خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,971
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
جانم بگیر و صحبت جانانه ام بخش کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

چ
چون شب بشود تاری با این همه بیداری
با عشق همی گویم کای عشق ببر خوابم
چون خواب مرا بیند بگریزد و بنشیند
از من برود آید در شخص دگر خوابم

خ


مشاعره با حروف انتخابی

 
  • تشکر
Reactions: parädox

ronak.a

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/6/20
ارسال ها
722
امتیاز واکنش
6,368
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
اتاقم
زمان حضور
27 روز 20 ساعت 49 دقیقه
چون شب بشود تاری با این همه بیداری
با عشق همی گویم کای عشق ببر خوابم
چون خواب مرا بیند بگریزد و بنشیند
از من برود آید در شخص دگر خوابم

خ
خورشید در دلم طلوع میکند
کاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خنده تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازنده تو

ر


مشاعره با حروف انتخابی

 
  • تشکر
Reactions: parädox و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,971
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
خورشید در دلم طلوع میکند
کاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خنده تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازنده تو

ر
رنج تن دور از تو ای تو راحت جانهای ما
چشم بد دور از تو ای تو دیده بینای ما
عافیت بادا تنت را ای تن تو جان صفت
کم مبادا سایه لطف تو از بالای ما

ز


مشاعره با حروف انتخابی

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
خورشید در دلم طلوع میکند
کاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خنده تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازنده تو

ر
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم با دوست بگوییم که او محرم راز است

ظ:boredb:


مشاعره با حروف انتخابی

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

ronak.a

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/6/20
ارسال ها
722
امتیاز واکنش
6,368
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
اتاقم
زمان حضور
27 روز 20 ساعت 49 دقیقه
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم با دوست بگوییم که او محرم راز است

ظ:boredb:
ظولم دونیاسی یانارکن ده تیلیت قان اولاجاقدیر
وای ...! نه توفان اولاجاقدیر

د


مشاعره با حروف انتخابی

 
  • تشکر
Reactions: parädox و moh@mad

ronak.a

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/6/20
ارسال ها
722
امتیاز واکنش
6,368
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
اتاقم
زمان حضور
27 روز 20 ساعت 49 دقیقه
رنج تن دور از تو ای تو راحت جانهای ما
چشم بد دور از تو ای تو دیده بینای ما
عافیت بادا تنت را ای تن تو جان صفت
کم مبادا سایه لطف تو از بالای ما

ز
زمــسـتـان پـوسـتـیـن افـزود بـر تـن کـدخـدایـان را
ولـیـکـن پـوسـت خـواهـد کـنـد مـا یـک لا قبایان را

ل


مشاعره با حروف انتخابی

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,971
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
شب فراق نداند که تا سحر چند است مگر کسي که به زندان عشق در بند است

ژ
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد
وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد

پ


مشاعره با حروف انتخابی

 
  • تشکر
Reactions: parädox

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد
وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد

پ
پدر، آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل شیشه ای بود که شد باعث ویرانی من


ذ


مشاعره با حروف انتخابی

 

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان مارا بس


یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت


ن
نیست در عالم ز هجران تلخ تر
هر چه خواهی کن و لیک آن نکن

ل


مشاعره با حروف انتخابی

 
  • تشکر
Reactions: parädox

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
پدر، آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل شیشه ای بود که شد باعث ویرانی من


ذ
ذره خاکم و در کوی تو ام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم


ذ


مشاعره با حروف انتخابی

 
  • تشکر
Reactions: Narín✿
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا