشتهی پاکی!
#تیرالین
#جوهر_هزارتو
#دل_نوشته
1 و 2: اشاره به اینکه تولد در روزهای میانی ماه است
...باری دیگر، هیس! او همدم شاید و باید³ آن دخت چند رنگ و پهلوست، که کوزهگری تو را در پاییز از بر میبخواند⁴!
پس با این سخنان نه چندان گوارا، تیرالین را دربایست است که با غباری تیره و دلکُش در گلو و سینِه، از بزم سوگلان به چاشنی یاران بگریزد و بهر جان دوباره، بر تیر و کمان به زیور تیغِ آب⁵...
...میزند.
به فرمان بازرس آرام هیلدا برای فراخواندن بانو رکسانا، جامهی بازرسی در سویی نهاد و چون دانشآموزی کهتر و پرشور، در پی آموزگار، به سوی بازار ویانا و آن دکان آمد.
***
1: کامل
2: مویی که از رو ولی تکه تکه بافته شده است.
3: وارسته: شایسته
4: اشاره به تنه زدن افراد به هری
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...من آرزوی سخن گفتنش به لَخت¹ در پرتوی روشنی اردیبهشت را در سینِه دارم و نکوتر آنکه میتوانم گریخته از نیش مار دگران به این دیوکامی رسم."
تیرالین این سخنها را در فروزهی² دلباختگی بهر تو، بر لوح اندیشه میکشید، تا مگر این مهر پرورده در دل رنج کهتر³ کشد و او را از همنشینی با شاه بردباری دور...
...آن دیوانهی بیدل، دلدارِ منِ خون دل است و شورَش بر زرّ خِردِ سوگلان میندهم! ]
و با این هزار هزار نوای سرگردانی، پروا و شور چکیده از عطر نوجوانی، مرا از سرانجام و ریشهداری این بزم، تو و شورَم آگاهی مینیاید، که نیاید!
#تیرالین
#بزم_خون
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: منظور یاس و قاصدک...
...آری، میماند!
اینبار آهسته آهسته سرش را برمیآورد و لَبان خویش را تَر میکند.
***
1: ظاهر پاک و خوب
2: اشاره به دو رنگ بودن موهای پدرام؛ کنایه از پدرام.
3: مگر چه موضوع بخصوص دیگری میتوانست باشد!
4: شمشیری که در اثر جادو و ناگهانی در دست پدرام ظاهر شد.
5: گوی استعاره از چشم
#تیرالین
#دم_نیک_پی
گمان میکنم پروردگار آسمان، مرا با آن دستان کوچک و خز شانهنشین تَر و تباهم چون شاهدختی بر درگاهش گرامی داشته است.
این بار تیرالین از جای آنکه زخمزبان بیخردان را بر جان خَرَد و از جای آنکه کیسهی زرّ مهربانیاش را یکجا نزد دلبری بَرَد و خون به چشم بازگردد؛ خز شاهدختانِ شکاری را بر شانه نشاند،...
...فرود مرا از شهر ویانا به در رانده¹، اگرش بر سنگ و سبوی آشکاری سپارم، بر خاک رسواییام میکشاند و تو را همان بس سزا باشد که از این آتش نهان، تنها گوشهی چشم و لَبخندی شمرده و گوارا به چنگ آید!
#تیرالین
#بزم_خون
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: ویانا: خردمندی، فرزانگی؛ مرا دیوانه و بیخرد...
...پیغامت بر شست نیامد!
من تو را در کوشک دل به نام پایکوبیهای بیپروا و جامی از نوش چشمانت ستایشها میکنم، مهتر!
گرچه تا روزی که نمیدانم تیرالین به تماشای سپیدهاش خواهد نشست یا که نه؛ مُهر خاموشی بر لَب مینهم، تا نهان دارم که دلبر تیغ و شکافم دستکم به گذری از سردیاش دل فزون میبرد و...
...نوجوانی میکشید نوایت را بر گوش جان میسپردم!
و نیز سخنی دیگر!
تو را با آن خندههای بیپروا و سرشت خام و بیخِرد، چگونه به شست پیغام آمد¹ که تیرالین در روزهای پسین کوزهی دلباختگیات را از بازار جوانی خواهد خرید!
آن دخت زیبارو با پشت چشم نازکتر از گل چه؟ [ او چگونه از این سخن آگاه شد؟ ]...
...او نگریست. ولی او باری دیگر سر و تن بگرداند، بازوی ملورین را به چنگ برآورد و این بار همانگونه که بانوی دژ را به سوی جایگاه نگهبانی میکشاند، با ابروانی درهم و گویشی دژم، دو لَب گشود:
- ها! چه شده، ملورین ادوارد!
***
1: رستم شاهنامهی فردوسی
2: نگرانی
3: تیره
4: ( اینجا ): خاله
#تیرالین...