درود به همهی نویسندگان رمان ۹۸
طبق تصمیمات کادر رمان ۹۸ از این پس قوانین تایپ رمان تغییر پیدا کرده است.
قوانین به این صورت است که ما ناظرها را در ژانرهای مختلف و خاص آموزش دادهایم.
و شما به عنوان نویسنده حق پیشنهاد ناظر مورد علاقهی خود را دارید!
عزیزان، قبل از تایپ رمان باید ناظری برای شما انتخاب شود.
برای تعیین ناظر رمان اسم رمان، خلاصه و ژانر را نوشته و اگر ناظر خاصی مد نظرتان هست با دلیل نامش را بنویسید.
(اگر ناظری مد نظرتان نیست ما خودمان ناظر را مشخص خواهیم کرد.)
+ اگر ناظر شما در ژانر مربوطه وارد نبود یا وقتش پر بود ناظر دیگری برایتان نقل قول خواهد شد و اگر دلایل شما موجه و وقت فرد آزاد بود ناظر پیشنهادی شما تایید میشود.
دقت داشته باشید که ناظر پیشنهادی شما قطعی نیست و مدیر ارشد یا مربوطه ناظر قطعی را در همین تاپیک نقل قول خواهد کرد.
پس از تایید ناظر، شما باید پست ابتدایی خود را به خصوصی (گفتگو) ناظر مشخص شده ارسال کنید. (این گفتگو توسط خود ناظر زده خواهد شد.) و پس از ویرایشهای لازم و تایید ناظر حق ایجاد تاپیک رمان را دارید.
+شما حق تغییر ناظر خود را ندارید! در صورت جواب ندادن پس از ۵ روز، به مدیر یا سرپرست بخش اطلاع دهید.
ناظر، از پست ابتدایی تا آخرین کلمهی رمان را همراه نویسنده است. نظر داده و حتی در مواردی رمان را ویرایش میکند و نویسنده باید با ناظر در ارتباط بوده و تذکرهایش را جدی بگیرد. پس در انتخاب ناظر دقت کنید.
اسامی ناظرها و ژانر مربوطشان:
۱. MaRjAn : فانتزی، مذهبی، اجتماعی، تراژدی، عاشقانه، طنز، ترسناک، جنایی-مافیایی، جنایی-پلیسی (مرخصی)
۲. YeGaNeH : عاشقانه، اجتماعی، تراژدی، طنز، جنایی-پلیسی، جنایی-مافیایی، معمایی، فانتزی، علمی-تخیلی، ترسناک، طنز
۳. -FãTéMęH- : عاشقانه، فانتزی، علمی-تخیلی، جنایی-پلیسی، جنایی-مافیایی، تراژدی، طنز، مذهبی، تاریخی، اجتماعی، معمایی، ترسناک
4. ~MOHADESE~ : عاشقانه، اجتماعی، تراژدی، جنایی-پلیسی، جنایی-مافیایی، معمایی، فانتزی، علمی-تخیلی، تاریخی، ترسناک (مرخصی)
5. حدیث امن زاده : عاشقانه، اجتماعی، تراژدی، علمی-تخیلی، طنز، معمایی، جنایی-پلیسی، جنایی-مافیایی، مذهبی
6. Mitra_Mohammadi : عاشقانه، اجتماعی، معمایی، تراژدی، جنایی-پلیسی، جنایی-مافیایی
7. reyhan banoo : عاشقانه، اجتماعی، تراژدی، جنایی-پلیسی، مذهبی
سعی کنید از انتخاب ناظرهایی با ژانرهای داخل پرانتز کم تر استفاده کنید:)
قلمتان مانا
● ° • تیم مدیریت سایت رمان ۹۸ • ° ●
با سلام.
تقاضای انتخاب ناظر توسط مدیریت رو دارم.
عمارت آکاکو
تاریخی، تراژدی
زمستان بود و برف میبارید. زمین همچو نو عروسی لباس سفید برتن کرده بود. در این میان اما خبری از جشن و پایکوبی نبود. دست روزگار با تبر به جان مردان سرزمین آکمی افتاده بود و پیکر پیر و جوان بود که همانند سروهای قطع شده بر زمین میافتاد. زنان این سرزمین نیز از داغ این زمستان سرد همچو گل پژمرده شده بودند و کودکان در غم دوری پدران و برادران خود بیتابی میکردند. اما در عمارت آکاکو همه چیز متفاوت بود. عمارت در بهترین منطقهی آکمی ساخته شده بود.
رنگ قرمز عمارت با سفیدی برف میجنگید، گویی دیوارهای این عمارت با خون مردمان آکمی رنگ شده بودند. اربابان عمارت آکاکو همیشه به عیش و خوشگذرانی بودند و درد و رنج رعیت برایشان از کوچکترین اهمیتی برخوردار نبود.
ابر سیاه تیرهبختی بر سر خانوادهی گِن هم سایه انداخته بود. گِن تنها عضو باقیمانده از خانواده بود. ایتسوکی، پدر گِن، معمار عمارت آکاکو بود. هنگامی که ساخت عمارت به پایان رسید، اربابِ آکاکو از کارگر تا معمار عمارت را از دم تیغ گذراند که مبادا نقشهی عمارت به دست کسی بیفتد.
تنها نان آور خانوادهی گِن پدر بود و چون از میان برفت، خانواده دچار تشویش و آشفتگی شد.
با گذشت زمان فشار زندگی بیش از پیش شد و مردمان بیشتری در تنگنا قرار گرفتند. ظلم و جور اربابان عمارت خونین، فغان میکرد و درهای رحمت و برکت الهی به روی مردمان این سرزمین بسته شده بودند.
قحطی، فقر، قتل عام، فساد، دزدی و بیماریهای همهگیر چنان آتش به جان مردم افتاده بود. رعایا حتی توانایی تامین کردن غذای روزانهی خود را نداشتند چه برسد به مالیات سنگین اربابان.
پل کایتو که روزگاری میهمان خانوادهها و عشاق بود به یکباره مبدل به پرتگاه عزرائیل شد. هر روز رودخانهی گیچی، زنان بیوه و کودکانشان را به آ*غو*ش میکشید و این پل کایتو بود که نظارهگر آخرین وداع این بیپناهان میگشت.
گوشه، گوشهی سرزمین آکمی بوی مرگ میداد، گویی خوشبختی مدتها بود که از این دیار رخت بربسته.
در میان حال و هوای افسردهی آکمی، شعلهی کوچکی از امید زبانه کشید. گروهی از رعایا به رهبری فردی گمنام دست به شورش زدند. شورش بارها توسط خاندان چیاکی سرکوب شد اما مردمان آکمی دست از جان خود شسته بودند.
گِن نمیتوانست سودای انتقام از خاندان چیاکی را ازسرش بیرون کند. اندیشهی انتقام از این خاندان بود او را زنده نگه میداشت.
درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪
بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com