...متواری دور از اندیشهی خود به سر میبرم.
تمام تمنای قلب و ذهنم آن بود، که رستاخیز را با لـ*ـب های دوخته شده از ترس و اعمال بیپرده مانده از گنـ*ـاه به اتمام برسانم...
به راستی که چه حسی جز غیبت تو، میتواند انقدر مضحك باشد؟!
پس بدین گونه است که؛ حکایت میکنم از دل، شکایت میکند از تو...
#اوزان_نویس