خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

داستان

  1. داستان اردک کوچولو

    یک روز از در باغ بیرون آمد و راه افتاد به سمت دریاچه‌ای که در آن نزدیکی بود و رفت داخل دریاچه و با خوشحالی مشغول شناکردن شد. مدتی شنا کرد تا این‌که توجه‌اش جلب یک مرغ دریایی پیر شد که در گوشه‌ای از آب، کنار برگ‌های نیلوفر آبی کز کرده و از فرط گرسنگی ضعیف شده بود. اردک کوچولو جلو رفت و به مرغ...
  2. سیده کوثر موسوی

    داستان حسن کچل و کوتوله مهربون

    روزی روزگاری، در خانه ای کوچک زن و شوهر پیری با تنها پسرشان زندگی می کردند. اسم این پسر حسن بود. حسن کچل بود و یک موی توی سرش نبود. مادر برایش قصه می گفت و او به قصه ی حسن کچل و دختر پادشاه بیشتر علاقه داشت. حسن کم کم بزرگ شد ولی دنبال هیچ کاری نمی رفت. تنبل نبود. همه دنیایش رویا و خیال بود...
  3. سیده کوثر موسوی

    قصه تپل ومپل

    خانم و آقای خرس یک دختر و یک پسر داشتند.اسم دخترشان تپل بود و اسم پسرشان مپل.خانم خرسه هر روز خانه را تمیز می کرد،غذا می پخت و لباس می شست.گاهی هم برای خرید به بازار می رفت.آقا خرسه هم به او کمک می کرد اما او بیشتر وقت ها برای آوردن عسل به کوهستان می رفت و گاهی چند روز به خانه نمی آمد. هروقت...
  4. سیده کوثر موسوی

    قصه رفتگر مهربان

    آخر شهریور بود و برگ ها در حال ریختن . خیابان پر ازبرگ های رنگارنگ بود . رفتگر زحمت کشی مشغول تمیزکردن خیابان بود که ناگهان در بین برگ های روی خیابان جاروش به چیزی برخورد کرد. اول فکر کرد سنگ است ولی از سنگ نرم تر بود خم شدو آن را از روی زمین برداشت . دید یک کیف پول زنانه است .تو ی کیف را...
  5. سیده کوثر موسوی

    قصه گل سرخ

    گل سرخ هر روز آرزو می‌کرد تا صبح که از خواب بلند میشه، ببینه که یک گل دیگه کنارش سبز شده و دوستش بشه. تا اینکه یک روز باغبان مهربون یک گل زرد آورد و کنار گل سرخ کاشت. صبح که گل سرخ از خواب بلند شد دید که آرزوش برآورده شده و یک دوست پیدا کرده. با خوشحالی سلام کرد و گفت: سلام دوست خوب من...
  6. M O B I N A

    داستان ۱۲ پرنسس

    در کشوری دوردست، پادشاهی با دوازده دختر زیبایش زندگی می‌کردند. دخترهای پادشاه بر روی دوازده تختخواب فاخر و گرانبها می‌خوابیدند که جملگی آن‌ها در یک اتاق بزرگ قرار داشتند. دخترها وقتی که پس از صرف شام به رختخواب می‌رفتند آنگاه درب اتاق خواب را می‌بستند و از سمت داخل قفل می‌کردند اما در کمال تعجب...
  7. setareh.afshar

    حسنی دیگه کثیف نبود اما دلش ...

    حسنی دیگه کثیف نبود اما دلش ... مقدمه : کتابی کاملا کودکانه که حس حسادت را از دل کوچک کودکتان پاک خواهد کرد و به کودک دلبندتان درسی آموزنده خواهد داد. نویسنده : setareh.afshar حسنی دیگه کثیف نبود اما دلش ... سلام سلام بچه ها عزیزا و خوشگلا قصه دارم براتون یه قصه از یه نادون ( شاعر...
  8. M O B I N A

    داستان شاهزاده‌و قورباقه

    کتاب کودک شاهزاده و قورباغه کتاب کودک شاهزاده و قورباغه اثر برادران گریم در ۲۸ صفحه نوشته شده است، که در لیست قدیمی ترین و رویایی ترین کتاب های کودک قرار دارد. کتاب کودک شاهزاده و قورباغه از آن دسته از کتاب قصه هایی است که مخاطبان بسیاری را مجذوب خود کرده است. داستان این قصه براستی که شنیدنی و...
  9. M O B I N A

    داستان شاهزاده‌و گدا

    داستان شاهزاده و گدا تام کانتی همراه پدر دزد و مادر گدایش در اوفال کورت در جنوب شهر لندن زندگی می کرد. او به دزدی تن نمی داد. برای همین هر شب کتک مفصلی می خورد و گرسنه به رختخواب می رفت. روزی تام پرسه زنان به قصر وست مینیستر رسید.. از پشت میله های طلایی قصر، شاهزاده ادوارد را دید که لباس قشنگی...
  10. M O B I N A

    داستان بامبی

    بنام خداوندی که طبیعت را برای لـ*ـذت بردن افرید اهو کوچولوی با مادر وپدرش توی یک جنگل بزرگ و زیبا زندگی می کردند این اهو کوچولوی قصه ما خیلی با هوش وزرنگ و شیطون بود و خیلی هم دوست داشت بدونه که توی جنگل حیوانات چکار می کنند وچی می خورند -------------------------------------------------------- به...
  11. سیده کوثر موسوی

    داستان علاء الدین و چراغ جادو

    داستان علاءالدین از داستان قدیمی پر هیجان و شیرین برای همه افراد است. والدین عزیز می توانند با این داستان جذاب و شیرین و همچنین آموزنده را برای فرزند خود تعریف نمایند. و همچنین به عنوان یک قصه شب شیرین برای فرزند دلبند خود بازگو نمایند. قصه علاءالدین یکی از قصه های قدیمی و جذاب است که همه ی...
  12. سیده کوثر موسوی

    قصه چگونه ماهیگیر با دختر پادشاه آب ها ازدواج کرد ؟

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره کمک کردن قصه “چگونه ماهیگیر با دختر پادشاه آب ها ازدواج کرد”: چین یکی از بزرگترین کشورهای جهان است. جمعیت این کشور نیز بسیار زیاد است. پایتخت کشور چین شهر بزرگ پکن است. مردم چین بسیار باهوش و کوشا هستند. در زمان های بسیار قدیم، پدر و پسری زندگی می کردند که با...
  13. سیده کوثر موسوی

    قصه پیرزن و کوزه شیر

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره کمک کردن خراسان یکی از استان‌های بزرگ ایران است. مشهد به معنی شهادت گاه مرکز این استان است. این شهر زیارتگاهی معروف است و محل شهادت امام رضا هشتمین امام شیعیان است. قصه “پیرزن و کوزه شیر”: بار بود و بار نبود. غیر از خدا غمخوار نبود. پیرزنی بود که فرزندی نداشت...
  14. سیده کوثر موسوی

    قصه دوستان آدم برفی

    داستانی آموزنده و کودکانه درباره مهربانی قصه شب “دوستان آدم برفی”: هوا سرد بود. برف زمین را پوشانده بود. ولی آسمان ابری نبود. خورشید در آسمان می‌درخشید. افشین و شاهین جلو در خانه‌شان سرگرم بازی بودند. آنها لباس‌های گرمی پوشیده بودند. کلاه‌های گرمی سرشان گذاشته بودند. چکمه پوشیده بودند. دستکش هم...
  15. سیده کوثر موسوی

    قصه غول های بینی دراز

    قصه ای کودکانه و آموزده درباره حسادت ژاپن کشوری در شرق قاره آسیاست. این کشور مجمع الجزایری در اقیانوس آرام قرار گرفته است. آتشفشان های بسیاری در سرتاسر ژاپن وجود دارند. و زلزله های فراوانی در آن روی می دهد. پایتخت این کشور توکیو است. قصه شب “غول های بینی دراز”: روزی روزگاری، دو غول بینی دراز...
  16. سیده کوثر موسوی

    قصه یک روز طوفانی

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره تشکر کردن قصه “یک روز طوفانی”: در یک جنگل بزرگ، جنگلبان پیری با همسرش زندگی می کرد. آنها خانه کوچک و تمیزی داشتند. یک روز باد شدیدی شروع به وزیدن کرد. صدای باد در تمام جنگل پیچید. جنگلبان پیر از خانه بیرون آمد. می خواست ببیند در انبار را بسته است یا نه. چون تمام...
  17. سیده کوثر موسوی

    قصه باد و خورشید

    یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. باد و خورشید دوست های بسیار خوبی برای هم بودند، اما یک روز آقای باد بسیار به خودش مغرور شد و از دوستش خورشید خواست که با هم مسابقه ی قدرت بدهند. مردی مهربان که کتی زیبا به تن داشت در حال عبور از دشتی سرسبز بود. باد خواست قدرتش را به وسیله ی آن...
  18. سیده کوثر موسوی

    قصه بادام های جادویی

    قصه شب “بادام های جادویی”: یکی بود، یکی نبود. مادری با سه دخترش در جنگل دوری زندگی می کرد. هر وقت مادر برای انجام کاری بیرون می رفت، دختر بزرگش از دو بچه کوچکتر مراقبت می کرد. روزی مادر بچه ها تصمیم گرفت به دیدن مادربزرگ برود که در آن طرف جنگل زندگی می کرد. او باید راه درازی را پشت سر می گذاشت...
  19. سیده کوثر موسوی

    قصه تخم پرنده

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره دوست داشتن قصه شب “تخم پرنده”: تخمی به سپیدی برف توی مزرعه‌ ای افتاده بود. هیچ کس نمی‌ دانست چه کسی آن تخم را آنجا گذاشته است. اول از همه یک مرغ آن را دید و گفت:” قدقد قدا ببینید تخم من چقدر بزرگ است! “ آقا خروسه که خیلی مغرور بود. گفت:” قوقولی قوقوووو. اینکه...
  20. سیده کوثر موسوی

    قصه کفاش و سه کوچولو

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره کمک کردن قصه شب “کفاش و سه کوچولو”: کفاش ماهری بود که هر نوع کفشی را می دوخت و تعمیر می کرد، اما مشتری زیادی نداشت. چون چند کفاش دیگر هم بودند که خیلی از کارشان تعریف می کردند و به همین دلیل مردم هم از آنها کفش می خریدند. همسر کفاش از این بابت ناراحت بود و می...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا