خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﺑﻪ ﺁﺧﺮ ﻓﺼﻞ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﺳﻨﮕﯿﺖ ﺑﻪ ﺁﺧﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺷﻤﺎﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﮔﻼﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻟﻢ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺮﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺩﻟﯽ ﭘﺮ ﺗﺐ ﻭ ﺗﺎﺏ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﮏﯾ ﻓﺼﻞ ﺭﺍ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻃﻠﻮﻉ ﮏﯾ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺩ ﺑﺸﻤﺎﺭﻡ ﻭ ﺭﯾﺴﻤﺎﻧﯿَﺶ ﮐﻨﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﺜﻞ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﮔﺮﺩﻥ ﺑﻨﺪ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﮔﻮﯾﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻓﺼﻞ ﺑﻪ ﻓﺼﻞ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ

احــــــــــــــساسم را دار خواهم زد.... تقصیر این لعنتی بود... که بی خود و بی جهت به تو گـــــــفت دوســـــــــتت دارم.... تقصیر این لعنتی بود.... که من حالا تنهایم♥

ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﮕﻮ ... ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮ ﭼــﻪ ﻓـــﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﻣـــﻦ ، ﺍﺯ ﺗـــﻮ ﺍﺯ ﺑــــﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﺁﻏــﻮﺷــﻢ ﺑــﮕــﯿــﺮ ﻭ ﺩﺭ ﮔــﻮﺷــﻢ ﺍﺯ ﻣـــﺎﻧـــﺪﻥ ﺑــﮕـــﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻧﺶ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﯾﺰﺩ !! ﮔـــﻮﻧـــﻪ ﻫــﺎﯼ ﺧــﺠــﺎﻟــﺘــﯽ ﯾــﻢ ﺭﻧــﮓ ﺑــﮕــﯿــﺮﺩ ﺍﺯ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﻫــﺮﭼــﻪ ﺧــﻮﺩﺕ ﻣــﯿــﺨــﻮﺍﻫـﯽ ﺍﺯ ﺧـــﻮﺩﺕ ﺑـــﮕـــﻮ ﭼـــﻪ ﻓــﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﭼـــﻪ ﻓـــﻘــــﻂ ﺑـــﮕــــﻮ ﺣـــﺮﻑ ﺑـــﺰﻥ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ...


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﻣﻮ ﺍﺯ ﺳﺮﺕ ﮐﻢ ﺑﺸﻪ! ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺍﺧﻢ ﮐﻨﯽ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻨﺪﯼ ! ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﯼ ! ﺑﺎﯾﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ؟ ﺣﻖ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﯼ ! ﺑﺎﺷﻪ؟ ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ!

*ﺍﻣﺸﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ** **ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﻼ‌ﻡ ﮐﻮﭼﮏ**ﺍﺯ ﺗﻮ**ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﮐﺮﺩﻡ**ﺍﯼ ﮐﺎﺵ میشـــــد**ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺑﮕﻮﯾﻢ ” دوستَــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــــتْ ﺩﺍﺭﻡ ”**ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﻓﻘﻂ**ﺗﻨﻬﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ**ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﺪ*! ♥≠♡

فــرقی نــدارد .. چــه ڪسی چــہ می گــویــد ، " تــــــــــو " !! همــانــی ڪـه همــیـشـه " دوســتـش دارم " همــانـی ڪـه تــا غــصـّـه ام می گیــرد ســر و ڪلّـــه اش پــیــدا می شود و تــا مــرا نـخنـدانـد دســﭞ بـردار نمی شود هـمـانی ڪـه همــیــشـه پـــُـر اسـﭞ از شـور و شـادے و زنـدگے ...

به خوابم گام میداری... و در عمق نگاهت.... خوشه ای از عشق می لرزد سکوتت می زند بر التهاب لحظه ها دامن کجا رفته است فرهادی... که عشقش می تراشد....کوه چون آهن نگاهت می پرد از خواب رویایم تو گویی که فراموشت شده قانون دلتنگی.... و یاحتی نمی خواهی بشویی از رخ آینه ها ....رنگی به خواب کودکی سوگند که از یادم نخواهی رفت.... همیشه در افق های طلایی رنگ احساسم بسان چوبی قابی که بر دیوار می خشکد... عزیز و جاودان هستی...


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ »ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ « ﻭ ﻧﻤﯽﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﻏﻔﻠﺖﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﻫﺪ . ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﮕﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﻋﻼﻗﻪ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯼ . ﻣﺮﺍﻗﺒﺸﺎﻥ ﺑﺎﺵ . ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﯽ : »ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ « ، » ﻣﺘﺎﺳﻔﻢ« ، » ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ « ، »ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ « ﻭ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ... ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ... ﯼ ﮐﻪ ﺑﻠﺪﯼ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻦ . ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﺍﻓﮑﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﺭﺍﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺩﺍﺭﯼ . ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﺁﻥﻫﺎ ﮐﻦ . ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﻪﯼ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﮕﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ﺍﮔﺮ ﻧﮕﻮﯾﯽ ﻓﺮﺩﺍﯾﺖ ﻣﺜﻞ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺎ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺸﺖ . ...


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
چﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﻭﭼﻘﺪﺭ ﺑﺪﻩ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﻮﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻭﺍﯾﻨﻮ ﻧﺘﻮﻧﻪ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻪ. ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﻪ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﻭ ﺍﺯﺕ ﺩﺯﺩﯾﺪ ﻭﺑﺠﺎﺵ ﯾﻪ ﺯﺧﻢ ﻫﻤﯿﺸﮕﯿﺮﻭ ﻗﻠﺒﺖ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﻭﻝ ﺑﺰﻧﯿﻮﺑﺠﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﺷﯽ ﺣﺲ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ. ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺳﺮﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺪﯼ ﮐﻪ ﯾﺒﺎﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺍﺭ ﻏﺮﻭﺭﺵ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﻟﻪ ﺷﺪﻩ . ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯽ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﯾﺶ ﻫﯿﭽﯿﺰﯼ ﺑﺠﺰ ﺳﻼﻡ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺑﮕﯽ . ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺘﺖ ﺑﻬﺸﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺷﮏ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺧﯿﺲ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﺸﯽ ﺑﺨﻨﺪﯼ ﺗﺎ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ. ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﻪ ﮔﻞ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﺗﻮ ﺗﻮ ﺑﺎﻍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺁﺭﻭﻡ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺑﮕﯽ ﮔﻞ ﻣﻦ ﺑﺎﻏﭽﻪﺀ ﻧﻮ ﻣﺒﺎﺭﮎ


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
زن و شوهری در طول 60 سال زندگی مشترک، همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.در طول این سالیان طولانی آنها راجع به همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از هم پنهان نمی کردند.تنها چیزی که مانند راز مانده بود، جعبه کفش بالای کمد بود که پیرزن از شوهرش خواسته بود هیچگاه راجع به آن سوال نکند و تا دم مرگ داخل آن را نبیند.روزی حال پیرزن بد شد و مشخص شد که نفس های آخر عمرش است. پیرمرد از او اجازه گرفت و در جعبه کفش را گشود. از چیزی که در داخل آن دید شگفت زده شد!دو عروسک و شصت هزار دلار پول نقد! با تعجب راجع به عروسک ها و پول هااز همسرش پرسید.پیرزن لبخندی زد و گفت: 60 سال پیش وقتی با تو ازدواج می کردم، مادرم نصیحتم کرد و گفت: خویشتندار باش و هرگاه شوهرت تو را عصبانی کرد چیزی نگو و فقط یک عروسک درست کن!پیرمرد لبخندی زد و گفت:خوشحالم که در طول این 60 سال زندگی مشترک تو فقط دو عروسک درست کرده ای! پیرزن خنده تلخی کرد و گفت: هیچ می دانی این پول ها از کجا آمده است؟پیرمرد کنجکاوانه جواب داد: نه نمی دانم. از کجا؟پیرزن نگاهش را به چشمان پیرمرد دوخت و گفت: از فروش عروسک هایی که طی این مدت درست کرده ام!!


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
فرصتی نمانده بیا همدیگر را بـ*ـغل کنیم فردا یا من تو را میکشم یا تو چاقو را در آب خواهی شست... همین چند سطر دنیا به همین چند سطر رسیده که انسان کودک بماند بهتر است اصلا این فیلم را به عقب برگردان آنقدر عقب که پالتوی پوست پشت ویترین پلنگی شود که میدود در دشت های دور آنقدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان به زمین زمین... نه...به عقب تر برگردان بگذار خدا دست هایش را دوباره بشوید ... در آینه بنگرد.... شاید تصمیم دیگری گرفت...

از من برای خودت شعر میخواهی؟ چه برانم بر زبانم؟ سراسر شعرم کردی از دنیای فانی به دورم کردی جاودانم کردی اگر سلطان شعر و احساس بود تا دیروز و تو تحسینم میکردی امشب مینالم که هیچم فقط دوست دارم و تو از صد شعر عاشقانه مرا از بر کردی

چقدر دوست دارم که یکیو داشته باشم، ماله خود خودم، یکی که نگرانم باشه، یکی که براش مهم باشم... یکی که مثل تو پشتمو خالی نکنه... دلم یکی میخواد که وقتی بهش خوبی میکنم فکر نکنه محتاجشم، کسی که جواب محبتامو با محبت بده... دلم کسی رو میخواد که بتونم بهش ببالم... دلم کسی رو میخواد که جلو دیگران با افتخار بگم این ماله منه، این دنیای منه... دلم این روزا یه مرهم،یه دوست داشتن واقعی میخواد... یکی که رفیق باشه، یکی که دستاشو بگیرمو با هم یه عالمه قدم بزنیم... دلم یه دوست داشتن میخواد

هیچ.... گفتم نرو رفتنت تداعی ِ مردن است رفتی بی دلیل و من زنده ام هنوز تو مرده ای در دل در یاد, در فکر و کشف شد رابـ*ـطه ی رفتن با تفریق ارزشت شدید کاهش یافت مثل صفر در جمع و تفریق که در بود و نبودش هیچ فرقی نیست صفر شده ای, ای هیچ


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﺣﻤﺎﻗﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﻣﻨﻮ ﺁﺭﻭﻡ ﮐﻨﯽ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻫﯽ ﭘَﺴَﻢ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻭ ﻣﻦ ... ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﻠﮑﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺸﻢ ﺣﻤﺎﻗﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺑﺎ ﺗﻮﯾﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻨﯽ !..... ﻣﻦ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺍﺣﻤﻖ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﻴﺴﺘﻢ !.... ﻭﻟﻲ ﺭﻭﺯﻱ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﻛﻪ ﺣﻤﺎﻗﺘﻢ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﺩﺭﺩﻱ ﻧﺨﻮﺭﺩ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﻡ ..

یه روز خودم ودلم عاشق یکی ودلش شدیم،ولی اون من ودلم رو ازخودش ودلش روند.دیروز بایه دسته گل اومددیدنم ویه نگاه مهربون،نگاهی که سالهاازمن دریغ میکرد،گریه کردوگفت که دلش برام تنگ شده.من فقط نگاهش میکردم چون کاری نمیتونستم بکنم.اونم کاری نکرد فقط بااشکاش سنگ قبرموخیس کرد.

گاهی با نگاهت پر از خاطره میشوی ! گاهی گرفته ای ... گاهی تمام رسیدن به تو میشود:" یک نگاه " گاهی همان را از من دریغ می کنی ! اما همیشه می مانی... این بودن همیشگی ات است در لحظه لحظه ام که " از ان منی" حتی اگر نباشی ... حضور سبز خاطره هایت همیشه ماندنی است...


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
همیشه دلم میخواست در آ*غو*شش باشم. دلم آرامش میخواست. دلم امنیت میخواست. دلم میخواست حتی در تملکش باشم. دلم میخواست حتی یک لحظه جزو داراییهایش باشم. خیلی وقتها، آ*غو*شش را کم می آورم. این وقتها، نبودش نیست که آزارم میدهد، بلکه اینکه ایمان دارم هیچوقت این اتفاق نمی افتد، چنگ به دلم میزند. اما امروز جور دیگری هستم. امروز دلم میخواهد او در آ*غو*شم باشد. امروز دلم آرامش او را میخواهد. امروز دلم امنیت او را میخواهد. امروز دلم او را میخواهد. امروز دلم گریه با صدا میخواهد. امروز دلم هق هق میخواهد. خسته شدم ازین گریه های بی صدا. ازین گریه هایی که بیشتر راه نفس را میبندند. خسته شدم ازین همه خودسانسوری. خسته شدم ازین همه دروغ. من امروز خسته شده ام. من امروز کم آورده ام. من امروز دلم فرار میخواهد. فرار از همه این مردمانی که مرا نمیفهمند. فرار از همه مردمانی که عاشق دروغ گفتنند. فرار از همه مردمانی که میترسند حرف بزنند. فرار از همه مردمانی که روی دروغگویت را بیشتر دوست دارند. میدانید؟ به ندرت پیش می آید گریه کنم. بغض میکنم اما نمیگذارم اشکهایم بریزند. اگر گریه کردم، پس بدانید که اوضاعم خیلی خراب است. دیروز گریه کردم. دیروز وقتی خواستم بگویم برایم مهم است، اشکم ریخت. امروز هم گریه کردم. وقتی گفته بود:" حال من خراب است، خرابترش نکنید"، باز هم اشکم ریخت. دلم میخواست بروم یقه اش را بچسبم، توی چشمانش زل بزنم و بگویم که چرا این حرف را میزنی؟ چرا اینگونه فکر میکنی؟ چرا هنوز نشناختی مرا؟ در تمام این مدت، چه رفتاری از من دیدی که حالا همچین حرفی میزنی؟ دلم میخواست بگویم پسر خوب بفهم! بفهم که من دختر مغروری هستم. دم بر نمی آورم مگر اینکه کارد به استخوانم رسیده باشد! مثل امروز که کارد به استخوانم رسیده بود و خواستم فقط بگوید که حالش خوب است یا نه. بگویم که بیا سرم بشکن، دلم را زیر پا له کن،! اما به غرورم کاری نداشته باش. بیا توی گوشم بزن اما هی غرورم را نشانه نگیر. شاید هم آخرش بگویم بـ*ـغلم کن که کم آورده ام. که بگویم لحظه ای شانه هایت را به من قرض بده. بگویم مدتی است از همه خورده ام، دستانم را بگیر که سردم است. بگویم دیگر از همه میترسم، بیا برای لحظه ای هم شده آرام جانم باش. که بگویم بیا.... که بگویم دوستت دارم.....که بگویم درست است کوه صبر شده ام اما درونم دارد از بیقراری متلاشی میشود....


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد منو ببخش اگه تویی اون که فقط دلم میخواد منو ببخش منو ببخش اگه شبا ستاره ها رو می شمارم منو ببخش اگه بهت خیلی میگم دوست دارم منو ببخش اگه برات سبد سبد گل می چینم منو ببخش اگه شبا فقط تو رو خواب می بینم منو ببخش اگه واسه چشمای تو خیلی کمم تو یک فرشته ای و من اگه فقط یه آدمم منو ببخش اگه برات میمیرم و زنده میشم اگه با دیوونگی هام پیش تو شرمنده میشم منو ببخش اگه همش میسپارمت دست خدا اگه پیش غریبه ها به جای تو میگم شما منو ببخش من نمیخوام تو رو به ماه نشون بدم نشونیتو نه به شب و نه دست آسمون بدم منو ببخش اگه میخوام تو رو فقط واسه خودم ببخش اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
زيباتراز گل هاي ارغوان آبي ترازشكفتن روح حقايقي دستان توست سايه ي صدهاگل غريب توشرح حال سوختن شمع عاشقي يادم نمي رودكه چه كردي براي من گلدان آرزوي مرا آب داده اي درسايه ي روشني كه پرازعطرقلب توبود من را به روي ثانيه ها حاكم كردي

گیرم تمام دنیا بگوید ما مال هم نیستیم ... ما به درد هم نمی خوریم! نه! ما به درد هم نمی خوریم .... "ما کنار هم دردی نداریم" .. مگر نه؟ گیرم برای زیر یک سقف رفتن، عشق، آخرین معیار این جماعت باشد ... گیرم دوست داشتنِ بدون سند، حرام باشد ... عجیب باشد .. باور نکردنی باشد ... گیرم تا آخر عمر تنها بمانم ... گیرم هرگز دستانت در دستانم قفل نشود ... گیرم آ*غو*شت هیچ گاه مال من نشود ... من اما ... گیر این گیرم ها نیستم ... من ... تا ابد ... گیر چشمان توئم ... گیر دوست داشتنت !!

سالهاست به دنبال تومیگردم بدنبال احساسی که قلبم را بلرزاند بدنبال نگاهی که خون رگهایم را منجمد کند وصورتم گُربگیرد ازاین عشق سالهاست بدنبال تومیگردم بدنبال احساسی که بابودنت صدای تپشهای قلبم دوبرابرشود وقتی صدایم میکنی "جانم" را ازاعماق جانم نثارت کنم وآنگاه که بامن همنفس می شوی نفسم بند بیاید ازجذبه نگاهت سالهاست بدنبال تومیگردم ای عشق


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا