مشاعره با حرف ش

moh@mad · 14/7/24

-FãTéMęH- گفت:
شاهد بوده‌ای
لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟
و آبی که پیش از آن
چه حریصانه و ابلهانه، می‌نوشد پرنده؟
تو، آن لحظه‌ای!
تو، آن تیغی!
تو، آن آبی!
من!
من، آن پرنده بودم...

#سید_علی_صالحی

شاید که به درگاه تو عمری بنشینم
در آرزوی روی تو، وانگاه ببینم

دریاب که از عمر دمی بیش نمانده است
بشتاب، که اندر نفس باز پسینم

-FãTéMęH- · 14/7/24

moh@mad گفت:
شاید که به درگاه تو عمری بنشینم
در آرزوی روی تو، وانگاه ببینم

دریاب که از عمر دمی بیش نمانده است
بشتاب، که اندر نفس باز پسینم

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است

moh@mad · 17/7/24

-FãTéMęH- گفت:
شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است

نوشیدنی بی‌غش و سا قی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند

من ار چه عاشقم و رند و سرخوش و نامه سیاه
هزار شکر که یاران شهر بی‌گنهند

-FãTéMęH- · 20/7/24

moh@mad گفت:
نوشیدنی بی‌غش و سا قی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند

من ار چه عاشقم و رند و سرخوش و نامه سیاه
هزار شکر که یاران شهر بی‌گنهند

شبِ تار است و رَه وادیِ اِیمن در پیش
آتش طور کجا؟ موعد دیدار کجاست؟