مشاعره

TiNAX007 · 1/8/20

آتش پر از قهر تو مي گفت: برو
جذبه ي چشم پر از مهر تو مي گفت بايست

SAEEDEH.T · 1/8/20

TiNAX007 گفت:
آتش پر از قهر تو مي گفت: برو
جذبه ي چشم پر از مهر تو مي گفت بايست

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

VIDA VAHED · 1/8/20

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای اسمان این است و دیگرگون نخواهد شد

SAEEDEH.T · 1/8/20

VIDA VAHED گفت:
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای اسمان این است و دیگرگون نخواهد شد

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی

VIDA VAHED · 1/8/20

یارب این نوگل خندان كه سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

TiNAX007 · 1/8/20

شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسي که به زندان عشق در بند است

niloofar.H · 2/8/20

تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم
شاید که خدا خوایت اینگونه بمیرم

miss.sin · 2/8/20

ماه درخشنده چو پنهان شود

شپره بازیگر میدان شود

niloofar.H · 2/8/20

miss.sin گفت:
ماه درخشنده چو پنهان شود

شپره بازیگر میدان شود

در بر تو چو ره به پایان برد
از خجلی سر به گریبان برد

Maryam.alef · 2/8/20

د

miss.sin گفت:
ماه درخشنده چو پنهان شود

شپره بازیگر میدان شود

دَر راهِ رِسیدَن بِه تو گیرَم کِه بِمیرم
اُفتادِه است مَسیرَم بِه تو؛کِه بِمیرَم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی