مشاعره

mahaflaki · 23/7/20

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

~ZaHrA~ · 23/7/20

مرا می گفــت دوش آن یــار عیــــار
ســگ عاشق به از شیـــران هشیـــار

yeganeh yami · 23/7/20

* گفت:
مرا می گفــت دوش آن یــار عیــــار
ســگ عاشق به از شیـــران هشیـــار

روزها مثنوی میبافم و شب هل غزلی
در نبودت درد را با درد درمان میکنم

mahaflaki · 23/7/20

yeganeh yami گفت:
روزها مثنوی میبافم و شب هل غزلی
در نبودت درد را با درد درمان میکنم

ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می‌باختی

yeganeh yami · 23/7/20

mahaflaki گفت:
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می‌باختی

یک روز میایی که من دیگر دچارت نیستم
از درد ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم

mahaflaki · 23/7/20

yeganeh yami گفت:
یک روز میایی که من دیگر دچارت نیستم
از درد ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم

من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
می‌توانستی نتازی بر من، اما تاختی

yeganeh yami · 24/7/20

mahaflaki گفت:
من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
می‌توانستی نتازی بر من، اما تاختی

یک روز میایی که من نع عقل دارم نه جنون
نه شک بچیزی نه یقین سرخوش و خمارت نیستم

mahaflaki · 24/7/20

yeganeh yami گفت:
یک روز میایی که من نع عقل دارم نه جنون
نه شک بچیزی نه یقین سرخوش و خمارت نیستم

من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا می‌رود اما به هدر، نه

yeganeh yami · 24/7/20

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جایگزین تو در این سـ*ـینه خداوند نشد

~ZaHrA~ · 24/7/20

در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی