خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: اوزان_نویس

  1. ozan♪

    دلنوشته نبشه‌ی روح | Ozan و Saghar کاربران انجمن رمان98

    سپیده ‌دم نفست در روح من آرامشیست همچو قطرات بلورین باران که می‌نشیند آرام بر صفحه‌ی دل دریا جوهر سخنانت، الهام‌بخش روح و روان است زیبایی تو ای جانانم، آرایشیست به وسعت دنیا که از جانب حق تعالی نشأت می‌گیرد صدق نیتت، طعم زلالی و بی‌ریایی می‌دهد #اوزان_نویس
  2. ozan♪

    ★مجموعه اشعار رگ خواب | اوزان کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...قالب: نو در بلندای دشت خیالم، در فراز بـ*ـو*ستانی موهوم از شوق پرواز بال گشودم چون پرستو های مجنون ،پشتك زنان سمت افق راه یافتم.. قله های این صحرای پوشیده از ابر و مه سنگین طعم خزانی از فراق سوزانی را می‌دهد سقوطی ناگهانی، چو تلنگری به وقت بیداری... بر کنجی نشسته سر به گریبان در غم تو...
  3. ozan♪

    ★مجموعه اشعار رگ خواب | اوزان کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...از عشق به مهتاب رسید مهتاب که از شوق نگاهت پر شد ابری شد و آن نم نم باران بارید با رقص نسیم لابه لای شاخه یک جفت پرستوی مهاجر رقصید قاصدی آمد و آورد گل از رخسارت بلبلی نغمه ای از شوق بخواند و خندید آن شب خیال خواب از سرم پرید آرامشی بر در قلبم گشت نوید اندیشه‌ام بودی تا دم سپید...
  4. ozan♪

    ارزشمند دیس | ♪ozan کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و به دنبال هـ*ـوس هایِ زودگذر دنیا می‌گویم چرا چنین تفسیر بد از خودم؟ زیرا که شبانگاه ندایی آمد بر سرم فرو رفته‌ای در ظلمت و دریغ از ذره‌ای شعور! دور شده‌ای از نعمت و بکل از بیخ ریش کور! چرا پند می‌دهی به آن چه عمل نمی‌کنی؟ پس مبراست که خود؛ فرمانروای جاهلی... عفریته‌ای علاف و متعفنی... #اوزان_نویس
  5. ozan♪

    دلنوشته نبشه‌ی روح | Ozan و Saghar کاربران انجمن رمان98

    ...افسوس، دوری از من! از تنگ‌دلی، مثل گلی افسرده و پژمرده‌ام من با همه‌ی عالم غریبه‌ام به هر سو نظری کردم، تو را با آن دیدم می‌بارد نم‌نم؛ رد بـ*ـو*سه‌ی شبنم، روی گونه‌هایم ای عشق دیرینم! ای گوهر زرینم! من را نبری از یاد، بی‌تو من می‌میرم! ذکر عشقت هر دم وِردِ قلبم لیکن افسوس، دوری از من...
  6. ozan♪

    دلنوشته نبشه‌ی روح | Ozan و Saghar کاربران انجمن رمان98

    ...می‌زنم چشمی که بی‌تابانه، منتظر نگاه توست و گوشی که هردم، خواهان صدای توست بغض نشکسته‌ای در گلو، سـ*ـینه‌ای قلقله‌زنان، منفور می‌کند من را از آسمانِ درخشان با زینتِ ستارگان مزه‌ی اشک را در کنج لـ*ـب‌هایم می‌چشم آری، دوری تلخ است این رنج شیرین را به جان می‌خرم تا زمانی که در آ*غو*شت به سر ببرم...
  7. ozan♪

    ارزشمند دیس | ♪ozan کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...انرژی‌های متواری، سوظنی از دیدی که بر من داری... چون مار بی‌سری، که در دست من افتادی! بترس از خشم من، ای دشمن! گمان می‌بردی، دانایی! آری! لیکن از نادانی! خود روشن‌دار ای دوست مخالف، گام بر می‌داریم در ره عواطف... من آرامم، آرام‌تر از شیر وحشی! تاریکی ریشه در من و من ریشه در تاریکی... #اوزان_نویس
  8. ozan♪

    دلنوشته نبشه‌ی روح | Ozan و Saghar کاربران انجمن رمان98

    ...قلب من باشی می‌خواهم پاره‌ی ارجندی، در دیاری از ابدیت من باشی می‌خواهم مودت با کفایتی، در گستره‌ی حیات من باشی دلم اشتیاق و تمایل بیشتر تو را در خود داشتن دارد! گل لعل لـ*ـبت بِه از نیشکری نوشین باغ دلم دسته‌دسته ترنمی گلچین تلنگری بر زد دلارا در وصف گل‌ها گذر کرد زمان، گشت هویدا پرچین #اوزان_نویس
  9. ozan♪

    ★مجموعه اشعار رگ خواب | اوزان کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...سادگی قالب شعر: نو از خوبی سرشار خواستار چشمه‌ های آبروا چون روی امیدوارانه اشعار ناب بیند آب و کاندر خواب بیند ننگ آسمان و رنگین کمان را میشناسم من سادگی را دوست می دارم بدی را دشمن ندا های این دل بی نوا را به که باید گفت؟ که سادگی خود زندگیست و گذر رفتن.. خواستار چشمه‌ های آبروا ...
  10. ozan♪

    مشاعره با حرف گ

    گل لعل لـ*ـبت بِه از نِی شکری نوشین باغ دلم دسته دسته‌ ترنمی گلچین تلنگری بر زد دل آرا در وصف گلها گذر کرد زمان گشت هویدا پرچین #اوزان_نویس
  11. ozan♪

    دلنوشته نبشه‌ی روح | Ozan و Saghar کاربران انجمن رمان98

    ...دارم نشود آخر و عاقبتمان فراق حاصل از زوری ز سایه‌های تاریک در دل شب، خوفناک‌تر، نبودن توست! زین پایه‌‌ی عشق را، منزه کردم به شفقتی دور از ریا تو را به این دار فنا، به شبنم روی گل‌ها، به طینت زلال دل‌ها به بهشتی از حور و پریا، ندهم به کس تو را می‌بینی جان جانانم که در قلب تو مهمانم؟ #اوزان_نویس
  12. ozan♪

    دلنوشته نبشه‌ی روح | Ozan و Saghar کاربران انجمن رمان98

    ...نیست، دریافت نمی‌کنم زمانی که بهره جستی سردم، بدان پر از دلواپسی و دردم گاه خودم را از بلندای پرتگاهی دیده که از همگان طردم آنی؛ تو خود خوب می‌دانی که دلم تهی از هر گونه ریاست با تو حتی در اوج سختی، لحظات آسوده، شفاف و گذراست وصف حالم پاسی از شب، سرخوش نغمه‌ی بی‌کلام و مملوء از رؤیاست...
  13. ozan♪

    دلنوشته نبشه‌ی روح | Ozan و Saghar کاربران انجمن رمان98

    ...هم تناسب دارند جذب می‌کنند گویا به آن‌ها گفته‌اند که در یک مدار باشند نیمه‌ی گمشده‌ی خود را پیدا می‌کنند تشنه لـ*ـب همدیگر را به خود کشیده، خواهش‌هایشان را به زبان آورده و به آرامش خاطر می‌رسند دلداری آزرده به کار آمد روزگاری از جنس بهار آمد سرخ گلی در صحرای دل حکمتی از خالق تبار آمد...
  14. ozan♪

    ارزشمند دیس | ♪ozan کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...این‌جا، این است فرجامی ناهمسان. شعله‌ای بر افروخته، از خشم و انتقام! بر تو گویم؛ ای فلان، آویزه گوشت بدان زخم های کهنه‌ی ذهنم، گر بیرون پاشید... قلب‌ات را چو اسید، خواهد بلعید! برخی آدم‌ها نیز چنین اند؛ تا به سنگی نخورند، آرام نمی‌گیرند. اصلا به من چه؟! بخورید نوش جان، گوارایِ وجودتان...
  15. Saghár✿

    دلنوشته نبشه‌ی روح | Ozan و Saghar کاربران انجمن رمان98

    ...در دلم، عاشقانه زمزمه‌ی توست‌‌. فرسنگ‌ها از هم فاصله داریم. گاه تجسم حضورت، عطر شیرینی از خاطره‌ها را در من زنده کرده و کشاله‌وار سوی تو پر می‌کشم. الهام‌بخش روح و روانی دل را به هر سو می‌کشانی چو دُر گرانبهایی، خاطر نشان مهرجانی مهرجانان، مهرجان. #اوزان_نویس #ساغر_هاشمی_مقدم...
  16. ozan♪

    ارزشمند دیس | ♪ozan کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...رقت انگیز توست! خود بدهکاری، توهم طلبکاری در سرت داری! گمان می‌برم در دنیای ماورائی، آلوده بمانم به ویروس تنهایی. مرا به حال خود واگذارید! نیک می‌گویم، جفا بدارید! زیرا سمت هاله‌ای چرک آلود کشیده شده و از آدمی ربوده شدم. همان سیاه چاله‌‌ی مرگباری که تا انتهای روحت را خراشیده و می‌آزارد...
  17. ozan♪

    ارزشمند دیس | ♪ozan کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...سر عقده بستی، تغذیه می کنی دل مارا ؟ زخم دل گر حاصل گردد از زبان ما، دنیا تاریک شود برتو همچو قبر کافران ! ستمکارم ! که دل دادم حال در بسـ*ـترم به عواقب خویش مینگرم پسرک، خاموش باش ...! بی ثباتی حاکم است ! جدایی لازم است! بگذر از توهمات حیات، در خلوتت راز و نیاز کن، تا نشوی محتاج غریبی...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا