خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MĀŘÝM

مدیر آزمایشی تالار دین و مذهب
ناظر کتاب
مدیر آزمایشی
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
764
امتیاز واکنش
7,580
امتیاز
263
محل سکونت
خونه ام :/
زمان حضور
44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
عدّه اى از عموها و برادران که در آن جمع حاضر بودند، اظهار داشتند: پدرش این جا حضور ندارد.
در آن جمع بعضى از نسب شناسان - که در جریان این موضوع نبودند - نیز حضور داشتند، گفتند: پدر این فرزند آن کشاورز است ، که بیل روى شانه اش مى باشد؛ چون قدم هاى او با قدم هاى این پسر مطابقت دارد.
وقتى محاسبه و بررسى کردند، درست در آمد و با این روش شکّ و تردیدشان از بین رفت ؛ و این بزرگ ترین ظلم و جنایتى بود که در حقّ آن امام مظلوم روا داشتند.
علىّ بن جعفر در ادامه ، گوید: پس از این جریان من بلند شدم و لـ*ـب هاى حضرت جواد علیه السلام را بـ*ـو*سیدم و آب دهان وى را مکیدم و خوردم ؛ و سپس آن بزرگوار را مخاطب قرار دادم و اظهار داشتم :
یاابن رسول اللّه ! همانا تو امام و حجّت خدا هستى .
ناگاه امام رضا علیه السلام گریست و فرمود: آیا سخن پدرم را نشنیدید که از قول حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: پدرم فداى فرزند بهترین کنیزان باد، فرزندى که دهانش خوش بو خواهد بود و در رحمى پاک و پاکیزه پرورش مى یابد.
خداوند لعنت کند آن هائى را که فتنه بر پا مى کنند و مى خواهند او را متّهم نمایند.
پس از آن ، امام رضا علیه السلام فرمود: اى عمو! آیا چنین فرزندى از غیر من خواهد بود؟!
و من اظهار داشتم : خیر، به راستى او فرزند شما و نیز خلیفه بر حقّ شما خواهد بود.(۴۴)
تاءثیر منّت و معرّفى شیعه
حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه الصّلوة و السّلام حکایت فرماید:
روزى شخصى به حضور امام محمّد بن علىّ الرّضا علیهما السلام وارد شد، در حالى که بسیار خوشحال به نظر مى رسید.
امام جواد علیه السلام علّت سرور و شادى او را سؤ ال نمود؟
در جواب اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! از پدرت ، امام رضا علیه السلام شنیدم ، که فرمود: شادى انسان آن روزى است که از اموال و امکانات خود بر دیگر مؤ منین و خویشان صدقه اى داده و به آن ها احسان کرده باشد.


چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد علیه السلام

 

MĀŘÝM

مدیر آزمایشی تالار دین و مذهب
ناظر کتاب
مدیر آزمایشی
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
764
امتیاز واکنش
7,580
امتیاز
263
محل سکونت
خونه ام :/
زمان حضور
44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
امروز تعداد دَه خانوار از خانواده هاى فقیر و تهى دست به من مراجعه کردند؛ و به هر یک از آن ها در حدّ توان خود کمک نمودم و چون آن ها شاد گشتند، من هم خوشحال و مسرور مى باشم .
امام محمّد جواد علیه السلام به او فرمود: به جانم سوگند، تو بهترین کار نیک و احسان را انجام داده اى ؛ و باید هم این چنین شادمان و مسرور باشى ، مشروط بر آن که اعمال نیک خود را ضایع و حبط نگردانى .
آن شخص سؤ ال کرد: با این که من از شیعیان و دوستان واقعى شما هستم ، چگونه ممکن است که اعمال و عبادات خود را ضایع گردانم ؟
امام علیه السلام فرمود: مواظب گفتار و حرکات خود باش ، چون هم اکنون اعمال و رفتار نیک خود را نسبت به آن برادرانت ضایع کرده و از بین بردى .
آن شخص با حالت تعجّب پرسید: چگونه باطل شد، با این که من کارى را انجام ندادم ؟!
حضرت فرمود: آیا این آیه قرآن را تلاوت کرده اى : یا أ یُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الاْ ذى (۴۵)
یعنى ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! صدقات و کارهاى نیک خود را با منّت گذارى و آزار، باطل و ضایع نگردانید.
آن شخص گفت : یاابن رسول اللّه ! من بر کسى منّت ننهاده ام ؛ بلکه بدون هیچ منّت و آزارى به یکایک آنان کمک و انفاق کردم ؛ و هیچ گونه توقّعى هم از آن ها نداشته ام !
امام جواد علیه السلام در پاسخ ، فرمود: خداوند متعال فرموده : صدقات خود را به وسیله منّت و ایذاء باطل ننمائید؛ و نفرموده است بر کسانى که صدقه مى دهید، منّت ننهید؛ بلکه منظور هر نوع آزار و اذیّتى است که در رابـ*ـطه با آن کار نیک به نوعى واقع شود.
سپس امام جواد علیه السلام افزود: آیا منّت گذارى بر آن افرادى که کمک کرده اى مهمّتر است ، یا ایجاد اذیّت و آزار نسبت به ملائکه مقرّب الهى و ماءمورین ثبت اعمال و حفظ نفوس ؟!
آن شخص در پاسخ گفت : بلکه این مورد اءخیر مهمّتر و حسّاس تر؛ و گناهش نیز افزون خواهد بود.
بعد از آن ، حضرت فرمود: تو با این طرز برخورد و سخنى که این جا مطرح کردى ، هم موجب آزار من و هم سبب ایذاء ملائکه شدى و با این کار، صدقات و کارهاى نیک خود را ضایع و باطل گرداندى ، چرا باید چنین کنى ؟!


چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد علیه السلام

 

MĀŘÝM

مدیر آزمایشی تالار دین و مذهب
ناظر کتاب
مدیر آزمایشی
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
764
امتیاز واکنش
7,580
امتیاز
263
محل سکونت
خونه ام :/
زمان حضور
44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
و چگونه چنین ادّعاى مهمّى را کردى و گفتى : من از شیعیان خالص هستم ؟!
آیا مى دانى شیعیان خالص ما چه کسانى هستند؟
آن شخص پاسخ داد: خیر، نمى دانم .
امام علیه السلام فرمود: شیعیان خالص آن افرادى هستند که همانند حِزقیل نبىّ، مؤ من باشد که او با آن شیوه مخصوص در مقابل طاغوت و فرعون زمانش توریه کرد -؛ و نیز مؤ من آل فرعون ، صاحب یسَّ که خداوند درباره او فرموده است : وَ جاءَ مِنْ اءقْصَى الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعى (۴۶)
یعنى ؛ مردى از آن سوى مدینه با سعى و کوشش آمد.
همچنین سلمان ، ابوذرّ، مقداد و عمّار یاسر، این افراد از شیعیان خالص ما هستند، آیا تو با این افراد یکسان و مساوى هستى ؟!
اکنون خودت قضاوت کن ، آیا با ادّعائى که کردى ، موجب اذیّت و آزار ما و ملائکه الهى نشدى ؟!
آن شخص عرضه داشت : یاابن رسول اللّه ! من از گفتار خود پشیمان شدم و توبه مى کنم ، شما مرا عفو نموده و راهنمائى بفرما که چه بگویم ؟
حضرت فرمود: بگو که من از دوستان و از علاقه مندان شما هستم و با دشمنان شما دشمن خواهم بود؛ و با دوستان شما دوست مى باشم .
آن شخص اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! من نیز همین را مى گویم و معتقد به آن هستم و از آنچه که قبلا گفتم ، توبه مى کنم و عذرخواهى مى نمایم .
آن گاه در پایان ، امام جواد علیه السلام فرمود: هم اینک به نتیجه و ثواب صدقات و دیگر کارهاى نیک خویش خواهى رسید.(۴۷)
تواضع پیرمرد و پاسخ سى هزار مسئله
مرحوم شیخ مفید رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از ابراهیم بن هاشم قمّى حکایت کند:
در آن زمانى که حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام به شهادت رسید، من عازم مکّه معظّمه شدم ؛ و در ضمن ، به محضر شریف حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام شرف حضور یافتم .
همین که وارد منزل رفتم ، جمع بسیارى از شیعیان را مشاهده کردم که از شهرها و مناطق مختلفى جهت زیارت و ملاقات امام جواد علیه السلام آمده بودند.
پس از گذشت لحظاتى ، عموى حضرت - به نام عبداللّه بن موسى که پیرمردى سالخورده بود - در حالتى که لباس هاى خشنى بر تن داشت ، وارد مجلس شد در گوشه اى نشست .


چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد علیه السلام

 

MĀŘÝM

مدیر آزمایشی تالار دین و مذهب
ناظر کتاب
مدیر آزمایشی
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
764
امتیاز واکنش
7,580
امتیاز
263
محل سکونت
خونه ام :/
زمان حضور
44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
سپس امام جواد علیه السلام در حالى که پیراهنى بلند پوشیده و عبائى بر دوش انداخته بود و کفش سفیدى در پاى داشت ، وارد مجلس ‍ گردید.
تمام افراد به احترام آن حضرت از جاى برخاستند، آن گاه عموى حضرت به طرف امام علیه السلام جلو آمد و پیشانى برادرزاده اش را بـ*ـو*سید؛ بعد از آن ، حضرت در جایگاه خویش روى یک کُرسى - که از قبل آماده شده بود - نشست .
تمام حُضّار از عظمت و هیبت حضرت ، در آن سنین کودکى ، در تعجّب و حیرت قرار گرفته بودند.
در همین اءثناء، شخصى از برخاست و از عموى حضرت سؤ ال کرد: نظر شما درباره کسى که با حیوانى نزدیکى کند، چیست ؟
عبداللّه پاسخ داد: دست راستش قطع مى شود و نیز حدّ شرعى بر او جارى مى گردد.
ناگاه امام جواد علیه السلام سخت ناراحت و خشمگین شد و با نگاهى به عمویش فرمود: اى عمو! از خدا بترس و تقوا داشته باش ، خیلى خطرناک است آن موقعى در پیشگاه با عظمت خداوند متعال بایستى و بگویند: چرا چیزى را که نمى دانستى ، اظهار نظر کردى ؟!
عبداللّه عرضه داشت : مگر پدرت چنین نفرموده است ؟
حضرت فرمود: از پدرم درباره شخصى که قبر زنى را نبش نماید و بشکافد و با آن مرده نزدیکى کند سؤ ال شد؛ که پدرم در جواب فرمود: باید دست راستش قطع شود و حدّ زنا بر او جارى گردد، چون که معصیت نسبت به زنده و مرده یکسان است .
در این هنگام عبداللّه به خطاى خویش اعتراف کرد و گفت : اشتباه کردم ، شما درست فرمودى ، حقّ با جنابعالى است و من از درگاه خداوند پوزش ‍ مى طلبم .
پس از آن ، مردم که از اقشار مختلف اجتماع کرده بودند، با مشاهده این جریان بر تعجّب و حیرت آن ها افزوده گشت ؛ و اظهار داشتند: اى مولا و سرور ما! چنانچه اجازه مى فرمائى ، ما سؤ ال هاى خود را مطرح نمائیم و شما پاسخ آن ها را لطف فرمائید؟


چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد علیه السلام

 

MĀŘÝM

مدیر آزمایشی تالار دین و مذهب
ناظر کتاب
مدیر آزمایشی
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
764
امتیاز واکنش
7,580
امتیاز
263
محل سکونت
خونه ام :/
زمان حضور
44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
امام جواد علیه السلام فرمود: بلى ، آنچه مى خواهید سؤ ال مطرح کنید، تا جوابتان را بگویم .
پس در همان مجلس ، حدود سى هزار مسئله از حضرت سؤ ال کردند؛ و با این که امام علیه السلام در سنین نُه سالگى بود، با بیانى شیوا تمامى آن ها را پاسخ فرود.(۴۸)
حجامتى معجزه آسا
ابن شهرآشوب و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:
در زمان حکومت ماءمون عبّاسى ، حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام طبیبى را به منزل خویش دعوت کرد تا وى را حجامت نماید.
همین که طبیب نزد امام محمّد جواد علیه السلام حضور یافت ، حضرت به او فرمود: حجامت مرا روى رگ زاهر انجام بده .
طبیب اظهار داشت : اى سرورم من ! تاکنون اسم چنین رگى را نشنیده ام و آن را نمى شناسم .
در این لحظه ، حضرت آستین دست خود را بالا زد و یکى از رگ هاى دست خود را به طبیب نشان داد؛ و سپس فرمود: این رگ زاهر است ، آن را با تیغ بزن .
موقعى که طبیب رگ را با تیغ بُرید، مقدار زیادى آب زرد رنگ از آن خارج شد و درون طشتى - که زیر دست حضرت نهاده شده بود - ریخت و طشت پر شد.
آن گاه حضرت به یکى از غلامان دستور داد تا روى رگ را ببندند و طشت را تخلیه کنند.
پس از آن که طشت را خالى کردند و آوردند، حضرت فرمود: روى رگ را باز کنید.
وقتى روى آن را باز کردند، مقدارى دیگر مثل همان آب هاى زردرنگ خارج شد؛ بعد امام جواد علیه السلام به طبیب فرمود: اکنون روى آن را پانسمان کن .
و چون کار طبیب پایان یافت ، دستور داد تا مقدار صد دینار به طبیب داده شود.
طبیب مقدار صد دینار را گرفت و سپس نزد پزشکى معروف به نام بختیشوع رفت و جریان را به طور مشروح براى او تعریف کرد.
بختیشوع با شنیدن این نوع حجامت ، بسیار در تعجّب قرار گرفت و گفت : به خداوند سوگند، چنین موضوع و حالتى را تا به حال از کسى نشنیده و نیز در کتابى نخوانده ام .
بعد از آن ، هر دو نزد اُسقف اءعظم رفتند و چون جریان را بازگو کردند، اُسقف گفت : گمان مى کنم که آن شخص یا پیغمبر است و یا آن که از ذرّیّه پیامبران خواهد بود.(۴۹)


چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد علیه السلام

 

MĀŘÝM

مدیر آزمایشی تالار دین و مذهب
ناظر کتاب
مدیر آزمایشی
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
764
امتیاز واکنش
7,580
امتیاز
263
محل سکونت
خونه ام :/
زمان حضور
44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
آگاهى نسبت به پیامبران
مرحوم قطب الدّین راوندى رضوان اللّه علیه از حضرت عبدالعظیم حسنى سلام اللّه علیه حکایت کند:
روزى از روزها نامه اى براى امام محمّد جواد علیه السلام نوشتم و سؤ ال کردم : حضرت ذوالکفل علیه السلام - که پیامبر الهى است - نامش چه مى باشد؟
و آیا او از پیغمبران مرسل بوده است ؟
امام علیه السلام در جواب نامه ، چنین مرقوم فرمود:
خداوند متعال صد و بیست و چهار هزار پیغمبر براى ارشاد و هدایت بندگانش فرستاده است ، که سیصد و سیزده نفر از آن ها پیامبران مرسل بودند.
و حضرت ذوالکفل علیه السلام نیز یکى از پیامبران مرسل الهى بود، که بعد از حضرت سلیمان علیه السلام مبعوث شد و همانند حضرت داوود علیه السلام بدون بیّنه و برهان در بین مردم قضاوت و حکم فرمائى مى کرد و هیچ گاه غضبناک نمى گشت مگر آن که در جهت رضاى خداوند سبحان بوده باشد.
سپس امام جواد علیه السلام در پایان نامه مرقوم فرمود:
نام حضرت ذوالکفل علیه السلام ، ((عویدیا)) بوده است ، و او همان پیامبرى است که نامش در ضمن آیه اى از آیات شریفه قرآن مطرح گردیده است :
وَاذْکُرْ إ سْماعیلَ وَالْیَسَعَ وَ ذَالْکِفْلِ وَ کُلُّ مِنَ الاْ خْیارِ .(۵۰)
یعنى ؛ به یاد آور اى پیامبر! پیامبرانى را همچون حضرت اسماعیل ، یسع و ذوالکفل را، که هر یک از آن ها از خوبان و برگزیدگان مى باشند.(۵۱)
وساطت براى رفع مشکل
مرحوم شیخ طوسى ، کلینى و دیگر بزرگان آورده اند:
در اوایل خلافت معتصم عبّاسى ، شخصى از اهالى سجستان به همراه امام محمّد جواد علیه السلام و نیز عدّه اى دیگر، راهى مکّه معظّمه گردید.
شخص سجستانى گوید: در بین راه ، جهت استراحت در محلّى نشسته بودیم و سفره غذا پهن بود، ما با عدّه اى از افراد مختلف مشغول خوردن غذا گشتیم .
من به حضرت خطاب کردم و اظهار داشتم : یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ، در شهر ما شخصى از دوستان و محبّان شما، از طرف حکومت ، مسئول امور مردم مى باشد.


چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد علیه السلام

 

MĀŘÝM

مدیر آزمایشی تالار دین و مذهب
ناظر کتاب
مدیر آزمایشی
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
764
امتیاز واکنش
7,580
امتیاز
263
محل سکونت
خونه ام :/
زمان حضور
44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
مالیات زیادى را بر من مقرّر کرده است که بپردازم ، در حالى که من توان پرداخت آن را ندارم ، چنانچه ممکن باشد نامه اى برایش بنویسید تا ملاحظه حال مرا نماید و تخفیفى دهد؟
امام علیه السلام فرمود: او را نمى شناسم .
عرض کردم : اى سرورم ! او از دوستان و علاقه مندان به شما اهل بیت عصمت و طهارت مى باشد؛ و من مطمئنّ هستم که نامه شما سودمند خواهد بود.
و چون سخن و تقاضاى من به اتمام رسید، حضرت قلم و کاغذى را در دست مبارک خود گرفت و این عبارات را نگاشت :
به نام خداوند بخشاینده مهربان ، حامل نامه از جنابعالى و نیز از عقیده ات تعریف و تمجید کرد، توجّه داشته باش که خوشبختى تو در گرو رفتار و کردارت مى باشد؛ بنابر این ، سعى کن نسبت به دوستان و هم نوعان خود دلسوز باشى ، همانا خداوند متعال فرداى قیامت تو را در مقابل اعمال و کردارت مؤ اخذه و مورد بازجوئى قرار مى دهد.
بعد از آن نامه را امضاء نمود و تحویل من داد.
پس از آن که وارد سجستان شدم و نامه حضرت را به والى - که به نام حسین بن عبداللّه نیشابورى معروف بود - دادم ، او نامه را گرفت و بـ*ـو*سید و بر چشم خود نهاد و سپس آن را گشود و خواند و به من خطاب کرد و گفت : خواسته ات چیست ؟
گفتم : ماءمورین شما مالیات سنگینى بر من بسته اند و توان پرداخت آن را ندارم .
سپس دستور داد: مالیات را از من بردارند و چون سخت در مضیقه بودم نیز مبلغى را لطف کرد.(۵۲)
اثر انگشت در سنگ و آب شدن سینى فلزى
مرحوم طبرى ، بحرانى ، شیخ حرّ عاملى و دیگر بزرگان آورده اند که شخصى به نام عمارة بن زید حکایت کند:
روزى در مجلس حضرت ابوجعفر، امام محمّد بن علىّ علیهما السلام نشسته بودم ، به حضرت عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! علائم و نشانه هاى امام چیست ؟
حضرت فرمود: هرکس بتواند کارى را که هم اکنون من انجام مى دهم ، انجام دهد، یکى از نشانه هاى امام در او مى باشد.


چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد علیه السلام

 

MĀŘÝM

مدیر آزمایشی تالار دین و مذهب
ناظر کتاب
مدیر آزمایشی
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
764
امتیاز واکنش
7,580
امتیاز
263
محل سکونت
خونه ام :/
زمان حضور
44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
و سپس انگشتان دست مبارک خود را روى صخره اى - که در کنارش بود - نهاد، و هنگامى که دست خود را از روى آن سنگ برداشت ، دیدم جاى انگشتان دست حضرت روى آن سنگ به طور روشن و واضح اثر گذاشته است .
و نیز حضرت را مشاهده کردم که قطعه آهنى را با دست مبارک خود گرفته است و بدون آن که آن را در آتش نهاده باشند همانند قطعه اى کش و لاستیک یا فنر از دو سمت مى کِشد و پاره نمى شود.(۵۳)
همچنین آورده اند:
عبداللّه بن محمّد - که یکى از راویان حدیث است - گوید:
روزى همراه عمارة بن زید بودم ، او ضمن صحبت هائى ، حکایت عجیبى را برایم بیان کرد، گفت : روزى امام محمّد جواد علیه السلام را در حالى که یک سینى بزرگ گِرد مَجْمَعه جلویش نهاده بود، دیدم ؛ پس از ساعتى به من خطاب کرد و فرمود: اى عمّاره ! آیا مایل هستى که به وسیله این سینى فلزّى یک کار عجیب و حیرت انگیز را مشاهده کنى ؟
عرضه داشتم : بلى ، میل و علاقه دارم .
پس ناگهان حضرت دست مبارک خود را بر آن سینى نهاد و سینى به شکل مایع در آمد؛ سپس آن ها را جمع نمود و در طشت و قدحى که کنارش بود، ریخت ؛ و بعد از آن دست خود را روى آن مایع کشید و به صورت همان سینى اوّل در آمد.
و امام علیه السلام در پایان فرمود: امام یک چنین قدرتى را دارد که در همه چیز مى تواند با اراده الهى تصرّف کند و تغییر و دگرگونى ایجاد نماید.(۵۴)
دو معجزه مهمّ دیگر
همچنین مرحوم شیخ حرّ عاملى ، طبرسى ، طبرى و دیگر بزرگان آورده اند که شخصى به نام محمّد بن عُمیر حکایت کند:
روزى در مجلس و محضر شریف امام محمّد جواد علیه السلام حضور یافتم .
پس از لحظاتى ، مشاهده کردم که حضرت دست مبارک خود را روى چوب هاى یک چهارپایه چوبى کشید و آن چوب هائى که سال ها خشکیده بود، ناگهان سبز و شاداب گشت و برگ هاى سبز بر آن شاخه ها روئیده شد؛ و مورد تعجّب افراد قرار گرفت .(۵۵)


چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد علیه السلام

 

MĀŘÝM

مدیر آزمایشی تالار دین و مذهب
ناظر کتاب
مدیر آزمایشی
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
764
امتیاز واکنش
7,580
امتیاز
263
محل سکونت
خونه ام :/
زمان حضور
44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
همچنین آورده اند:
یکى از اصحاب حضرت به نام ابراهیم بن سعید حکایت کند:
روزى در محضر شریف و مقدّس امام جواد علیه السلام حضور داشتم ، ناگهان متوجّه شدم که حضرت برگ درخت زیتون را در دست مبارک خود گرفت و بلافاصله آن برگ زیتون تبدیل به پول رایج حکومت وقت شد.
پس از آن ، مقدارى از آن پول ها را گرفتم و از مجلس و خدمت امام جواد علیه السلام خداحافظى کردم و راهى بازار شدم .
چون وارد بازار گشتم ، مقدارى از همان ها را که توسّط حضرت از برگ زیتون تبدیل به پول شده بود، تحویل یکى از بازاریان دادم تا مقدارى جنس ‍ براى منزل خریدارى کنم .
و سپس جریان امر و موضوع را براى او و برخى دیگر از تجّار و کسبه مطرح کردم ؛ و تمام آن افراد گفتند: این پول ها با دیگر پول هاى معمولى و موجود در بازار، هیچ فرقى ندارد.(۵۶)
سبز شدن درخت سدر خشکیده
مرحوم شیخ حرّ عاملى ، طبرسى و دیگر بزرگان آورده اند:
پس از آن که ماءمون - خلیفه عبّاسى - جهت جبران جنایتى که در حقّ امام رضا علیه السلام انجام داده بود؛ و نیز جهت تداوم سیاستش ، دختر خود، امّالفضل را به عقد و نکاح حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام درآورد؛ و او را بر حسب ظاهر مورد احترام شایان قرار مى داد.
حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام بعد از آن جریان ، تصمیم گرفت که از حضور ماءمون و نیز از شهر خراسان به بغداد عزیمت فرماید.
و به همین جهت حضرت ، به همراه همسرش امّالفضل حرکت نمود و راهى مدینه منوّره گردید؛ و مردم در بین راه حضرت را مشایعت کردند.
امام علیه السلام همچنان به راه خود ادامه داد تا به دروازه کوفه رسید و مردم کوفه به استقبال آن حضرت آمدند و نزدیک غروب آفتاب حضرت به خانه مسیّب وارد شد؛ و چون امام علیه السلام مختصر استراحتى نمود، روانه مسجد گردید.
در حیات مسجد درخت سدرى بود که از مدّت ها قبل خشک شده بود و میوه نمى داد، پس حضرت مقدارى آب درخواست نمود؛ و آن گاه در کنار آن درخت خشکیده وضو گرفت و در همان جا نماز مغرب را به جماعت خواند.


چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد علیه السلام

 

MĀŘÝM

مدیر آزمایشی تالار دین و مذهب
ناظر کتاب
مدیر آزمایشی
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
764
امتیاز واکنش
7,580
امتیاز
263
محل سکونت
خونه ام :/
زمان حضور
44 روز 4 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس هنگامى که نماز پایان یافت ، مردم متوجّه شدند که آن درخت خشکیده به برکت آب وضوى حضرت ، سبز گردیده است و پر از میوه مى باشد.
این حادثه مورد تعجّب و حیرت همگان قرار گرفت و تمام افراد از میوه هاى آن خوردند.
و مهمّتر از همه آن که میوه هاى این درخت سدر، برخلاف دیگر سدرها، بدون هسته و بسیار شیرین و خوش مزه بود.(۵۷)
پیش بینى خطر و بستن دُم حیوان
در یکى از سال ها، ماءمون عبّاسى عازم مدینه طیّبه شد، چون نزدیک شهر مدینه رسید، عدّه اى از بزرگان به همراه امام محمّد جواد علیه السلام جهت استقبال ماءمون آماده حرکت شدند.
هوا بسیار گرم و سوزان و نیز بیابان ها خشک و بى آب و علف بود.
وقتى خواستند سوار حیوانات شوند، امام جواد علیه السلام دستور داد تا دُم حیوانش را گره بزنند، عدّه اى گفتند: حضرت جواد علیه السلام آشنائى به حیوان سوارى و بیابان گردى ندارد و نمى داند که در چه فصلى و در کجا باید دُم قاطر، گره زده شود.
و بالا خره تمامى افراد سوار شدند و براى استقبال ماءمون حرکت کردند، مقدارى از راه را که پیمودند، مسیر جادّه را اشتباه رفتند، در محلّى قرار گرفتند که تمام آن گِل و لاى بود؛ و حیوانات مرتّب دُم خود را به اطراف حرکت مى دادند؛ و تمام لباس و سر و صورت افرادى که سوار حیوان ها بودند کثیف و پر از گِل شد.
ولى حضرت کمترین آلودگى به لباس و بدنش اصابت نکرد و دیگران فهمیدند، پیش بینى حضرت صحیح بوده است .(۵۸)
نجات از ضربت شمشیر مستانه
بسیارى از بزرگان به نقل از حکیمه دختر حضرت ابوالحسن ، امام رضا علیه السلام روایت کرده اند، که فرمود:
چون برادرم ، حضرت جواد علیه السلام به شهادت رسید، روزى نزد همسرش ، امّالفضل - دختر ماءمون - رفتم .
امّ الفضل ضمن صحبت هائى پیرامون فضائل و مکارم امام جواد علیه السلام ، اظهار داشت : آیا مایل هستى تو را در جریان موضوعى بسیار عجیب و حیرت انگیز قرار دهم که تاکنون کسى نشنیده است ؟


چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد علیه السلام

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا