مشاعره با حرف ش

-FãTéMęH- · 11/6/24

MēLįKąღ گفت:
نوشیدنیِ تلخ می‌خواهم که مردافکن بُوَد زورش
که تا یک دَم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود
عقلی درید پرده که دیوانه تو بود

- شهریار

~NIKA~ · 12/6/24

-FãTéMęH- گفت:
شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود
عقلی درید پرده که دیوانه تو بود

- شهریار

شب گریزد چونکه نور آید ز دور
پس چه داند ظلمت شب حالِ نور

moh@mad · 13/6/24

~NIKA~ گفت:
شب گریزد چونکه نور آید ز دور
پس چه داند ظلمت شب حالِ نور

شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد
دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد

نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک‌هایت
الفبای دلت معنای نشکن را نمی‌فهمد

هزاران بار دیگر هم بگویی دوستت دارم
کسی معنای این حرف مبرهن را نمی‌فهمد

نجمه زارع

-FãTéMęH- · 18/6/24

moh@mad گفت:
شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد
دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد

نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک‌هایت
الفبای دلت معنای نشکن را نمی‌فهمد

هزاران بار دیگر هم بگویی دوستت دارم
کسی معنای این حرف مبرهن را نمی‌فهمد

نجمه زارع

شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

moh@mad · 19/6/24

-FãTéMęH- گفت:
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

شب رفت حریفکان کجایید
شب تا برود شما بیایید
از لعل لـ*ـبش نوشیدنی نوشید
وز خنده او شکر بخایید
چون روز شود به هوشیاران
زین باده نشانه وانمایید

مولانا

-FãTéMęH- · چهارشنبه در 06:59

moh@mad گفت:
شب رفت حریفکان کجایید
شب تا برود شما بیایید
از لعل لـ*ـبش نوشیدنی نوشید
وز خنده او شکر بخایید
چون روز شود به هوشیاران
زین باده نشانه وانمایید

مولانا

شد چو مهمان من آن شمع شب افروز امشب کاش تا صبح قيامت نشود روز امشب
بابا نصيبي

MēLįKąღ · چهارشنبه در 08:49

شب من نشان مویت سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد چو نقاب بر گشایی

-FãTéMęH- · چهارشنبه در 12:45

MēLįKąღ گفت:
شب من نشان مویت سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد چو نقاب بر گشایی

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

moh@mad · چهارشنبه در 15:14

-FãTéMęH- گفت:
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

شاگرد تو است دل که عشق آموز است
مانندهٔ شب گرفته پای روز است

هرجا که روم صورت عشق است بپیش
زیرا روغن در پی روغن سوز است

-FãTéMęH- · چهارشنبه در 15:28

moh@mad گفت:
شاگرد تو است دل که عشق آموز است
مانندهٔ شب گرفته پای روز است

هرجا که روم صورت عشق است بپیش
زیرا روغن در پی روغن سوز است

شاهین صفت چو طعمه چشیدم ز دستِ شاه
کِی باشد التفات به صید کبوترم؟

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر ارشد رمان ۹۸

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ویژه انجمن

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین