خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: فاطمه_قاسمی

  1. FaTeMeH QaSeMi

    معرفی شهرستان رزن

    ...نقطه آن در محدوده شهرستان رزن دارای ارتفاع ۲۷۹۹ متر از سطح دریاست. به لحاظ اینکه رزن در شمالی‌ترین نقطه استان واقع شده‌است، هوای آن نسبتاً سردتر از سایر نقاط استان است و در تابستانها از آب و هوای معتدلی برخوردار است. منبع: ویکی پدیا #تالار_گردشگری_ایران #استان_همدان #شهرستان_رزن #فاطمه_قاسمی
  2. FaTeMeH QaSeMi

    کامل شده رویای ندیدنت | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    خیره در چشم‌هایت بودم و انگار معنی رفتن را نمی‌دانستم. از آینده‌ی باتو گفتم؛ نیشخند زدی و گفتی: _من در آینده‌ات نیستم. گفتمت: _کابوس است ندیدنت جانم. دستی تکان دادی و گفتی: _تا ابد رویای ندیدنی می‌مانم. #رویای_ندیدنت #فاطمه_قاسمی
  3. FaTeMeH QaSeMi

    دل نوشته گمشده‌ جان | FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸

    گمشده جان حفره عمیقی را در دلم ساخته‌ای؛ که نه مرحم میابد؛ نه به کام مرگ می‌کشاندم. گویا شیشه‌ی عمرم لبه‌ی پرتگاهی قلطان است. نه می‌افتد و تمامم می‌کند؛ نه از حرکت می‌ایستد؛ و این چه دوگانگی بی‌رحمانه‌ای است گمشده‌جانم؟! #دلنوشته_گمشده_جان #فاطمه_قاسمی
  4. FaTeMeH QaSeMi

    دل نوشته گمشده‌ جان | FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸

    گمشده‌جان! دیشب خواب عجیبی دیدم! نفسم سخت گرفت. دستانم داغ شد. قلبم به شدت می‌کوبید و هنجاری بود، دم و باز دمم. خواب دیدم آمده‌ای، باهمان قدرعنا و زلف شبت. باهمان نرگس افتاده در دام کمان. گفتی که آمده‌ای و بازنگردی بی‌من. همه ترسم شده این: نکند خواب زن برعکس باشد! #دلنوشته_گمشده_جان #فاطمه_قاسمی
  5. FaTeMeH QaSeMi

    دل نوشته گمشده‌ جان | FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...پیوند زده؛ و گیسوانم را، به ابرها وعده می‌دادم؛ تا آشکار شدن آن نگین سرخ در حصار مژگانم، نصیبم می‌شد؛ و حسرت جفت شدن کفش‌هایم به دلم نمی‌ماند؛ اما افسوس، و صد افسوس که من سال‌ها پیش، فروغ چشم‌هایم را برای وصال تو، به آفتاب غروب سپردم؛ و پابرهنه، در جاده عشق تو دویدم. #دلنوشته_گمشده_جان...
  6. FaTeMeH QaSeMi

    دل نوشته گمشده‌ جان | FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...شکستم. دفترشعرم را هزارتکه کردم؛ و در شعله‌ی خشم سوزاندم. نوشتن از تو، خسته‌ام نکرده است؛ نه! فقط واهمه دارم؛ که تا به ابد، از جای خالی، و نبودنت بنویسم. *** گمشده‌جان! به طلوع غم‌انگیز همین صبح قسم. روزی می‌آیی، که نه از من باقی است؛ و نه از عطر به جا مانده از عشق. #دلنوشته_گمشده_جان...
  7. FaTeMeH QaSeMi

    دل نوشته گمشده‌ جان | FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸

    گمشده‌جان! معشوقت‌را خوب بنگر! خط‌های روی پیشانیم؛ و رگ‌های بیرون زده از دستانم، گذر عمرم را خاطر‌نشان می‌کنند. هراسی از مرگ و سوختن در آتش ندارم. تمام ترسم فقط از این است؛ که تو بیای و من دیگر چشمی برای دیدنت، و دستی برای به جان کشیدنت نداشته باشم. #دلنوشته_گمشده_جان #فاطمه_قاسمی
  8. FaTeMeH QaSeMi

    دل نوشته گمشده‌ جان | FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸

    گمشده‌جان! خودم را با از تو نوشتن دلخوش کرده‌ام. شاید روزی برگه‌ای از دفتر را باد برد و درست جای میان دستانت رها کرد و تو از وجودم باخبرشدی و فهمیدی، گوشه‌ای از این کره‌خاکی، دختری انتظار لحظه‌ای باتو بودن، فرتوتش کرده و عاجزانه وجودت را می‌طلبد‌. #دلنوشته-گمشده-جان #فاطمه_قاسمی
  9. FaTeMeH QaSeMi

    دل نوشته گمشده‌ جان | FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...من تر شد! گفتم می‌روی بی من، و من چه خرسندم؛ اما ندیدی که، در دل چه دعوا شد! باران غم بارید. خاطره جولان داد. باچشم خود دیدم. روی دستان یک عاشق، معشوق جان می‌داد! آری، باورت شود ای دل، که او دیگر با تو نخواهد ماند. رویای بودنش تا به ابد، رویای شیرین تو خواهد ماند. #دلنوشته_گمشده_جان...
  10. FaTeMeH QaSeMi

    دل نوشته گمشده‌ جان | FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸

    گمشده‌جان! می‌دانی، تمثیل عشق ما، پول پوسیده‌ای بر دره‌ی جدایی است؛ و من سال‌ها از این علاقه، دهان دوخته و، از این پل نیمه مخروبه، سخنی نرانده‌ام؛ تا مبدا، مهمان ناخوانده‌ای برحریمش پانهد و پل را فرو ریزد؛ و وصال محال شود! #دلنوشته_گمشده_جان #فاطمه_قاسمی
  11. FaTeMeH QaSeMi

    دل نوشته گمشده‌ جان | FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام خداوندی که عشقی گمشده را در دلم نهاد! نام اثر: گمشده جان نویسنده: FaTeMeH QaSeMi مقدمه: گمشده جان! مروری کن به خاطره‌ای کهنه،که وادارات می‌دارد به تنهایی! زمزمه کن، حرف‌ به حرف نامه‌هایم را، شاید مرا شبی به یاد آری! نگاهم کن که آماده‌ام، اظهار کنم به پشیمانی! آماده‌ام بگویم، نمی‌شود،...
  12. FaTeMeH QaSeMi

    کامل شده پیدای پنهان | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...زدن، بگو اشتباه‌ی بود. اگر بهت بهت بی‌وفایی شد، بگو مقصر باوفای یکی دیگه بود. اینجا، دنیای که همه توش مقصرن جز خودمون. اگر نمی‌تونی کسی دیگه رو مقصرکنی. باید اشتباهاتو فراموش کنی و همه چیزو از سر بگیری. همه چیزو از سربگیرو دوباره شروع کن، هم رنگ جماعت شدن کار درستی نیست. #پیدای‌پنهان #فاطمه_قاسمی
  13. FaTeMeH QaSeMi

    کامل شده پیدای پنهان | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...هم دادندو خون و خاک و آوار را ز دلش پاک کردند. آهای مردم دختری هر نیمه‌شب زیر آوار سکوت، بغضش می‌شکند. دستی نیست اشک‌های خونینش را ز گونه‌اش پاک کند. آهای مردم یاریم کنید که این زلزله در قلبم تلافتی جبران ناپذیر به بار آورده. وای ز قلب مهمانی که گسل چشم‌او میزبانش باشد. #پیدای‌پنهان...
  14. FaTeMeH QaSeMi

    کامل شده پیدای پنهان | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...کارتان شده دم زدن از غم هایتان، آنهم باهمان آدم‌های قبل. یادتان رفته انگار! همین آدم‌ها بودند که خنجر زدند و رفتند. با شنیدن حرف هایتان، دلشان نمی‌سوزد که هیچ، نقشه‌ی دیگری می‌کشند؛ برای کشتن پرنده‌ی خوشبختیتان. آدم های امروز دست به کمانشان خوب است؛ حتی خوب‌تر از آرش! #پیدای‌پنهان #فاطمه_قاسمی
  15. FaTeMeH QaSeMi

    کامل شده پیدای پنهان | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...لیلی‌ها مجنونی دارند که من ز آن مرحموم. اما من درگیر مجنونم. همان مجنونی که میم‌اش را لابه لای موهای رقیب گم کرده است و فقط جنونش برای من باقی‌مانده است. خدایا، ما در زمین، لیلی و مجنون را باهم می‌خوانیم. می‌دانستی در زمین لیلی بی مجنون، فقط معنای ویرانی و رسوای می‌دهد؟! #پیدای‌پنهان...
  16. FaTeMeH QaSeMi

    کامل شده پیدای پنهان | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    یارا؟ شاهنامه را خوانده‌ای؟ حالم خوش است؛ خوشه خوش. درست مثل آخر شاهنامه. *** واژها؟ از من بی‌رمق چه‌می‌خواهید؟ چرا چو پیچک دور گلویم پیچیده‌اید و راه نفسم را سد کرده‌اید. چرا نه رشد می‌کنیدو نه پژمرده می‌شوید؟ تنها مقصود شما، خموش ماندن من است، چو شمعی در آ*غو*ش باد. #پیدای‌پنهان #فاطمه_قاسمی
  17. FaTeMeH QaSeMi

    کامل شده پیدای پنهان | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...به چه قیمت فروختی؟ موهای مشکی رنگت کو؟ نکند باز بچه شده‌ای و به آسیاب ممنوعه رفتی؟ موهایت؛ چرا برعکس بختت سفید شده؟! چشم‌هایت انگار، سوی قبل را ندارند! منکه گفتم با زلیخا همنشین مشو. این چه‌کار بود که باخود کردی؟ _آینه فقط یک کلام بگو تمامش کن. یوسف مرا با چه کس دیده‌ای؟ #پیدای‌پنهان...
  18. FaTeMeH QaSeMi

    کامل شده پیدای پنهان | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...مثل مترسکی که عشق یک موریانه را، دلش نهفته است. من تو تضاد داریم، درست مثل شب و روز، مثل غم و شادی. آری ما سهم هم نیستیم. اگر آدم برفی شبی کنار خورشید به خواب رفت، یا اگر شب و روز با هم آمدند. یا اگر موریانه درآغوش به مترسک رویای عاشقانه دید، منو تو هم سهم می‌شویم. #پیدای‌پنهان #فاطمه_قاسمی
  19. FaTeMeH QaSeMi

    کامل شده پیدای پنهان | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و خوبی‌ها را در خودش گم می‌کند. گویی اصلا چیزی نبوده و نیست. می‌بینی طاهر؟ دست شستن دیگر فایده‌ای ندارد. سهراب هم انگار فهمیده‌بود قایق ساختن کار درستی نیست؛ برای این بود گفت: چشم‌ها را باید شست و جور دیگر دید! آری سهراب، این دریا که من دیدم، تو و قایق را باهم می‌بلعد. #پیدای‌پنهان #فاطمه_قاسمی
  20. FaTeMeH QaSeMi

    کامل شده پیدای پنهان | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...هوای تو او را به اینجا کشانده بود. طفلکی عقل که ندارد، نمی‌داند نباید به چیزی که سهمش نیست، دست درازی کند. هربار که ز توجدایش کردم، تکه‌ای از او کنارت جا ماند. بار آخر، در دستانم خورد شد. با ترس از خواب پریدم؛ اما کاش فقط یک خواب بود. من هرشب ز کابوس به کابوس پناه می‌برم. #پیدای‌پنهان...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا