Usage for hash tag: اوزان_نویس
-
دل نوشته نرگس مستانه | ♪ozan و Saghar کاربران انجمن رمان ۹۸
تپش های قلب مدام در ذهنم می‌پیچد؛ قلبی که انگار از فرط دلتنگی، همچون لبی تشنه در کویر است و کماکان منتظر جرعه‌ای از آب! آه از نگاهی که دوخته شده به سراب، به کجا می‌رسد این قلب بی‌تاب؟ که هر دم این جان را، در نگاه سبر او میدیدم. #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #12
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
همگانی ترنم باران | کاربران رمان ۹۸
در هیاهوی افکار تیره مانندم به ناکامی چیره و به انزوا کشیده می‌شوم! #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #42
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
دل نوشته نرگس مستانه | ♪ozan و Saghar کاربران انجمن رمان ۹۸
...هایی شیرینم! چرا که درخت هر چقدر پر بار تر باشد سنگ های بیشتری سمتش پرت می‌شود! ریشه هایم بر دل زمین نفوذ کرده و زمین با سنگ دلی ریشه هایم را می‌سوزاند... آری اکنون زخمی ام اما همچنان پر بار! گوش بشنید و دل رنجید عمق این فاجعه همانند سه نقطه رها شده آخر واژه ها، بی‌انتهاست... #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #10
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
ارزشمند دیس | ozan کاربر انجمن رمان ۹۸
...استرسی عجیب! با خود کلنجار می‌روم که آیا این تیرگی ها عوامل درونی دارند؟ براستی که حق بیان نمود آن دوست مخالف بی‌پروا با چشمی کور ستم کرده و نمیبینم لیکن جرئت حقیق را دارم اگر نفس لغزشی وا داشته... گردنم باریک تر از مو! مدتی از این دیار می‌روم و در پیله‌ی تنهای خود سکون می‌مانم...- ozan♪
- ارسال #19
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
دل نوشته لئیم | اوزان کاربر انجمن رمان ۹۸
...پریشانم ناچار به تنهایی گرفتار و در اطراف، هیچ دوستی ندارم که گیرد دستی بر پر و بالم تا ترمیم شود حالم و به پرواز در آیم... کاش می‌توان نوشت شبنمی را که جاریست بر گونه هایم... تا بدانی چه دردی نهفته شده در این جسمِ بی‌جانم... تا بدانی چه کرده ای که چنین نیز تو را دوست میدارم...- ozan♪
- ارسال #3
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
ارزشمند دیس | ozan کاربر انجمن رمان ۹۸
...برای من همانند خورشیدی هستی در پشت کوه و نمی تابی بر دل من به گونه‌ای که گل سر زنده روحم پژمرده می‌شود... اکنون که در مرداب قلب تو گیره کرده و طعم دلتنگی را می‌چشم هر دم میدانم تو رهگذری هستی که رد می‌شوی از پل زندگی ام.... مرا پشت گوش انداختی و با قلبی تهی ادعای عشق می‌کنی! #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #18
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
ارزشمند دیس | ozan کاربر انجمن رمان ۹۸
...باقیست! از کج شناسی داعیِ به دعوت آمده تا ادعایی که مملو از تهی‌ست گرفته تا ظاهر‌نمایی که گستره‌ی قلب خود را نیك فعل می‌دهد شرحی کامل از ریاکاریست! همسانِ ابلیس انسان نمای که در خلأای مجزا از عالم دنیا تشنه‌ی دیناریست! و من چو طفل گم گشته‌ی آهو اشک ریزان چنگ زنم بر دامنه ایزدمنان ...- ozan♪
- ارسال #17
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
دل نوشته نرگس مستانه | ♪ozan و Saghar کاربران انجمن رمان ۹۸
...گر خود را ز من بپوشی شکیبای را بر من تحمیل نکنی در تاریکیِ مطلق و خموشی زار میزنم همچو نونهالی كه مادرش گم گشته... اکنون كه اشک را کنج لـ*ـبم می‌چشم میدانم چگونه دلباخته‌ی تواَم. حمیرایِ من، عشق زیبای من بگو که هستی فقط و فقط مال من منطق ندارد دل من زمزمه کن با یاد من بگو و بگو اوزان من...- ozan♪
- ارسال #7
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
ارزشمند دیس | ozan کاربر انجمن رمان ۹۸
به صعبی رنجیده ولی به سهلی بخشیدم هر بار... در خود فرورفتم همچو روحی مردم ولی حیاتی بخشیدم هربار... سمی را چشیده ولی پادزهری شدم هر بار... نیك در سرای خود به چوخ رفتیم و سرخوش رخ عقاب را حفظ نمودیم ... #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #16
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
نقد و بررسی دلنوشته شمع دل‌افروز | Saghar و ozan کاربران انجمن رمان ۹۸
...سمت شعله‌ی چشمانت که راز های جهان را بر ملا می‌کند. پر می‌کشند و جاودانه برایت آوازه‌ی جان سپردن سر می‌دهند. یاران از شهد نگاهت به وجد آمده و مات و مبهوت می‌مانند گویی شمعی به آرامی در تاریکیِ دلشان افروخته شده و عشق را در تو کمین می‌کنند. #اوزان_نویس لینک...- Saghár✿
- موضوع
- پاسخ ها: 1
- انجمن: نقد دلنوشته
-
شمع دل‌افروز | Saghar و ♪ozan کاربران انجمن رمان 98
...بر دشت سبز دلت تا بزدایم غبار غم درونت را! کاش بودم اشک چو باران بهاری می‌گریستم به پایت! گر گلی بودم، می‌دادم نهال وجودم را بر قاصدک تا بپاشد بر جلوه‌ات گر عشق بودم، می‌نواختم مهرورزی را برایت نیستم لیکن افسوس باران و اشک و گل و عشق هر چه هستم، تو را ستایش می‌کنم ای دوست! میلادت مبارک...- ozan♪
- ارسال #14
- انجمن: دل نوشته‌های کامل شده
-
شمع دل‌افروز | Saghar و ♪ozan کاربران انجمن رمان 98
...خود در دل تاریکی بیرون کشیده و جهانی را به طلوع وا می‌دارد؟ یقیناً که تو خود میتابی در دل‌ها و با کلامِ شکرین مسیر عشق را هویدا می‌کنی می‌دانی خیلی از رویدادها و تفرقه‌هایی که دل را سوق می‌داد به فراق پشت سر نهادیم و باز همچو آهن‌ربا در مسیر جاذبه‌یِ دوستی‌ها سمت یكدیگر کشیده شدیم #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #13
- انجمن: دل نوشته‌های کامل شده
-
شمع دل‌افروز | Saghar و ♪ozan کاربران انجمن رمان 98
هرازگاهی به گذرگاه خاطراتمان نظری افکنده و ناکامی‌‌های تیره‌گشته‌ِی آن ایامی را که از دل ربوده شده به خاطر می‌آورم که طعم باریکه‌ای از مهر را می‌دهد و سرخوش جهانم به آن ایام بربادرفته لبخندی همانند غنچه‌یِ نوشکفته می‌زند #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #12
- انجمن: دل نوشته‌های کامل شده
-
شمع دل‌افروز | Saghar و ♪ozan کاربران انجمن رمان 98
کاش وسعت آن را دارا بودی که هرازگاهی خوانا خود را از چشم‌انداز ما ببینی آنگاه به ارزش والایِ خود پی می‌بردی تمنایِ سرور را از عمقِ وجود خواستارم برای تو... #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #11
- انجمن: دل نوشته‌های کامل شده
-
شمع دل‌افروز | Saghar و ♪ozan کاربران انجمن رمان 98
قلمم را با جوهر عشق به‌آرامی بر روی دل نوازش می‌دهم در هاله‌ای از خاطرات دلپسند کشاله‌وار به سویت پر می‌کشم شهدِ نیك‌تر از بوی مشك را می‌تراوشد در روح آدمی ای دوست بنگر که یاد تو هر دم در دل‌های تار ما روشن است الهی که بتابی تا ابد در دل‌ها! #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #10
- انجمن: دل نوشته‌های کامل شده
-
شمع دل‌افروز | Saghar و ♪ozan کاربران انجمن رمان 98
خیره‌‌اَم به فلك در دل شب که مملو است از چشمه‌های نجم و سالروزت را به یاد می‌آورم حال كه میدانم آن‌ها ندارند چشم دیدنت را زیرا که تو خود سوگواری و مهتابِ روشنِ دل‌هایی #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #9
- انجمن: دل نوشته‌های کامل شده
-
شمع دل‌افروز | Saghar و ♪ozan کاربران انجمن رمان 98
...دلم به‌آرامی سمت شعله‌ی چشمانت که راز‌های جهان را برملا می‌کند پر می‌کشند و جاودانه برایت آوازه‌ی جان سپردن سر می‌دهند یاران از شهد نگاهت به وجد آمده و مات و مبهوت می‌مانند گویی شمعی به‌آرامی در تاریکیِ دلشان افروخته شده و عشق را در تو کمین می‌کنند #شمع_دل_افروز #اوزان_نویس #دلنوشته_شمع_دل_افروز- Saghár✿
- موضوع
- پاسخ ها: 16
- انجمن: دل نوشته‌های کامل شده
-
دل نوشته نرگس مستانه | ♪ozan و Saghar کاربران انجمن رمان ۹۸
...های تیره و خسته خوشه‌ی انگور جدا کرده و دور می‌ریختم. ای‌کاش تو آفتاب بودی و من مهتاب، تا میتابی کمی نیز به اسمان دلم... تا نور عشقت از قلب بر چهره‌ام نمایان شود. هر جا که هستی آشفته دل خسته‌‌ی من مباش. من اینجا زیر پلک های خاموش، عشقت را هر دم در رویا کمین می‌کنم... #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #5
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
دل نوشته نرگس مستانه | ♪ozan و Saghar کاربران انجمن رمان ۹۸
...می‌کنی پریشانی را... بگذار نیك بگویمت؛ هراس من ز حسد دل نیست، نگاه تو بر آن است. زین پس تیرگی هارا به اغما خواهیم برد. جرعه‌ای از آب زلال زندگی خواهیم خورد. مانند کودکی نو نهال با ندای دل پیش خواهیم رفت... بدین‌سان که؛ پایان حکایت نبشه‌ی روح، مدد راهی برای نرگس مستانه خواهد بود. #اوزان_نویس- ozan♪
- ارسال #3
- انجمن: دل نوشته های کاربران
-
دل نوشته نرگس مستانه | ♪ozan و Saghar کاربران انجمن رمان ۹۸
...مستانه نگارشگران: ozan♪ و Saghar ژانر: عاشقانه، تراژدی مقدمه: من آن نرگس مستانم که ایستادم در این راهی که نه پایان خوش دارد و نه پایان بی‌جانی گر از احزان برگشتم بدیدم روی ماهش را به فال نیک می‌گیرم به پایان می‌رسانم صفحه‌ی دل را #نرگس_مستانه #دلنوشته_نرگس_مستانه #ساغر_هاشمی_مقدم #اوزان_نویس- Saghár✿
- موضوع
- پاسخ ها: 11
- انجمن: دل نوشته های کاربران
