درخواست جلد آثار در حال تایپ | انجمن رمان ۹۸

~ROYA~ · 7/7/21

زینب باقری گفت:
سلام
نام رمان: در همسایگی هرماس
نام نویسنده: زینب باقری
ژانر: فانتزی، ترسناک
خلاصه:
آمده اینجا تا با ارواح روبه‌رو شود؛ دلش کمی ترس می‌خواهد تا ایده‌ای به ذهنش برسد.
خودش از قبل می‌دانست ممکن است کمی ترسناک باشد؛ آمادگی‌اش را داشت.
اما اینجا فقط روح ندارد. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا می‌شود. آیا آمادگی این را هم داشت؟
حالا چه؟ باید یک تنه بجنگد؟ آیا نیروی انسان در برابر قدرت این موجودات حرفی برای گفتن دارد؟ موجوداتی که شاید نتوان آنها را روح یا جن صدا زد.
اما نه، امیدی هست. انسان موهبتی دارد به نام هوش؛ چیزی که شاید موجودات ترسناک و غول‌پیکر زیاد از وجودش بهره‌مند نباشند.
جمله ی پایین جلد:
سرانجام این قصه جز مرگ نیست
تو گر می‌توانی رها شو از آن!

✺اختصاصی - رمان در همسایگی هرماس | زینب باقری کاربر انجمن رمان 98

بالاخره می‌تواند کاری را انجام دهد که دوست دارد؛ همان‌کاری که به‌خاطر آن زنده است. اما چه فایده؟ او حالا به فراموشی سپرده شده! چگونه یادِ خود را در اذهان دیگران زنده کند؟ هیچ ایده‌ای در سرش نیست.

forum.roman98.com

سلام وقت بخیر
طراح شما NAZI_KH
با طراح گفتوگو زده و اطلاعات مورد نظر رو برای طراح + نیم بیت بفرستید

فاطمه مقاره · 7/7/21

درخواست طراح دارم:
نام داستان کوتاه: ملودی رفاقت
نویسنده: فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان ۹۸
ناظر: *Z.A.H.R.A*
ژانر: اجتماعی
خلاصه:
آدما همیشه اون‌طور که می‌خوان نمی‌تونن زندگی کنند. زندگی گاهی اوقات انقدر سخت می‌شه که حتی ما، با حمایت هم نمی‌تونیم از پسش بر بیایم. این داستان درباره پسری با این شرایطه؛ پسری با استعداد در موسیقی مخصوصا گیتار ولی کسی نیست که بخواد حتی کارای اون رو بشنوه. اون پسر بیست وچهار ساعت شبانه روز خودش‌رو صرف موسیقی می‌کنه که در همین روز ها با کسی آشنا می‌شه.

داستان کوتاه - ملودی رفاقت | فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان 98

آدما همیشه اون‌طور که می‌خوان نمی‌تونن زندگی کنند. زندگی گاهی اوقات انقدر سخت می‌شه که حتی ما، با حمایت هم نمی‌تونیم از پسش بر بیایم.

forum.roman98.com

~ROYA~ · 7/7/21

فاطمه مقاره گفت:
درخواست طراح دارم:
نام داستان کوتاه: ملودی رفاقت
نویسنده: فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان ۹۸
ناظر: *Z.A.H.R.A*
ژانر: اجتماعی
خلاصه:
آدما همیشه اون‌طور که می‌خوان نمی‌تونن زندگی کنند. زندگی گاهی اوقات انقدر سخت می‌شه که حتی ما، با حمایت هم نمی‌تونیم از پسش بر بیایم. این داستان درباره پسری با این شرایطه؛ پسری با استعداد در موسیقی مخصوصا گیتار ولی کسی نیست که بخواد حتی کارای اون رو بشنوه. اون پسر بیست وچهار ساعت شبانه روز خودش‌رو صرف موسیقی می‌کنه که در همین روز ها با کسی آشنا می‌شه.

داستان کوتاه - ملودی رفاقت | فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان 98

آدما همیشه اون‌طور که می‌خوان نمی‌تونن زندگی کنند. زندگی گاهی اوقات انقدر سخت می‌شه که حتی ما، با حمایت هم نمی‌تونیم از پسش بر بیایم.

forum.roman98.com

سلام وقت بخیر
طراح شما NAZI_KH
با طراح گفتوگو زده و اطلاعات مورد نظر رو برای طراح + نیم بیت بفرستید

Tiralin · 12/7/21

سلام درخواست طراح دارم
نام دلنوشته: پیچ و خم دنج
نگارشگر: elina2003
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
من در این دنج گاه کیهان، که هزارش فرسنگ، از تو و شکوهت به دور، چنان واله و موج دار، چنان شیدای کوی یار، که نپرس، مخواه، من نگو...
جمله ی روی جلد:
چنان شیدای کوی یار، که نپرس، مخواه، من نگو

پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان 98

من در این دنج گاه کیهان، که هزارش فرسنگ، از تو و شکوهت به دور، چنان واله و موج دار، چنان شیدای کوی یار، که نپرس، مخواه، من نگو...

forum.roman98.com

فاطمه مقاره · 12/7/21

نام مانهوا: جادوگر خورشید و پادشاه ماه
ژانر: فانتزی
مترجم: فاطمه مقاره
ادیتور: فاطمه مقاره
خلاصه داستان: لی شانها تصادفا به یه دنیای پر از زیبایی و فانتزی میره؛ ولی در کمال تأسف توی اون دنیا، لی یه جادوگره که داره اعدام میشه. قراره تو این سن که پر از اتفاق‌های شگفت انگیزه بمیره؟ نمی‌تونه بذاره همچین اتفاقی بیفته! مهم نیست چجوری، باید فرار کنه. ولی بعد از اینکه فرار می‌کنه اتفاقی ولیعهد رو می‌رنجونه. بدتر از این چی می‌تونست اتفاق بیفته؟

مانهوا جادوگر ماه و پادشاه خورشید | فاطمه مقاره مترجم انجمن رمان ۹۸

نام اثر: جادوگر خورشید و پادشاه ماه ژانر: فانتزی مترجم و ادیتور: فاطمه مقاره خلاصه: لی شانها تصادفا به یه دنیای پر از زیبایی و فانتزی میره؛ ولی در کمال تأسف توی اون دنیا، لی یه جادوگره که داره اعدام میشه. قراره تو این سن که پر از اتفاق‌های شگفت انگیزه بمیره؟ نمی‌تونه بذاره همچین اتفاقی بیفته...

forum.roman98.com

~ROYA~ · 12/7/21

elina2003 گفت:
سلام درخواست طراح دارم
نام دلنوشته: پیچ و خم دنج
نگارشگر: elina2003
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
من در این دنج گاه کیهان، که هزارش فرسنگ، از تو و شکوهت به دور، چنان واله و موج دار، چنان شیدای کوی یار، که نپرس، مخواه، من نگو...
جمله ی روی جلد:
چنان شیدای کوی یار، که نپرس، مخواه، من نگو

پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان 98

من در این دنج گاه کیهان، که هزارش فرسنگ، از تو و شکوهت به دور، چنان واله و موج دار، چنان شیدای کوی یار، که نپرس، مخواه، من نگو...

forum.roman98.com

سلام وقت بخیر
طراح شما * ELINA *
با طراح گفتوگو زده و اطلاعات مورد نظر رو برای طراح + نیم بیت بفرستید

~ROYA~ · 12/7/21

فاطمه مقاره گفت:
نام مانهوا: جادوگر خورشید و پادشاه ماه
ژانر: فانتزی
مترجم: فاطمه مقاره
ادیتور: فاطمه مقاره
خلاصه داستان: لی شانها تصادفا به یه دنیای پر از زیبایی و فانتزی میره؛ ولی در کمال تأسف توی اون دنیا، لی یه جادوگره که داره اعدام میشه. قراره تو این سن که پر از اتفاق‌های شگفت انگیزه بمیره؟ نمی‌تونه بذاره همچین اتفاقی بیفته! مهم نیست چجوری، باید فرار کنه. ولی بعد از اینکه فرار می‌کنه اتفاقی ولیعهد رو می‌رنجونه. بدتر از این چی می‌تونست اتفاق بیفته؟

مانهوا جادوگر ماه و پادشاه خورشید | فاطمه مقاره مترجم انجمن رمان ۹۸

نام اثر: جادوگر خورشید و پادشاه ماه ژانر: فانتزی مترجم و ادیتور: فاطمه مقاره خلاصه: لی شانها تصادفا به یه دنیای پر از زیبایی و فانتزی میره؛ ولی در کمال تأسف توی اون دنیا، لی یه جادوگره که داره اعدام میشه. قراره تو این سن که پر از اتفاق‌های شگفت انگیزه بمیره؟ نمی‌تونه بذاره همچین اتفاقی بیفته...

forum.roman98.com

سلام وقت بخیر
طراح شما NAZI_KH
با طراح گفتوگو زده و اطلاعات مورد نظر رو برای طراح + نیم بیت بفرستید

✧آیناز عقیلی✧ · 14/7/21

با سلام درخواست جلد داشتم برای رمانم

نام رمان: آخر برج
نام نویسنده: Aynaz_A_12
ژانر: عاشقانه
خلاصه:
سرگذشت تلخ و شیرین دختری از تبار معصومیت و پاکی!
دختری مانند اسمش، آرام اما به وقتش طوفانی!
اتفاقی به نظر ساده اما پر راز و رمز مسیر زندگی این دختر را عوض می‌کند!
اتفاقی به نام یک امضا! امضا پای چند ورق به ظاهر ساده اما در پشت پرده آن، راز های مبهمی نهفته!
مردی از تبار خشونت! دشمن زن! سرسخت! قلبی که فکر میکند از سنگ شده اما همین قلب سنگ شده تغییرش به همان امضای پر ماجرا برمیگرد.

نیم بیت: ‌درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین بی تو بودن درد دارد می زند من را زمین

✺اختصاصی - رمان آخر برج | Aynaz_A_12 کاربر انجمن رمان ۹۸

سرگذشت تلخ و شیرین دختری از تبار معصومیت و پاکی! دختری مانند اسمش، آرام اما به وقتش طوفانی! اتفاقی به نظر ساده اما پر راز و رمز مسیر زندگی این دختر را عوض می‌کند!

forum.roman98.com

~PARLA~ · 14/7/21

Aynaz_A_12 گفت:
با سلام درخواست جلد داشتم برای رمانم

نام رمان: آخر برج
نام نویسنده: Aynaz_A_12
ژانر: عاشقانه
خلاصه:
سرگذشت تلخ و شیرین دختری از تبار معصومیت و پاکی!
دختری مانند اسمش، آرام اما به وقتش طوفانی!
اتفاقی به نظر ساده اما پر راز و رمز مسیر زندگی این دختر را عوض می‌کند!
اتفاقی به نام یک امضا! امضا پای چند ورق به ظاهر ساده اما در پشت پرده آن، راز های مبهمی نهفته!
مردی از تبار خشونت! دشمن زن! سرسخت! قلبی که فکر میکند از سنگ شده اما همین قلب سنگ شده تغییرش به همان امضای پر ماجرا برمیگرد.

نیم بیت: ‌درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین بی تو بودن درد دارد می زند من را زمین

✺اختصاصی - رمان آخر برج | Aynaz_A_12 کاربر انجمن رمان ۹۸

سرگذشت تلخ و شیرین دختری از تبار معصومیت و پاکی! دختری مانند اسمش، آرام اما به وقتش طوفانی! اتفاقی به نظر ساده اما پر راز و رمز مسیر زندگی این دختر را عوض می‌کند!

forum.roman98.com