درخواست جلد آثار در حال تایپ | انجمن رمان ۹۸

~ROYA~ · 14/6/21

ASaLi_Nh8ay گفت:
نام دل‌نوشته: بانو
نام نگارشگر: ASaLi_Nh8ay
ژانر: مناسبتی_تراژدی

دل نوشته - بآنو آرام بخواب | ASaLi_Nh8ay کاربر انجمن رمان 98

همه سیاه بر تن پوشانده‌اند. اندوهگین شده‌اند. می‌گویند بانو رفته است... محال است؛ آری دروغ است.

forum.roman98.com

برای جمله‌ی روی عکس هم به طراح مورد نظر میگم.

سلام وقت بخیر
طراح شما : ~ROYA~
با طراح گفتوگو زده و اطلاعات مورد نظر رو برای طراح + نیم بیت بفرستید

SETAREH LOTFI · 15/6/21

سلااااام

دل نوشته - تشعشع تیرگی | کار گروهی کاربران انجمن رمان98

بیش از پیش به جانم فشار می‌آید، وقتی که می‌دانم هست... اما دست‌های من خالی است!

forum.roman98.com

~ROYA~ · 15/6/21

SETAREH LOTFI گفت:
سلااااام

دل نوشته - تشعشع تیرگی | کار گروهی کاربران انجمن رمان98

بیش از پیش به جانم فشار می‌آید، وقتی که می‌دانم هست... اما دست‌های من خالی است!

forum.roman98.com

سلام وقت بخیر
طراح شما NAZI_KH
با طراح گفتوگو زده و اطلاعات مورد نظر رو برای طراح + نیم بیت بفرستید

Noushin_salmanvandi · 16/6/21

سلام.
درخواست طراحی جلد برای رمان.

بـــــــرگزیده - رمان فاطوش | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان 98

مرا در بر گرفت، نگاه تاریکش. در کنار ظلمات قلبش خانه ساختم؛ اما او، مرا در سیاهی‌اش بلعید. ردپایم خونی می‌شود در کاخ کوهیانی‌ها و نجاست دروغش، دامن‌گیرم می‌شود. او می‌آید... کسی که فاطوش می‌خواندم و نجات می‌دهد شب دلم را.

forum.roman98.com

~ROYA~ · 16/6/21

Noushin_salmanvandi گفت:
سلام.
درخواست طراحی جلد برای رمان.

بـــــــرگزیده - رمان فاطوش | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان 98

مرا در بر گرفت، نگاه تاریکش. در کنار ظلمات قلبش خانه ساختم؛ اما او، مرا در سیاهی‌اش بلعید. ردپایم خونی می‌شود در کاخ کوهیانی‌ها و نجاست دروغش، دامن‌گیرم می‌شود. او می‌آید... کسی که فاطوش می‌خواندم و نجات می‌دهد شب دلم را.

forum.roman98.com

سلام وقت بخیر
طراح شما : ~ROYA~
با طراح گفتوگو زده و اطلاعات مورد نظر رو برای طراح + نیم بیت بفرستید

فاطمه مقاره · 17/6/21

درخواست جلد
دلنوشته: دیدارت
نویسنده: فاطمه مقاره

دل نوشته - دیدارت | فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان98

کیستم من؟ آدمی در گوشه‌ای از این کره خاکی، با رنج‌هایی که پایانشان تنها با مرگم ممکن است!

forum.roman98.com

~ROYA~ · 18/6/21

فاطمه مقاره گفت:
درخواست جلد
دلنوشته: دیدارت
نویسنده: فاطمه مقاره

دل نوشته - دیدارت | فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان98

کیستم من؟ آدمی در گوشه‌ای از این کره خاکی، با رنج‌هایی که پایانشان تنها با مرگم ممکن است!

forum.roman98.com

سلام وقت بخیر
طراح شما NAZI_KH
با طراح گفتوگو زده و اطلاعات مورد نظر رو برای طراح + نیم بیت بفرستید

آنیا عرفانی · 20/6/21

اسم رمان: نیکتوفیلیا
نویسنده: آنیا عرفانی
ژانر: عاشقانه، جنایی_مافیایی
خلاصه: دشمن ها و قربانی های گذشتگان پشت دیوار های حصار شده با شاخه های خشک شده ی پیچک های عمارت منحوس کیان با شمشیر های خونی شان ایستاده اند؛ تا دامن قربانی دیگری را لکه دار این بازی، خون بازی بکنند!
موسیقی بی کلام همچون ابی روان بر روی زخم های تازه شسته ی کینه های سر بسته باقی میماند و شب، میماند کنار من و تو در میان علف زار های جنگل انتقام! قربانی این انتقام کیست؟! به او میگویند نیکتوفیلیا!
جمله: " تلخ ترین حقیقت، حقانیت تلخی است. "
لینک:در حال تایپ - رمان نیکتوفیلیا | آنیا عرفانی کاربر رمان 98

درخواست جلد ممنون

~ROYA~ · 23/6/21

آنیا عرفانی گفت:
اسم رمان: نیکتوفیلیا
نویسنده: آنیا عرفانی
ژانر: عاشقانه، جنایی_مافیایی
خلاصه: دشمن ها و قربانی های گذشتگان پشت دیوار های حصار شده با شاخه های خشک شده ی پیچک های عمارت منحوس کیان با شمشیر های خونی شان ایستاده اند؛ تا دامن قربانی دیگری را لکه دار این بازی، خون بازی بکنند!
موسیقی بی کلام همچون ابی روان بر روی زخم های تازه شسته ی کینه های سر بسته باقی میماند و شب، میماند کنار من و تو در میان علف زار های جنگل انتقام! قربانی این انتقام کیست؟! به او میگویند نیکتوفیلیا!
جمله: " تلخ ترین حقیقت، حقانیت تلخی است. "
لینک:در حال تایپ - رمان نیکتوفیلیا | آنیا عرفانی کاربر رمان 98

درخواست جلد ممنون

سلام وقت بخیر
طراح شما : ~ROYA~
با طراح گفتوگو زده و اطلاعات مورد نظر رو برای طراح + نیم بیت بفرستید

زینب باقری · 7/7/21

سلام
نام رمان: در همسایگی هرماس
نام نویسنده: زینب باقری
ژانر: فانتزی، ترسناک
خلاصه:
آمده اینجا تا با ارواح روبه‌رو شود؛ دلش کمی ترس می‌خواهد تا ایده‌ای به ذهنش برسد.
خودش از قبل می‌دانست ممکن است کمی ترسناک باشد؛ آمادگی‌اش را داشت.
اما اینجا فقط روح ندارد. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا می‌شود. آیا آمادگی این را هم داشت؟
حالا چه؟ باید یک تنه بجنگد؟ آیا نیروی انسان در برابر قدرت این موجودات حرفی برای گفتن دارد؟ موجوداتی که شاید نتوان آنها را روح یا جن صدا زد.
اما نه، امیدی هست. انسان موهبتی دارد به نام هوش؛ چیزی که شاید موجودات ترسناک و غول‌پیکر زیاد از وجودش بهره‌مند نباشند.
جمله ی پایین جلد:
سرانجام این قصه جز مرگ نیست
تو گر می‌توانی رها شو از آن!

✺اختصاصی - رمان در همسایگی هرماس | زینب باقری کاربر انجمن رمان 98

بالاخره می‌تواند کاری را انجام دهد که دوست دارد؛ همان‌کاری که به‌خاطر آن زنده است. اما چه فایده؟ او حالا به فراموشی سپرده شده! چگونه یادِ خود را در اذهان دیگران زنده کند؟ هیچ ایده‌ای در سرش نیست.

forum.roman98.com

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر کل بازنشسته

کاربر نیمه فعال

مدیر کل بازنشسته

نگارشگر انجمن

مدیر کل بازنشسته

کاربر فعال انجمن

مدیر کل بازنشسته

عضو تازه وارد انجمن

مدیر کل بازنشسته

همراه رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین