خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﺘﻮ ﺑﺒﻨﺪﯼ ﭼﺮﺍﻏﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ﭘﺘﻮ ﺭﻭ ﺑﮑﺸﯽ ﺭﻭ ﺳﺮﺕ ﭼﺸﺎﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ
ﺻﺪﺍﯼ ﻧﻔﺴﻬﺎﺗﻮ ﺑﺸﻨﻮﯼ ﺗﯿﮏ ﺗﯿﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﭘﺘﮏ ﺑﺸﻪ ﺗﻮ ﻣﻐﺰﺕ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺑﺒﯿﻨﯽ،ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﺒﯿﻨﯽ،ﯾﺎﺩ ﮔﺬﺷﺘﺖ ﺑﯿﻔﺘﯽ ﮔﺮﯾﺖ ﺑﮕﯿﺮﻩ
ﺿﺠﻪ ﺑﺰﻧﯽ،ﻫﻖ ﻫﻖ ﻫﺎﺗﻮ ﻗﻮﺭﺕ ﺑﺪﯼ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﻧﺸﻨﻮﻩ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺑﻌﺪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﭼﻘﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﻔﻤﯽ ﭼﻘﺪ ﺑﯿﮑﺴﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ... ﻧﺸﺪﻩ؟


ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺮﺱ ﺗﻤﻮﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻨﻢ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻣﺜﻞ ﮔﻞ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺸﻢ .
ﺳﺮﯾﻊ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩﺍﺏ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻡ. ﺣﺎﻻﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﺮﺩﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﻪ ﮔﻞ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﮐﻪ
ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻢ ﮔﻞ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻭﻗﻒ ﻣﺮﺩﺍﺏ ﮐﺮﺩﻩ


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
عزيزترينم.... همراه روزهاى دردم.... ستاره ى شب هاى سياهم... ميخاهم باشى....کنار دلتنگي هايم ...
تن خسته ى من محتاج دست هاى توست.... نگزار دست تقدير مثل هميشه غرورم را له کند.... روزگار نابودم کند...
ثانيه ها با صداى قدمهايش نبودنت را به رخ بکشد.. خيابان هاى اين شهر چنگ بزند بر خاطرات تکرار نشدنيم... دستهايم....گونه هايم...لبهايم.
.ديگر از آن من نخواهد بود... اگر نباشى يعنى تنهايي مطلق....يعنى درد.... يعنى "حسرت"....


من خسته ام، تو خسته ای آیا شبیه من؟ یک شاعر شکسته ی تنها شبیه من؟
حتی خودم شنیده ام از این کلاغها درشهر.. یکنفر شده پیدا شبیه من، امروز دل مبند به مردم که میشود..
اینگونه روزگار تو فردا شبیه من، ای همقفس بخوان که زسوز تو روشن است..
خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من، از لحن شعرهای تو معلوم میشود.. مانند مردم است دلت یا شبیه من...!؟


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
اینجا تنها، من ماندم و غمها! نیست دری یا نفری، تا رسد به یاوری نیست دستی و دادرسی تا بدهد دلداری سوزد دلم از داغ بی کسی و نیست هیچ دادرسی!
من و مانده و دنیایی حرف؛ که بر دلم میکنند سنگینی!
خسته ام از این سکوت طولانی دلم خواهد که کشم فریاد افسوس!
که در گلو نمانده هیچ صدایی! میکنم بی صدا فریاد تا کشد آخر مرا این درد پنهانی!!...


براے دل خـــودم مے نویسم ...
براے دلتنگــے هایــم براے دغدغــہ هاے خـــودم براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ !
برای دلے کہ دلتنگم نیست ... براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ... براے خودم مے نویســـم !
بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ. . . .


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺭﻧﺞ ﻭ ﻏﻢ ﺩﻭﺭﯼ ﺷﮑﯿﺒﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﯿﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻏﺒﺎﺭ ﺭﻩ ﺷﻮﻡ
ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﻧﻘﺶ ﻗﺪﻡ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﺑﯿﺮﻧﮕﻢ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺮﻭﺏ ﺳﺎﺭﺑﺎﻧﻢ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻭ ﺑﺼﺤﺮﺍ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ
ﺭﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺭﺳﻮﺍ ﻧﻤﺎﻧﯽ ﺍﯼ ﺩﺭﯾﻎ ﮐﺎﯾﻦ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺭﺳﻮﺍ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯﺕ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺎ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺍﻣﺎ
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﺯ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﻨﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺭﻫﻨﻮﺭﺩ ﺑﺎﺩ ﭘﯿﻤﺎﯾﺖ ﺳﺒﮑﺴﺮ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﻩ ﺳﺮ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ
ﭼﻮﻥ ﺭﺳﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻭ ﻋﺪﻩ ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﻓﺮﯾﺐ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﯾﺎﺩ ﮔﻮﻫﺮ ﻧﺎﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﺭﯾﺎ ﮐﻨﺪ ﮔﻮﻫﺮﯼ ﻫﺴﺘﻢ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﯿﺮﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻧﻢ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﺩ ﺍﻭ .... ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
دفترم خیس و سایه هایت نیست شک ندارم که شعر بی تو گریست حس و معنای شعر یعنی تو بی تو معنای شعرهایم نیست
راستی از خودت نمیپرسی آن که با لحظه لحظه های تو زیست تازگی ها چرا کناره گرفت گوشه ای در خودش شکست و گریست گفت
از آن دقیقه های قشنگ آن خیال خوشی که با تو یکی است سرد و بی روح ,
سایه اش پاشید صفر تنها که با تو میشد بیست میگذاری و میروی , باشد.... حرف آخر, همیشه خواهش نیست


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلــــــــــــــــــــم گرفته آسمون
نمیتونم گــــــــــــــریه کنم شکنجــــــــه میشم از خودم
نمیتونم شکــــــــوه کنم انگاری کــــــــــوهِ غصه ها
تو سـ*ـینه من اومده آخ داره بـــــــــاورم میشه
خنـــــــــده به ما نیومده دلــــــــــــــــــــم گرفته آسمون
از خــــــــــودم خسته ترم تو روزگـــــــار بیکسی
یه عـــــــمره که در به درم حتــــــــــــی صدای نفسم
میگه که توی قفـــــــــــــسَم من واسه آتــــــــــیش زدنِ
یه کولبار شــــــــب بَسَم دلــــــــــــــــــــم گرفته آسمون
یکم منـــــــــو حوصله کن نگــــــــــــو که از این روزگار
یه خرده کمتر گــــــــــله کن منُ به بـــــــــــازی میگیرن
عقربه های ســـــــــاعتم برگه ی تقـــــــــــویمم میکنه
لحظه به لحظه لعنـــــــــــــتم آهــــــــــــای زمین یه لحظه تـــــــــــــــو نفس نزن
نچـــــــــــــرخ تا آروم بگــــــــــــــیره یه آدم شکســــــــــــــــته تن


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
دنياچيست؟
سرزمينى پر از دردوغم،پرازبى وفايى،پرازتنهايى .هرگاه عاشقانه كسى رادوست دارى گرگى به نام تقديرآن راازتوميگيرد ،
هرگاه نميخواهى فراموشش كنى كس ديگرى به اجبار جاى اوراميگيرد،هرگاه میخواهی به اوفکرکنی چیزی بنام زندگی گریبانت رامیگیردو
هرگاه میخواهی بایادش عمرت راسپری کنی مرگ جانت رامیگیرد...


ومن..همچنان..تنهایم..واین تنهایی تاریک و تلخ را هیچ کس درک نمی کند،..
هنوزهم در پیچ و خم نادانسته هایم پرسه میزنم،.. هنوز راه حلی برای این دلتنگی مرگ آور پیدا نکرده ام،..
خسته از این راه بی پایان،.. خسته و رنگ پریده از وحشت بی تو بودن،.. هنوز در گیرو دار احساسم دست و پا میزنم...


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
چه کسی حرف مرا می فهمد؟ چه کسی درد مرا می داند؟ در پس پرده ی اشک چشمم چه کسی راز مرا می خواند؟
چه کسی واژه ی تنهایی را در دل غم زده ام می بیند؟ با سر انگشت محبت چه کسی قطره ی اشک مرا می چیند سال ها
غیر خداوند بزرگ هیچ کس از غمم آگاه نبود توشه ی زندگیم در همه عمر جز غم و غصه ی جان کاه نبود مرگ یک روز و
یا یک شب سرد چشم غمگین مرا می بندد شاید آنجا پس از این رنج و عذاب سردی گور به رویم خندد.


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم ……
تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست تنهای را دوست دارم چون تجربه اش کرده ام تنهایی را دوست دارم چون
عشق دروغین در آن نیست تنهایی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست تنهایی را دوست دارم چون در خلوت و تنهاییم در انتظار خواهم گریست و
هیچ کس اشکهایم را نمی بیند سکوت را فراموش می کردی تمامی ذرات وجودت، عشق را فریاد می کرد اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی و
اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی.


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
از مترسکی پرسیدم:
آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزارنشده ای؟
گفت:در ترساندن دیگران برای من لـ*ـذت به یاد ماندنی است پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمیشوم!
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم:راست گفتی!من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!
گفت:تو اشتباه میکنی! زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببردمگرآنکه درونش مانند من با کاه پر باشد.


حرف دلم...

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا