خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

داستان

  1. سیده کوثر موسوی

    قصه آقای هندوانه

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره محبت کردن قصه زیبای آقای هندوانه محبت نکردن هوا خیلی گرم بود. آقای هندوانه داشت به سمت خانه می رفت. ناگهان صدای گریه ی یک بچه را شنید. جلو رفت. دید یک بچه از روی دوچرخه اش روی زمین افتاده و دارد گریه می کند. آقای هندوانه دست بچه را گرفت و بلندش کرد اما بچه...
  2. سیده کوثر موسوی

    قصه تپلی دروغگو

    قصه ای کوتاه و آموزنده درباره دروغگویی قصه آموزنده “تپلی دروغگو”: یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. در زمان های قدیم،در یک جای خیلی خیلی دور جنگلی سرسبز و خرم بود با سبزه زارهای زیبا و قشنگ، درخت های سبز و میوه های رنگارنگ و خوشمزه. دروغ گفتن در این جنگل بزرگ حیوان های زیادی...
  3. سیده کوثر موسوی

    قصه چگونه میمون پلنگ را از پای در آورد

    روزی پلنگ زورگویی، برای پیدا کردن غذا در جنگل به راه افتاد. پرندگان، آهوان و خرگوش ها برای اینکه به چنگ او نیفتند فرار کردند. پلنگ آهسته و آرام راه می رفت و همه جا را خوب نگاه می کرد تا حیوانی به چنگ بیاورد. ناگهان چشمش به یک میمون افتاد و با خودش گفت: « به! به! چه شکار خوبی!» میمون بالای درخت...
  4. سیده کوثر موسوی

    قصه شکارچی و برف بزرگ

    قصه شکارچی و برف بزرگ یک افسانه از بومیان آمیریکاست.بومیان آمریکا افسانه ای های فراوانی درباره طبیعت و حیوان ها دارند. در روزگاران خیلی خیلی دور، در قبیله ای شکارچی بزرگی با زن و فرزندانش زندگی می کرد. آنها گوشت موخورند و لباس هایشان را از پوست حیوان ها تهیه می کردند. یک روز بهاری شکارچی از...
  5. سیده کوثر موسوی

    قصه لاکی و اشتراک گذاری اسباب بازی

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره نوبتی بودن قصه لاکی و اشتراک گذاری اسباب بازی: یک روز صبح لاکی از خواب بیدار شد و از اتاقش بیرون دوید و از پله ها پایین آمد و به آشپزخانه رفت. مامان و مامان بزرگ داشتند صبحانه می خوردند. مامان لاکی گفت : « چه خبره ؟ خیلی سر حالی. » لاکی پرسید : « یعنی نمی دونین...
  6. سیده کوثر موسوی

    قصه پر بزرگ نارنجی

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره پیدا کردن دوست قصه پر بزرگ نارنجی: نادر جلو خانه شان نشست. بالا و پایین کوچه را نگاه کرد. کوچه خلوت بود. کسی از آنجا نمی گذشت. با خودش گفت:« کاش به این خانه نیامده بودیم! کاش هنوز توی همان خانه قبلی بودیم! توی آن کوچه من چند تا دوست داشتم. همیشه کسی بود که با او...
  7. سیده کوثر موسوی

    قصه عنکبوت و جاروی دم دراز

    قصه ای کودکانه و اموزنده درباره امید داشتن قصه شب “عنکبوت و جاروی دم دراز”: یکی بود، یکی نبود. یک عنکبوت تپل مپل بود که پاهای کوتاهی داشت. او خانه اش را گوشه سقف یک اتاق ساخته بود. در همان اتاق پیرزنی هم زندگی می کرد. عنکبوت به پیرزن عادت کرده بود. چون در تمام مدت به او نگاه می کرد. همیشه...
  8. سیده کوثر موسوی

    قصه ترسونک

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره ترسیدن افغانستان کشوری در آسیا است و در همسایگی کشور ما قرار دارد. افغانستان کشوری کوهستانی است و مردم آن به زبان فارسی دری صحبت می‌ کنند. سال ها در کشور افغانستان جنگ بزرگی در جریان بود. این جنگ مردم این سرزمین را آواره کشورهای مختلف کرده است. مردم افغانستان...
  9. سیده کوثر موسوی

    قصه آقا خرگوشه و آقا گرگه

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره حیله گری قصه شب “آقا خرگوشه و آقا گرگه”: روزی خرگوشی نزدیک تپه ای راه می رفت که صدای یک نفر را شنید که می گفت:”کمک کنید! کمک کنید!” خرگوش این طرف و آن طرفش را نگاه کرد، سنگی روی پشتش افتاده بود و نمی توانست بلند شود. گرگ تا او را دید فریاد زد:”خرگوش، این سنگ...
  10. سیده کوثر موسوی

    قصه برف مسافر

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره برف قصه شب “برف مسافر”: “برفی کوچولو” یک دانه برف کوچک بود که با دوستش یخی روی قله کوه نشسته بود و هر دو با غرور همه دنیا را تماشا می کردند و خوشحال بودند که همه آنها را می بینند. وقتی بهار آمد و آفتاب، قله پر برف را گرم کرد. دونه برف برفی به یخی گفت:”بیا با هم...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا